پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»،
1- واژه حقارت به معنی پستی، خواری، فرومایگی بوده و یا از اهمیت، ارزش یا شایستگی کم یا کمتر برخوردار بودن است. زمان هایی که افراد مورد پستی قرار گرفته، ارزششان نسبت به اطرافیان کمتر در نظر گرفته شده و یا موفقیتی را به دست نمی آورند، تحقیر شده و حس حقارت را تجربه می کنند. افرادی که در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند در بسیاری مواقع احساس حقارت می کنند. احساس عقده حقارت یا به تعبیرفارسی«احساس کهتری» از جمله عواطف و احساس هایی هستند که هرفرد در زندگی روزمره خود به شکلی آن را تجربه می کند و تقریبا تمامی افراد بشرکم و بیش با این احساس درگیرند.
2- عقده، محصول فشارها و ناراحتی های روانی و فکری، و رنج های شدید درونی ناشی از امیالِ سرکوفته است. به عبارت دیگر مجموعه گرایش های ناخودآگاه که حالات، رویاها، رفتار و کردارهای شخصی را نشان می دهد، عقده نامیده می شود.در واژه شناسی روان کاوی این اصطلاح، ترکیبی از : ویژگی ها، خصوصیات، تمایلات، هیجانات، احساسات وکردارهای عاطفی متضاد فرد است.عقده همواره در ضمیر ناخودآگاه باقی می ماند و مجموعه ای کلی به صورت تفکیک ناپذیر سازمان می یابد و اجزاء وجودی شخص را تشکیل می دهد.
3- اگرچه اصطلاح «عقده حقارت» اغلب در فرهنگ پاپ به شوخی مطرح شده و یک تشخیص برای سلامت روان نیست، اما یک پدیده واقعی است. کسانی که از عقده های حقارت رنج می برند به طور مزمن عزت نفس پایینی دارند، اغلب خود را با نظرات تحقیر آمیز نسبت به خود که به نظرشان منطقی است، غرق میکنند. آدلر عقده حقارت را به عنوان احساس اولیه بی کفایتی و ناامنی، ناشی از کمبود واقعی یا تصوری فیزیکی یا روانی ناقص از خود تعریف می کند. عقده حقارت را می توان با «عقده برتری» مقایسه کرد، جایی که یک فرد نظر اغراق آمیزی درباره توانایی ها و دستاوردهای خود دارد.
4-حس حقارت از یاس و ناامیدی در زندگی، احساس ناتوانی در انجام کار های مختلف و به خصوص در مقایسه با دیگران و یا افرادی که حس محرومیت در زندگی نسبت به رویا ها و آرزو های خود تجربه میکنند، افراد شکست خورده و ناکام، افرادی که مشکلات جسمی از جمله نقص عضو داشته و یا مشکل روانی دارند به وجود میآید. همچنین سبک فرزند پروری در صورتی که مستبدانه و یا سهل انگارانه باشد منجر به افزایش حس حقارت در کودک می شود.
5- احساس حقارت یکی از حالات تیره و نامطبوع روان است که گاهی از دوران کودکی دامنگیر انسان میشود. اگر این حالت روحی تشدید شود و در ضمیر باطن، مزمن گردد و به صورت یک عقده روانی درآید، عوارض بسیاری روی جسم و جان برجای می گذارد و موجبات سیاه بدبختی انسان را فراهم می نماید. البته همین احساس حقارت اگر خوب مدیریت، هدایت و تربیت شود؛ می تواند عاملی مؤثر برای پیشرفت و رسیدن انسان به اهدافش باشد. این احساس از بدو تولد همراه انسان بوده و او را به سمت پیشرفت سوق می دهد اما اگر رشد و تربیت کودک به دلیل تربیت نادرست با مشکل روبرو شود، این کود ک بطور قطع و تحقیقا دچار عقده حقارت خواهد شد که این در مقابل احساس حقارت موجب عقب ماندگی و عدم پیشرفت شخص و نرسیدن به اهدافش خواهد شد.
