پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، مطالعات آکادمیک مختلفی در مورد اینکه آیا افکار عمومی تحت تأثیر «نفوذین» یا افرادی که تأثیر بسزایی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی در مورد موضوعات مرتبط دارند یا خیر، انجام شده است. بسیاری از مطالعات اولیه(1) انتقال اطلاعات از منابع رسانههای جمعی به عموم مردم را به عنوان یک فرآیند "دو مرحلهای" مدل سازی کردهاند. در این فرآیند، اطلاعات رسانههای جمعی و سایر منابع اطلاعاتی گسترده بر افراد تأثیرگذار تأثیر میگذارد و تأثیرگذاران در مقابل رسانههای گروهی که مستقیماً بر مردم تأثیر میگذارند، بر عموم مردم تأثیر گذار میباشند.
در حالی که فرآیند "دو مرحلهای" در رابطه با نفوذ افکار عمومی انگیزه تحقیقات بیشتر در مورد نقش افراد با نفوذ را فراهم کرده است، مطالعه جدیدتر توسط Watts و Dodds (2) نشان میدهد که در حالی که افراد با نفوذ نقشی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی دارند، " افراد غیر با نفوذ" که عموم مردم را تشکیل میدهند نیز به همان اندازه (اگر نه احتمال بیشتری) بر افکار تأثیر میگذارند، مشروط بر اینکه عموم مردم متشکل از افرادی باشد که به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند. این در کار آنها به عنوان "فرضیه تاثیرگذار" نامیده میشود. نویسندگان چنین نتایجی را با استفاده از مدلی برای تعیین کمیت تعداد افراد تحت تأثیر عموم مردم و افراد تأثیرگذار مورد بحث قرار میدهند.
نویسندگان چنین نتایجی را با استفاده از مدلی برای تعیین کمیت تعداد افراد تحت تأثیر عموم مردم و افراد تأثیرگذار مورد بحث قرار میدهند. این مدل را میتوان به راحتی سفارشی کرد تا راههای مختلفی را نشان دهدکه تأثیرگذاران با یکدیگر و همچنین عموم مردم تعامل دارند. در مطالعه آنها، چنین مدلی از پارادایم قبلی فرآیند "دو مرحلهای" جدا میشود. مدل Watts و Dodds مدلی از نفوذ را معرفی میکند که بر کانالهای جانبی تأثیر بین تأثیرگذاران و دستههای عمومی تأکید دارد. بنابراین، این منجر به جریان نفوذ پیچیدهتری در میان سه طرف درگیر در تأثیرگذاری بر افکار عمومی (یعنی رسانهها، تأثیرگذاران و عموم مردم) میشود.
اکنون با توجه به توضیحات مذکور، در دو مورد خاص و ویژه؛ رابطه افکار عمومی با سیاست و سیاست خارجی را مورد بررسی قرار میدهیم.
رابطه افکار عمومی با سیاست
فراگیرترین موضوع تقسیمبندی نظریههای رابطه نظر-سیاست شباهت زیادی به مسئله مونیسم-کثرتگرایی در تاریخ فلسفه دارد. این مناقشه با این سئوال سر و کار دارد که آیا ساختار کنش سیاسی-اجتماعی باید به عنوان یک فرآیند کم و بیش متمرکز از اعمال و تصمیمات توسط طبقهای از رهبران کلیدی در نظر گرفته شود، که نشان دهنده سلسله مراتب نفوذ یکپارچه در جامعه است یا اینکه به طور دقیق تری پیش بینی شده است. بهعنوان مجموعهای از گروههای نسبتاً مستقل عقیده و نفوذ، که با تصمیمگیرندگان نماینده در یک ساختار رسمی از اقتدار دولتی متفاوت تعامل دارند. فرض اول کنش فردی، گروهی و رسمی را به عنوان بخشی از یک نظام واحد تفسیر می کند و سیاست و سیاستهای حکومتی را به مشتقاتی از سه اصطلاح تحلیلی اساسی جامعه، فرهنگ و شخصیت تقلیل میدهد.
