درحال بارگذاری

گروه: فرهنگ / حوزه حماسه و مقاومت/ایران شناسه: ۱۵۵۸۹۸ شهریور ۱۴۰۰ - ۳۹ : ۰۵ بازدید: ۶۶۴دیدگاه: ۰

من دلباخته شهيد افشار بودم

من دلباخته شهيد افشار بودم شهدا چون ستارگانى هستند كه در آسمان هستى مى درخشند، اما برخى از اين ستاره ها درخشش فوق العاده اى دارند و مى توانند اسوه و الگويى براى ديگران باشند.

پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، شهدا چون ستارگانى هستند كه در آسمان هستى مى‌درخشند، اما برخى از اين ستاره‌ها درخشش فوق العاده‌اى دارند و مى‌توانند اسوه و الگويى براى ديگران باشند لذا  شايسته است ما ياد و خاطره شهداى دفاع مقدس را هميشه گرامى بداريم و پيوند خود را با آنان همچنان مستحكم نگهداريم. هفتم شهريورماه  ١٣٣٥ زادروز شهيد جلال افشار از شهداى والامقام خطه اصفهان است ، او بعد از ديپلم وارد مدرسه حقانى در حوزه علميه قم شد كه تحت نظارت شهيد آيت الله دكتر بهشتى و شهيد آيت الله قدوسى اداره مى شد ، شهيد افشار در درسهاى اخلاقى عارف واصل مرحوم آيت الله بهاءالدينى هم شركت مى‌جست و از مريدان پروپاقرص ايشان بود و آيت الله بهاءالدينى هم لقب ذاكر قريب البكاء  به او داده بودند چون خبلى زود اشكش جارى مى شد ، من خودم دلباخته شهيد جلال افشار بودم و از ناله ها و گريه هاى عاشقانه اش در دعاى كميل سحرگاهان شبهاى جمعه مرحوم استاد پرورش در مسجد سيد اصفهان، مسجد جامع و يا در منازل دوستان خاطره ها دارم، او وقتى به جبهه مى خواست برود تفألى به قرآن زده بود، آيه شريفه " من كان يرجوا لقاءالله فان اجل الله لات و هو السميع العليم" آمده بود يعنى كسى كه لقاء خداوندى را آرزومند است، قطعا بداند اجل الهى در پيش روى اوست و او شنواى داناست، حاكى از اينكه من تمام ناله هاى عاشقانه تو را شنيدم و مى دانم مشتاق لقاء من هستى! حالا بيا ! 

شهيد افشار پس از اين تفأل با خانواده ، همسر و فائزه تازه به دنيا آمده اش خداحافظى تمام عيار كرد و مى دانست كه بر اساس نويد قرآن كريم لقاء الهى را در پيش دارد و ديگر بر نمى گردد! او ديگر از دنيا رخت بربسته بود و روحش هر لحظه در انتظار وعده ديدار حضرت حق جل و علا بود، نمى دانم چند روز شده بود كه به جبهه آمده بود اما خدا خواست كه شب قبل از شهادتش اورا ببينم  ، من درآن زمان در تيرماه ١٣٦١ به عنوان تخليه گر  مجروح به منطقه عملياتى رمضان در شلمچه خوزستان اعزام شده بودم و در كنار يك بيمارستان صحرايى در خط مقدم جبهه بودم كه ناگهان ديدم شهيد جلال افشار براى بازديد از مجروحين  و وضعيت بيمارستان صحرايى به آنجا آمد اما چه جمالى داشت! چفيه اى بر سر گذاشته بود و سيمايش مانند ماه مى درخشيد و كاملا با دفعات قبل كه او را مى ديدم تفاوت داشت، او هميشه چهره و محاسن زيبايى داشت اما آن شب جمالش وصف ناپذير بود ، بسيار درخشنده شده بود و من خوشحال بودم كه در آن تنهايى جبهه ، ايشان را ديدم و لحظاتى از حضورش لذت بردم اما نمى دانستم كه او در آستانه شهادت است! تا اينكه غروب فردايش ٦١/٤/٢٤ شهيد افشار براى اقامه نماز با زبان روزه نداى اذان سر مى‌دهد و در حين گفتن اشهد ان محمدا رسول الله (ص)تركشى به او اصابت مى كند و من در بيمارستان صحرايى بودم كه ماشين آمبولانس خاكى استتار شده اى به سرعت  از راه رسيد و مجروحى را تخليه كردند و بر برانكارد گذاشتند ، ناگهان با تعجب نگريستم ديدم شهيد جلال افشار است و تركش به پهلوى او اصابت كرده بود و خون به شدت جارى است، هنوز از هوش نرفته بود و لبانش با اذكار الهى تكان مى خورد و هـيچ آه و ناله اى هم نمى كرد ، بلافاصله چند واحد خون تزريق كردند و لحظاتى بعد هلى كوپترى هم براى انتقال مجروحان به اهواز رسيد و با سرعت او را به هلى كوپتر منتقل كردند ولى ظاهرا به بيمارستان نرسيده از شدت خونريزى جان به جان آفرين تسليم مى كند و به لقاء الهى كه شيفته اش بود مى رسد.

حالا شما ببينيد شهيد افشارى كه خودش استاد اخلاق و عرفان بود و مجمع محامد و كمالات و فضائل شده بود ، آنچنان شيفته استاد بزرگوار ما مرحوم استاد سيد على اكبر پرورش بود كه در وصيت نامه اش  خطاب به ايشان نوشت؛ استادم پرورش! شما با اخلاصتان مرا سوزانديد!!

 آرى شهيد جلال افشار يكى از دست پرورده ها و شاگردان برجسته استاد پرورش بود كه كلاسهاى درسش در هر كجا كه بود رايحه اى از عشق و عرفان را به مشام مى رساند، استاد پرورش در دهه شصت چندين سال وزير آموزش و پرورش بود و بعد از آن هم كه به مجلس شوراى اسلامى راه يافت از اعضاى شوراى عالى دفاع شد و حضورى پيوسته در جبهه ها داشت و حقيقتا شهيدپرور بود و بسيارى از شاگردانى كه از قبل از انقلاب درك محضر  او را يافته بودند به فيض شهادت رسيدند و ما امروزه در آموزش و پرورش نيازمند چنين وزيرى دانشمند و فرهيخته كه جامع فضائل و كمالات باشد ، هستيم تا براى همه فرهنگيان الگو واسوه باشد . شايد خدا مى خواست من شب قبل از شهادت شهيد افشار  ، سيمايى كه چون پاره ماه مى درخشيد و فردايش نيز پيكر غرقه بخونش را ببينم و امروز بعد از گذشت حدود چهل سال گزارشگر شهادت اين شهيد والامقام در سالگشت تولدش باشم ، باشد كه آنها نظرى بر ما و جامعه ما بكنند و اين امراض و گرفتارى ها را خدا به حرمت شهدا مرتفع بگرداند و ما را هم در ادامه راهشان موفق بدارد و در امر ظهور موفور السرور قطب عام امكان ، واسطه غيب و شهود امام زمان مهدى موعود تعجيل بفرمايد، و هوالسميع العليم .

مرتضى نجفى قدسى

اشتراک گذاری:
  • لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/15589کپی شد

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زیان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
    • پربازدیدترین ها
    • شبکه های اجتماعی
    • بازار
    • آخرین اخبار
    سایت تجاریایران تک دکورفروشگاه طبیب