6-آلفرد آدلر[1] از روانشناسان مطرح اتریشی معتقد است احساس حقارت منبع تمامی تلاش های انسان است و رشد فرد ناشی از تلاش های فرد برای چیره شدن بر حقارت های واقعی یا خیالی اش ناشی می شود.آدلر می گوید که کودکان از نیروی بیشتر والدین خود آگاه هستند و می دانند که نمی توانند با این قدرت مبارزه کنند در نتیجه کودک در برابر افراد بزرگ تر و قوی تر پیرامون خود احساس های حقارت را پرورش می دهد. گرچه این تجربه اولیه حقارت در کودکی برای همه وجود دارد ولی به صورت ژنتیکی تعیین نشده است، بلکه این شرایط درماندگی و وابستگی به بزرگسالان حاصل محیط است که برای همه کودکان یکسان است، نمی توان از احساس های حقارت فرار کرد ولی با این حال ضروری نیز هستند زیرا برای تلاش و رشد کردن انگیزه فراهم می کنند.
7- نکته مهم از نگاه آدلر این است که اگرکودک نتواند احساس های حقارت خود را جبران کند آنها تشدید شده و به پرورش عقده حقارت منجر می شوند. افرادی که عقده حقارت دارند در مورد خود نظر مناسبی ندارند و احساس می کنند نمی توانند با ضروریات زندگی کنار بیایند.[2]
8- وقایع نامطلوب و خاطرههای تلخی که عزت نفس و شخصیت آدمی را در هم می شکند و به خودخواهی و غرور ذاتی انسان، ضربه می زند موجب احساس حقارت می شود. گاهی احساس حقارت، در اثر هتک و توهین، و در شرایط مخصوصی بوجود می آید که پس از گذشت چد ساعت یا چند روز فراموش می شود و از خاطر می رود ولی در بعضی از مواقع، عامل پایدار و ثابتی باعث احساس حقارت می شود و در اعماق جان نفوذ می کند. در این موقع احساس حقارت، به عقده حقارت تبدیل می شود و مانند یک ناخوشی مزمن ناراحت کننده، صاحبش را همواره رنج می دهد.[3]
9- روانشناسان معتقدند در گام ابتدایی؛ عقدهها به طور عادی بیماری زا محسوب نمی شوند. لکن براثر ندانم کاری ها، سهل انگاری ها، خودکامگی ها، استبداد و جهل والدین و یا مربیان مسئول تربیت کودکان، زمینه بوجود آمدن عوارض ثانوی، رشد و شیوع چنین بیماری را فراهم می سازند. بدیهی است اگر راه حل طبیعی و معقول برای کودک در نظر گرفته نشود، اختلالاتی به صورت احساس عقده در خلق و خوی او بوجود می آید که استمرار یافتن و مزمن شدن آن در دوران بلوغ به صورت عقده حقارت تبدیل می شود. بنابراین وقوع هر رخداد و رفتار منفی و سرکوبگر تاثیرگذار در زندگی دوران طفولیت، می تواند در آینده او تبدیل به انواع عقده روانی شود.
10- احساس حقارت درست نقطه مقابل احساس حبّ ذات است. عقده حقارت به منزلة دشمن نیرومندی است که در مقابل حبّ ذات بپاخاسته و میخواهد شخصیت او را در هم بشکند و از ارزش او بکاهد. کسی که گرفتار عقدة حقارت است گرچه در باطن خود پیوسته در جنگ و ستیز است ولی کوشش دارد این راز نهانی بین مردم آشکار نگردد و غریزه حبّ ذاتش مجروح نشود. او برای پنهان نگاه داشتن این حالت درونی همواره قسمتی از نیروهای خود را در این راه صرف میکند و جسم و جانش به سرعت فرسوده میشود.
11- عکسالعمل هائی را که مردم براثرعقده حقارت ازخود نشان میدهند، مختلف وگوناگون است،زیرا صرف نظرازاینکه احساس حقارتها ازنظر شدّت و ضعف با هم متفاوت است، به علاوه شرائط محیط زندگی و عوامل اجتماعی که درطرزرفتاروگفتارمردم مؤثراست، بایکدیگرفرق دارند.اساساً ساختمان روحی وتربیتی خانوادهها واز طریقمنش های فطری واکتسابی مردم با یکدیگرمتفاوتست، ناچاراعمال مردم که زائیده افکارمردم است با یکدیگر متفاوت است و گاهی متضاد خواهد بود. بعضی با سکوت و خاموشی، بعضی با پرحرفی و زیادهگویی، کسانی با تملق و چاپلوسی و برخی با تکبر و بلندپروازی، بعضی با عواطف و مهربانی، برخی با هتاکی و فحاشی، و اشخاصی با کارهای دیگری، عکسالعمل عقدهحقارت خود را آشکار میکنند.