علیرغم استدلالهای فلسفی در مورد افکار عمومی، دانشمندان علوم اجتماعی (آنهایی که در جامعهشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و روانشناسی اجتماعی هستند) نظریههای قانعکنندهای را برای تشریح چگونگی شکلدهی افکار عمومی به سیاستهای عمومی ارائه میکنند و با استفاده از روشهای مختلف تحقیق تجربی، تأثیرات بیشمار افکار را بر سیاستها پیدا میکنند. علاوه بر این، محققان دریافتند که روابط علّی احتمالاً در هر دو جهت از نظری به سیاست دیگر و از سیاستی به عقیده دیگر جریان دارد. از یک طرف، افکار عمومی ترجیحات عمومی و رفتارهای بالقوه رأی گیری را به سیاست گذاران نشان میدهد.(3) و (4) این تأثیر در نهادهای دموکراتیک باثباتتر باید بیشتر باشد.(5) این باید در حوزه سیاست اجتماعی بزرگتر باشد، زیرا مردم با کالاها و خدمات بالقوهای که از دولت دریافت میکنند انگیزه بالایی دارند. از سوی دیگر، سیاست اجتماعی بر افکار عمومی تأثیر میگذارد. کالاها و خدماتی که عموم مردم از طریق سیاستهای اجتماعی دریافت میکنند، انتظارات هنجاری را ایجاد میکنند که افکار عمومی را شکل میدهند.(6) و (7) علاوه بر این، سیاست اجتماعی بیشترین سهم را در بودجههای مخارج دولت دارد و آن را به یک حوزه سیاسی فعال و مناقشه برانگیز تبدیل میکند.(8) این نظریهها با هم نشان میدهند که اثرات علّی بخشی از یک حلقه بازخورد بین عقیده و سیاست است. (9) و (10) و(11) با استفاده از روشهای پیچیدهتر، محققان شروع به درک و شناسایی بازخورد نظرات و سیاستها کرده و از این پدیده برای توضیح وابستگی به مسیر نهادها استفاده میکنند. (12) و(13)
رابطه افکار عمومی با سیاست خارجی
مانند سیاست عمومی، افکار عمومی نیز رابطه نزدیکی با سیاست خارجی دارد. بحث های زیادی در مورد اینکه رابطه چیست و مطالعه رابطه سیاست خارجی با افکار عمومی در طول زمان تکامل یافته است، با اجماع آلموند-لیپمن یکی از اولین تلاشها برای تعریف این رابطه است. دیدگاه گابریل آلموند و والتر لیپمن که قبل از جنگ ویتنام منتشر شده بودند، استدلال کردند که افکار عمومی در مورد سیاست خارجی ساختار ناپذیر، نامنسجم و بسیار متزلزل است و افکار عمومی نباید بر سیاست خارجی تأثیر بگذارد.(14) مطالعات جدیدتر اجماع آلموند-لیپمن را مورد سرزنش قرار داده است، و نشان میدهد که چگونه نظرات مردم به طور کلی پایدار است، و در حالی که ممکن است افراد به طور کامل در مورد هر موضوعی آگاه نباشند، آنها هنوز به طور مؤثر و منطقی عمل میکنند.(15) قضاوت مردم در مورد مسائل، اغلب تحقیقاتی است، که میانبرهای ذهنی هستند که اجازه میدهند تصمیمات منطقی به سرعت گرفته شوند. تحقیقاتی که برای افکار عمومی در مورد سیاست داخلی و همچنین خارجی اعمال میشود. تحقیقات قیاسی تحقیقاتی است که بر ارزشهای اصلی و گروههای اجتماعی فرد متکی است. تحقیقات های تفویضی تحت تأثیرشخصیتهای صاحب قدرت مانند رسانهها یا رئیس جمهور قرار میگیرند.(16)
یکی دیگر از نظریههای کلیدی در مورد چگونگی شکل گیری نظرات مردم در مورد مسائل سیاست خارجی، مدل نگرشهای سلسله مراتبی جان هورویتز و مارک پفلی است. آنها استدلال میکنند که این ساختار ساختاری دارد، با ارزشهای اصلی، زمینهای را برای وضعیتهایی فراهم میکند که بر موقعیت موضوع نهایی تأثیر بیشتری میگذارد.(17) افکار عمومی در مورد سیاست خارجی به همان روشی سنجیده میشود که تمام افکار عمومی سنجیده می شود. از طریق نظرسنجیها، از پاسخدهندگان در مورد موقعیتهای موضوعی خود سؤال میشود. نتیجه گیری توسط محققان با استفاده از روش علمی انجام میشود.
