پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، حکومت ایران در زمان رژیم پهلوی نوکر بیچونوچرای آمریکا بود و در همه مناسبات اساسی و مواضع کلان لازم بود از آمریکا اجازه بگیرد. به عبارتی ایران با همه سرمایه و سوابق تمدنیاش یکی از ایالتهای آمریکا محسوب میگردید. کارگزاران رژیم پهلوی و در رأس آن شخص شاه، نوکر بلامنازع و مجری همه سیاستهای آمریکا بودند.
هر تغییر و تحولی در نظام حکومتی، انتخاب نخستوزیر، وزرا و فرماندهان نظامی و حتی نمایندگان مجلس که به ظاهر با رأی مردم انتخاب میشدند همگی میبایست با هماهنگی و تأیید دولت آمریکا صورت پذیرد.
بهعنوان نمونه در آغاز دهه چهل که دکتر علی امینی با دخالت آمریکاییها نخستوزیر ایران شده بود، شاه از این انتصاب نگران بود که نکند امینی پشت پرده علیه او نقشههایی طراحی کند. از همین رو به همراه اسدالله علم تلاش زیادی کرد که امینی را سرنگون و مهره موردنظر خویش را که خیالش از جانب او راحت باشد به پست نخستوزیری منصوب کند. شاه میدانست تا آمریکا پشتیبان امینی است کاری از دستش ساخته نیست. از این رو «شاه شخصاً عازم آمریکا شد تا با مقامات درجه اول آن کشور به گفتوگوی مستقیم بپردازد و نظر موافق آنان را بهسوی خود جلب کند و قول و قرارهای لازم در اجرای برنامههای موردنظر آمریکا را بدهد.
به همین منظور محمدرضا پهلوی در تاریخ چهاردهم فرودین 1341 به آمریکا رفت. از نظر تحلیلگران مسائل اجتماعی ایران، یکی از مهمترین هدفهای سیاسی محمدرضا پهلوی از این مسافرت مجاب کردن مقامات طراز اول آمریکایی برای کنار گذاشتن علی امینی بود. شاه در این سفر موفق شد تا نظر مساعد دولت آمریکا را بهسوی خود جلب کند و خود رأساً اجرای دستورات و برنامههای موردنظر ایالاتمتحده آمریکا را بر عهده بگیرد. او با خشنودی و احساس رضایت عمیق از این سفر به ایران برگشت. در فاصله کوتاهی امیر اسدالله علم دستبهکار تهیه مقدمات نخستوزیری خود شد». (1)
اسماعیل پوروالی، مدیر و صاحبامتیاز نشریه «بامشاد» در خاطرات خود درباره استعفای امینی مینویسد: «...محمدرضا شاه از زیارت واشنگتن با قلبی سرشار از رضایت برگشت. زیرا جان کندی موافقت کرده بود که او میتواند دکتر امینی را در صورتیکه آبش با شاه به یک جو نرود کنار بگذارد و او برای اینکه موقعیت مناسبی برای چنین کاری پیدا کند، مترصد فرصت مناسبی بود...». (2)
همانطور که ملاحظه گردید شاه ایران برای آنکه موفق شود نخستوزیر خود را که انتصابش نیز با امضای خود اوست عوض کند مجبور است شخصاً به آمریکا برود و از رئیسجمهور آمریکا التماس کند و متعهد به اجرای همه خواستههای آمریکا شود تا سرانجام بتواند چنین موافقتی را از دولت آمریکا بگیرد.
این بخش کوچکی از نمای دولت وابسته و مزدور رژیم سابق به بیگانگان خصوصاً آمریکاست که در مسائل کلان کشور هیچ ارادهای از خود نداشت.
امروز ایران اسلامی نهتنها در هیچ امری از آمریکا اطاعت نمیکند بلکه مقتدرانه در برابر سیاستهای سلطهگرانه آمریکا در منطقه و دنیا ایستاده و توانسته اعتباری برای جهان اسلام و مسلمانان ایجاد کند. زمانی بود که پادشاه ایران افتخار میکرد و یا التماس میکرد که بتواند با رئیس جمهور آمریکا ملاقات کند، آن هم با دادن امتیازات فراوان؛ اما امروز رهبران ایران به درخواستهای آمریکا برای ملاقات و مذاکره پاسخ منفی میدهند. تفاوت ره را ببین تا به کجاست!
جا دارد از این برگ تاریخ استفاده کنیم و به راز دشمنی آمریکا با ایران و توطئههای پیاپی این قدرت سلطهگر علیه مردم عزیزمان پی ببریم. آمریکا نمیتواند بپذیرد که رژیمی در ایران حاکم باشد که برخلاف گذشته، خودش تصمیم میگیرد و بر اساس اراده خودش عمل میکند و از هیچ قدرتی دستور نمیگیرد. نه تنها از هیچ قدرتی دستور نمیگیرد بلکه در برابر خوی تجاوزطلبی ابرقدرتی مثل آمریکا هم میایستد. این است که آمریکا نمیتواند کشور مستقلی مثل ایران را تحمل کند.
پینوشتها:
1) نیمه پنهان، جلد پانزدهم، اسدالله علم، نخستوزیر ایران، دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، صص 53 - 54
2) همان، ص 54
دکتر نصرالله شفیعی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/18867