12- عقده های حقارت در دوران کودکی به دلیل تجارب بی کفایتی یا بزرگ شدن در خانواده ای ایجاد میشود که کودک را تحت تأثیر قرار می دهد تا احساس کمتری، بیخودی و خرد شده ای داشته باشد یا به اندازه کافی خوب نباشد. از آنجایی که عقده حقارت ناخودآگاه است و منجر به طیف وسیعی از افکار منفی شده، در افراد بسیار متفاوت ظاهر می شود. با این حال، هنوز علائم مختلفی وجود دارد که با عقده حقارت همراه است. باید با این توضیحات بپذیریم عقده حقارت یک بیماری روانی است که همواره صاحبش را رنج میدهد، آرامش و آسایش خاطر را از او سلب میکند. از دو راه میتوان بیمار را ازاین نگرانی نجات داده و رهایی بخشید:یکی از طریق گشودن عقده روانی، و دیگری از طریق تخدیراحساس. درهردوصورت بیمار از اضطراب آسوده میشود با این تفاوت که در صورت اول بیمار درمان شده است و در صورت دوم بیمار، احساس عقده نمیکند.
13- بهترین واساسیترین راه مبارزه با احساس حقارت، آنست که آدمی مقهورآن احساس نشود و شخصیت خود را نبازد، حتیالمقدور آن را نادیده انگارد و به دست فراموشی بسپارد، با اطمینان خاطر فکر کند، برای آشکارکردن استعداد و قابلیت خویش تصمیم بگیرد، کاری که خود را برای آن شایسته میداند انتخاب نماید، تمام نیروی خود را در آن راه بکار اندازد و برای نیل به آن، حداکثر جدیّت را معمول دارد. بدون تردید روزی که به هدف رسید و آن کار را به خوبی فراگرفت و حوائج خود و جامعه را به درستی تأمین کرد، در کمال آبرومندی زندگی میکند، نه خود به حقارت خویش توجه دارد و نه مردم او را به دیده تحقیر مینگرند.
14- عقده حقارت گاهی ناشی از سوء تربیت است و گاهی مستند به عیوب طبیعی یا نقائص اجتماعی است. خلاصه علل و عوامل متعددی میتواند باعث ایجاد عقده حقارت گردد و آدمی را دچار بیماری خجالت و کمروئی و گرفتار حیاء احمقانه نماید. یک قسمت مهم بیماریهای روانی و احساس حقارت ها ناشی از سوء تربیت در دوران کودکی است. گاهی رفتار و گفتار نادرست پدران و مادران آنچنان در روان اطفال اثر بد میگدارد و آنان را دچار زبونی و حقارت میکند که تا پایان عمر از عوارض آن رنج میبرند!
15-مهمترین و خطرناکترین عکسالعملهای عقده حقارت که بعضی از کودکان و بزرگسالان از خود نشان میدهند و گاهی باعث سرکشی و طغیان میشود و خطرات غیرقابل جبرانی به بار میآورد به شرح ذیل میباشد:
1- رفتارخشن و بیرحمانه: موجب نفرت، انزجار، طغیان، انتقام، جرم وجنایت، فرارازخانه ومدرسه و کینهتوزی از جامعه میشود.
2- عوامل تربیتی: زیاده روی در اعمال محبت، محبتهای افراطی، تصمیم گیری به جای فرزند و انجام وظایف او توسط والدین، عدم مشارکت کودک در بحث ها و گفتگوهای خانوادگی، مقایسه از نظر وضع کار، قد و قامت، هوش، قدرت، نمره و… که برای طفل نگران کننده باشد و...
3- عوامل اقتصادی: نداری، فقر، محرومیت از لباس مناسب و غذای خوب و اسباببازی و لوازم تحصیلی و...
4- ناموزونی ساختمان بدن: موجب کنارهگیری از اجتماع، انزوا و گوشهگیری میگردد.
