اينروزها مردم جهان، افغانستان را در آينه فرودگاه كابل و فجايعي كه در آن رخ ميدهد ميبينند. انبوهي از كساني كه طي 20 سال گذشته با نيروهاي ناتو، آمريكا وهمپيمانان آنها همكاري ميكردند و در مظالم غرب در اين كشور سهيم بودند، به فرودگاه هجوم آوردهاند تا از كشور خارج شوند.
سرنوشت ذلتبار غربزدگان،دو تابعیتیها و نوكران آمريكا و اذناب آن امروز در بدترين وضعيت در فرودگاه كابل ديده ميشود.
رهبر معظم انقلاب در ديدار هيئت دولت با اظهار تأسف از وقایع فاجعهبار در افغانستان چند نكته را از باب روشنگري مطرح فرمودند كه بايد دقت شود.
1- ملت افغانستان برادر، همزبان، همدين و هم فرهنگ ما هستند.
2- دولتها ميآيند و ميروند اما ملت سرافراز افغانستان باقي ميماند.
3- نوع رابطه ايران با دولتها بستگي به نوع رابطه آنها با ايران دارد.
4- فرار آمريكاييها و انتقال همكاران افغانستاني آنها به مناطقي بدتر از وضعيت افغانستان، فضاحتبار است.
5- آمريكاييها يك قدم براي پيشرفت افغانستان برنداشتند.
6- مشكلات كنوني افغانستان كار آمريكاييهاست طي 20 سال اشغال انواع ظلم را به اين مردم تحميل كردند.
رهبر انقلاب تكليف دولت و ملت ما را در قبال تحولات افغانستان روشن كردند.
با اين روشنگري بايد منتظر ماند ديد تحولاتي كه به سرعت در اين كشور رخ ميدهد كدام سمت و سو را نشان ميدهد.
*
تئوريسينهاي سياست خارجي آمريكا ميگويند؛ ميان «تعهدات» جهاني و «منابع» بايد تعادل ايجاد كرد.
در اتاق بحران آمريكا چه ميگذرد؟ آیا نگاه به درون است يا بيرون!
هزينه و تثبيت هژموني آمريكا در شرق و غرب آسيا مستلزم عمل به «تعهداتي» است كه با «منابع» آنها نميخواند.
تثبيت حاكميت سياسي رهبران كاخ سفيد در درون با ظهور جامعه دوقطبي و قرمز و آبي شدن اوضاع اجتماعي و سياسي كه در انتخابات اخير رياست جمهوري آمريكا از آن رونمايي شد اكنون مسئله اصلي است. در حاشيه شهرهاي بزرگ آمريكا كارتنخوابها چهرهاي از فقر و فلاكت در جامعه امروز آمريكا را واتاب ميدهند كه شهرداران اين شهر بوي اين پوسيدگي از درون را هنگام جمعآوري مدفوع و ادرار اين جماعت در حاشيه خيابانها هر روز صبح كه از خواب بلند ميشوند، بهخوبي حس ميكنند.
جامعه امروز آمريكا يك جامعه «عفوني» و «افيوني» است. عفونت و پوسيدگي از پيكره سرمايهداري ميبارد. آنرا بايد يكطوري جمع كنند. ميزان تلفات انساني ناشي از زدوخوردهاي مسلحانه در سراسر اين كشور دقيقا اين سطح از چهره مردم آمريكا را نشان ميدهد.
مسئولين ميز آمريكا در وزارت خارجه ما بايد يك تصوير واقعي از قدرت، ضعف و تهديدها و فرصتها در مواجهه با رهبران شرور آمريكا داشته باشد.
آمريكاشناسي پس از ظهور و سقوط ترامپ حتي قبل از آن گزارههاي دقيقي دارد كه بايد بهخوبي مورد ارزيابي قرار گيرد. متأسفانه در دوران 8 ساله صدارت حسن روحاني به آن توجه نشد و وارونه فهمي از اوضاع آمريكا و سه كشور شرور اروپايي سياست خارجي ما را به سياهچاله برجام انداخت.
نازايي تئوريك در انديشكدههاي آمريكا موجب شده ، پرده از افول هژموني آمريكا در منطقه و جهان برداشته شود و فروپاشي در درون هم سرعت بگيرد.
اين واقعيت را از تحليل اخير فوكوياما در اكونوميست بهخوبي ميتوان فهميد. آنجا كه او ميگويد؛ «فرار آمريكا از افغانستان يك نقطه عطف در تاريخ جهان است.»
امپراطوري كه مبناي آن بر «حرص» ، «طمع» ، «غارت» ، «قتل عام بيگناهان» ، «خشونت» و «نقض حقوق بشر» باشد دوام خود را از دست داده و در سراشيبي سقوط است.
«كلينتون» ، «بوش» و «اوباما» در دوران حكومت ظالمانه خود براي تثبيت هژموني آمريكا خون 11 ميليون انسان را به زمين ريختند. آنها بدون شك جنايتكار جنگي هستند.
آمريكاييها دهها ميليون انسان را آواره و شهرها و آباديهاي زيادي را با بمبارانهاي وحشيانه شخم زدند و مردم را به خاك و خوش كشيدند. اما حاصل اين خشونت چيزي جز افول قدرت در بيرون و فروپاشي در درون نبود.
آمريكاييها در 70 كشور پايگاه نظامي دارند با يد «هزينه» - «فايده» كنند ، بمانند يا بروند! تحولات اخير افغانستان نشان مي دهد ضرورت نه در «رفتن» بلكه در «فرار» است. فرودگاه كابل اين روزها صحنه نمايش ذلتبار، خفتآفرين و افتضاح فرار آمريكاييها و سرنوشت شوم غربزدگان است.
محمدكاظم انبارلويي
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/15588