امید آن که بحث های مرتبط با افکار عمومی را در مباحث آتی بتوانم مطرح و تقدیم خوانندگان گرامی نمایم.
References
1- Elihu Katz and Paul Felix Lazarsfeld (1955). Personal Influence: the Part Played by People in the Flow of Mass Communications. ISBN 978-1-4128-0507-0.
2- Watts, D.J. and P.S. Dodds (2007). "Influentials, Networks, and Public Opinion Formation" (PDF). Journal of Consumer Research. 34 (4): 441–458. doi:10.1086/518527.
3- Pierson, Paul (2002). "Coping with Permanent Austerity: Welfare State Restructuring in Affluent Democracies". Revue Française de Sociologie. 43 (2): 369–406. CiteSeerX 10.1.1.716.5464. doi:10.2307/3322510. JSTOR 3322510.
4-Soroka, Stuart; Wlezien, Christopher (2010). Degrees of Democracy: Politics, Public Opinion and Policy. Cambridge: Cambridge University Press.
5-Papadakis, Elim (1992). "Public Opinion, Public Policy and the Welfare State". Political Studies. 40 (1): 21–37. doi:10.1111/j.1467-9248.1992.tb01758.x. S2CID 144394578.
6- Mau, Steffen (2004). "Welfare Regimes and the Norms of Social Exchange". Current Sociology. 52 (1): 53–74. doi:10.1177/0011392104039314. S2CID 154467032.
7-van Oorschot, Wim (2007). "Culture and Social Policy: A Developing Field of Study" (PDF). International Journal of Social Welfare. 16 (2): 129–139. doi:10.1111/j.1468-2397.2006.00451.x.
"Social Expenditures Database". OECD.
8-Campbell, Andrea Louise (2012). "Policy Makes Mass Politics". Annual Review of Political Science. 15 (1): 333–351. doi:10.1146/annurev-polisci-012610-135202. S2CID 154690120.
9-Wlezien, Christopher; Soroka, Stuart (2007). Dalton, Russell J; Klingemann, Hans‐Dieter (eds.). "Relationships between Public Opinion and Policy". Oxford Handbook of Political Behavior: 799–817. doi:10.1093/oxfordhb/9780199270125.001.0001. ISBN 9780199270125.
10-Shapiro, Robert (2011). "Public Opinion and American Democracy". Public Opinion Quarterly. 75 (5): 982–1017. doi:10.1093/poq/nfr053.
11-Breznau, Nate (14 July 2016). "Positive Returns and Equilibrium: Simultaneous Feedback Between Public Opinion and Social Policy". Policy Studies Journal. 45 (4): 583–612. doi:10.1111/psj.12171.
12-Wlezien, Christopher (1995). "The Public as Thermostat: Dynamics of Preferences for Spending". American Journal of Political Science. 39 (4): 981–1000. doi:10.2307/2111666. JSTOR 2111666.
13-Pierson, Paul (2000). "Increasing Returns, Path Dependence, and the Study of Politics". The American Political Science Review. 94 (2): 251–267. doi:10.2307/2586011. hdl:1814/23648. JSTOR 2586011. S2CID 154860619.
14-Holsti, Ole R (1992). "Public Opinion and Foreign Policy: Challenges to the Almond-Lippmann Consensus Mershon Series: Research Programs and Debates". International Studies Quarterly. 36 (4): 439–466. doi:10.2307/2600734. JSTOR 2600734.
15-Baum, Matthew A.; Potter, Philip B.K. (2008). "The Relationships Between Mass Media, Public Opinion, and Foreign Policy: Toward a Theoretical Synthesis". Annual Review of Political Science. 11: 39–65. doi:10.1146/annurev.polisci.11.060406.214132.
16- Sniderman, Paul. Reasoning and Choice. Explorations in Political Psychology.
17- Hurwitz, Jon; Peffley, Mark (1987). "How Are Foreign Policy Attitudes Structured? A Hierarchical Model". The American Political Science Review. 81 (4): 1099–1120. doi:10.2307/1962580. JSTOR 1962580.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/65219