5- نارسائی علمی: به گفتار دانشمندان تکیه میکند و از زبان دیگران سخن میگوید.
6- عوامل انضباطی: از بین رفتن آبروی او در حضور جمع توسط والدین یا مربیان، سوء استفاده از موقعیت ضعف او و سر کوب کردن کودک، توهین ها، سرزنش ها و مسخره کردن ها، عدم تأييدها، شماتت ها و...
7- عوامل اجتماعی: وجود تحقیرها به علت نقص ها و کاستی ها، ذكر عيوب کودک نزد دیگران، وجود اختلاف دائمی در محیط خانه، وجود نام بد و...
8- گناهکاری و عصیان: فرد عاصی تحت فشارهای وجدان اخلاقی خود است، پست و زبون میشود، شخصیت و استقلالش ضربه میخورد، برای پوشانیدن لکههای معاصی خویش نسبت به مردم، خضوع و تواضع میکند و مراتب فرومایگی خود را به صورت ادب و احترام به دیگران آشکار میسازد.
به عبارت دیگر با توجه به طبقه بندی صورت گرفته می توان گفت منشأ عقده حقارت فکر و یا مجموعه ای از افکار است که به وسیله برخی ازعوامل و عواطف به هم پیوند یافته و این احساس را در شخص به وجود می آورد که از دیگران کمتراست. نومیدی، ناکامی، ناتوانی، پریشانی شخصیت، مشکلات خانوادگی، تبعیض، خیانت، بیعدالتی، بدشانسی و تأثیرمنفی جامعه نشانههای بارز عقده حقارت هستند. خلاصه آن که منشأ«عقده حقارت»ممکن است وضعیت جسمی، محیط زندگی، امورمعنوی و ذهنی خواسته های سرکوب شده یا آمیزهای ازآنها باشد.
16- شکسته نفسی و فروتنی، چاپلوسی و تملق، یکی دیگر از عکسالعملهائی است که مبتلایان به احساس حقارت، از خود نشان میدهند. بعضی از کسانی که در باطن گرفتار ضعف، نارسائی، شرمساری، پستی، ترس و خلاصه یک نوع حقارتی هستند، برای جبران نقائص و پنهان نگاه داشتن حقارت خویش به تواضع ذلتآمیز و چاپلوسی متوسل میشوند. این اظهار زبونی و ذلت از نظر دینی و علمی، یکی از صفات ناپسندیده است و متاسفانه بسیاری از این مردم به این بیماری اخلاقی و انحطاط روحی گرفتارند.
17- بیماریهای روانی باید از ریشه خشکانده شود و زمینه های آن از بین برود. با مراجعه به کتب روانشاسان و کتب علمای دینی مشاهده می شود که خوشبختانه در رابطه با علل و عوامل عقده حقارت و احساس کهتری سخن بسیار گفته شده و برای از بین بردن آن دستورهای لازم و راه کارهای مفیدی ارائه گشته است. در پایان این بحث اجمالاً فهرست وار به راه کارهای درمان عقده حقارت اشاراتی زودگذر خواهیم داشت:
1. تعدیل غرایز؛ ۲. ایجاد محیط سالم؛ ۳. مثبت نگری؛ ۴. تکریم شخصیت؛ ۵. خودسازی؛ ۶. حضور در اجتماع و حمایت های همه جانبه اجتماعی؛ ۷. اصلاح نگرش و افکار (شناخت درمانی)؛ ۸. توبه درمانی؛ 9. مراجعه به روانشناس یا روان درمانگر در هر سنی؛ 10- نقش والدین در تربیت صحیح کودکان و فرزندان؛ 11- بازگشت فرد به محیط اجتماعی؛ 12- شرکت در مجامع و گفت و گوهای علمی، فرهنگی و اجتماعی؛ 13- ....
جان کلام این که برای رهایی از احساس حقارت باید به نظر متخصصانی گوش داد که عزت نفس پایین کودک و بزرگسال را میشناسند و به آن حرمت قائل هستند و برای سلامت روح و روان آنان بی وقفه تلاش می کنند و از کمکهای خویش برای بازگشت آنان به زندگی فردی و اجتماعی دریغ نمی ورزند.
منابع:
۱- شولتز، دوان پی وشولتز، سیدنی الن، تاریخ روانشناسی نوین. علیاکبر سیف و همکاران، تهران: نشر دوران/ ۱۳۸۴، چاپ سوم.
