پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، انتشار نامه محرمانه شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت علی لاریجانی واکنشهایی را در برداشت.
بیشتر از همه خود علی لاریجانی و برادر خانمش علی مطهری در این خصوص عکسالعمل نشان دادند. این هم امری طبیعی است.
اینکه چرا علی لاریجانی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری دوره سیزدهم از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار نگرفت مفاد نامه شورا گواهی میدهد. هر چند این دلایل از سوی شخص لاریجانی پذیرفته نشد. اولین سؤالی که لاریجانی باید از خودش بپرسد این است که چه بر سر او آمده که شخصی که سالها در این نظام در مصادر کلان مدیریتی بوده و بارها صلاحیتش از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گرفته، اینک با نه قاطعانه این نهاد انقلابی روبهرو شده است! علی لاریجانی قبل از آنکه شورای نگهبان را متهم کند، باید راز استحاله رفتار سیاسی خود را در چند سال اخیر مورد واکاوی قرار دهد.
به نظر نگارنده اگر همه دلایل مطرح شده در رد صلاحیت لاریجانی را نادیده بگیریم، تنها عدم همراهیاش با سیاستهای اصلی نظام و نقش مخرب او در مشکلات دولت ساختارشکن روحانی و استقبال رسانههای بیگانه از حضور او در انتخابات برای رد صلاحیتش کافی است.
با این توضیح که باید کسی زمام مدیریت ارشد قوه اجرایی را در نظام جمهوری اسلامی بر عهده بگیرد که با تمام وجود مجری سیاستهای اصلی نظام باشد. فاجعههای مدیریتی که در برخی دولتهای گذشته وجود داشت از اینجا سرچشمه میگرفت که رئیس دولت و کارگزارانش به جای آنکه به دنبال حل مشکلات مردم باشند به دنبال تغییر در ارکان نظام بودند و یا بر خلاف استراتژی نظام که شعارش نه شرقی نه غربی است به دنبال وابستگی به غرب و به خصوص آمریکا بودند.
همه شواهد نشان میدهد که علی لاریجانی پس از سالها فعالیت در بدنه نظام به سوی چنین استحاله سیاسی به پیش میرود و نمونه این رفتار را در همراهی با سیاستهای ساختارشکنانه دولت روحانی کاملا شاهد بودیم.
اقدام شورای نگهبان از یک طرف بسیار شجاعانه بود و از سوی دیگر نشان داد که در دفاع از اسلامیت نظام با هیچکس تعارف ندارد، حتی با عضو خود که همه تلاشش را برای تأیید صلاحیت برادر خود کرد.
به نظر میرسد شورای نگهبان متوجه تسامح خود در تأیید صلاحیت روحانی شد و عواقب زیانبار آن را برای مردم و کشور با عمق جان درک کرده است.
با صراحت خطاب به شورای نگهبان عرض میکنم انتظاری که از این شورا به عنوان حافظ اسلامیت نظام وجود دارد این است که نسبت به هر کس که سوابقش بیانگر عدم همراهی با سیاستهای اصلی و کلان نظام جمهوری اسلامی است مسامحه به خرج ندهد. در هیج جای جهان و در دموکراتیکترین کشورها نیز صلاحیت آن کس که ارکان حکومت را در مقام عمل قبول ندارد و ساز ناکوک خود را میزند به او اجازه حضور در جایگاه مدیریت ارشد اجرایی کشور نمیدهند. از آن جهت که چنین اقدامی جز چوب لای چرخ نظام گذاشتن و ایجاد مشکل برای مردم کردن نتیجهای در بر ندارد.
وقتی مردم به یک نظام و قانون اساسی و ساختار سیاسی آن رای میدهند انتظار دارند کسی زمام کشور را را به دست بگیرد که به این اصول نظام هم معتقد و هم پایبند باشد.
وقتی شورای نگهبان صلاحیت فردی را برای ریاست جمهوری تأیید میکند این بدان معناست که حداقل صلاحیت ریاست جمهوری و اعتقاد به ارکان و سیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی را دارد و این مردم هستند که بین حداقلها و حداکثرها بهترین را باید گزینش کنند. این امر قابل قبول نیست که شورای نگهبان با علم به عدم صلاحیت یک فرد برای ریاست جمهوری بنا به برخی مصلحتها این افراد را تایید کند - اگر مصلحتی هم وجود داشته باشد ولی فقیه آن را تشخیص میدهد - آن وقت مردم به اعتماد این شورا ممکن است با تبلیغات وسیع داخلی و حمایت گسترده رسانههای بیگانه دچار اشتباه شوند و فردی را مانند روحانی به ریاست جمهوری برگزینند که اگر نبود تدابیر رهبری معلوم نبود الان نظام جمهوری اسلامی که محصول خون هزاران شهید است چه سرنوشتی داشت.
مردم ایران از شورای نگهبان انتظار دارند که در آینده نیز بدون توجه به فرافکنیها و جوسازیها، صرفا کسانی را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری تأیید کند که بر اساس سوابق گذشتهشان اطمینان داشته باشد در مسیر نظام جمهوری اسلامی حرکت میکنند و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه داشته باشند.
دکتر نصرالله شفیعی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/37571