۲- لاندین، لابرت، نظریهها و نظامهای روانشناسی. یحیی سید محمدی، تهران: نشر ویرایش/۱۳۷5.
۳-کریمی، یوسف، روانشناسی شخصیت. تهران: نشر ویرایش/ ۱۳۸۳، چاپ نهم.
4- ناصحی، عباسعلی و رئیسی، فیروزه، مروری بر نظریات آدلر. نشریه: تازه های علوم شناختی. سال:1386. دوره:9 / شماره:1 / مسلسل 33. صص :55-66.
5- كارل، الكسيس، انسان موجود ناشناخته. ترجمه: پرويز دبيري . شركت افست. 1354.
6-قائمی، علی، كودك و خانواده نابسامان. سازمان انجمن اولياء و مربيان . چاپ پنجم. 1381 .
پینوشت:
[1] - آلفرد آدلر (Adler Alfred, ۱۸۷۰-۱۹۳۷) به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی مطرح است. وی با جداشدن از فروید، نظریهای را تدوین کرد که علایق اجتماعی در آن نقش ویژهای داشت. او بر خلاف فروید، نقش امیال جنسی را در شکلگیری شخصیت به حداقل رساند و به جای تاکید بر ناهشیار به نقش هشیاری در تعیین رفتار تاکید داشت.او معتقد بود که تلاش برای اهداف آینده میتواند رفتار زمان حال ما را تحت تاثیر قرار دهد. لذا در روش درمانی خود از تشویق استفاده میکرد. آدلر شخصیت انسان را یکپارچه میدید که ما را در جهت رسیدن به برتری و کمال هدایت میکند.
در کودکی از بیماری حسادت، نسبت به برادر بزرگتر و طرد شدن از سوی مادر رنج میبرد. او خود را شخصی زشت و کوچکاندام میدانست و همین تجارب اوایل کودکیاش در شکلگیری مفاهیم اصلی نظریهاش از جمله عقده حقارت تاثیر بسزایی داشت.آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی میکرد، به همین دلیل بعدها با مفهوم عقده ادیپ (عشق ورزیدن کودک پسر نسبت به مادر و ترس از پدر به عنوان رقیب عشقی خود) که توسط فروید مطرح شد، مخالفت کرد.آدلر در ابتدا دانشآموز ضعیفی بود، تا حدی که معلمی به پدرش گفت: این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست، اما آدلر با جدیت تمام تلاش نمود تا نزد همسالانش محبوب شود و با پشتکار و فداکاری خود را از پایینترین سطح کلاس بالا بکشد.او توانست هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی بر عقبماندگیها و حقارتهایش غلبه کند و بتدریج به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یابد، احساسی که در خانوادهاش نمییافت. او در نظریهاش تاکید کرد که انسان باید بر نقاط ضعفش غلبه کند، و زندگی خودش نمونهای مناسب برای این مطلب میباشد. آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش اتریش خدمت کرد و پس از آن کلینیکهای راهنمایی کودکان را در مدارس وین ازماندهی کرد. در سالهای ۱۹۲۰ نظام روانشناسی او که خودش آن را روانشناسی فردی نامیده بود، طرفداران بسیاری پیدا کرد. در سال ۱۹۳۵ به درجه استادی روانشناسی بالینی در دانشکده پزشکی "لانک آیلند نیویورک" منصوب شد. آدلر نویسندهای پرکار و سخنرانی خستگیناپذیر بود و در تمام عمرش حدود یکصد کتاب و مقاله به چاپ رساند. کتاب "اصول تجربی و نظری روانشناسی فردی" بهترین معرف نظریهاش در زمینه شخصیت است. آدلر در سال ۱۹۳۷ در حالی که برای سخنرانی به ابردین واقع در اسکاتلند مسافرت کرده بود، در اثر حمله قلبی درگذشت. فروید در پاسخ به نامه دوستی که از خبر مرگ آدلر متاثر شده بود نوشت: دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد.
[2] - لاندین، لابرت، نظریهها و نظامهای روانشناسی، یحیی سید محمدی، تهران: نشر ویرایش/۱۳۷5.
[3] - به نظر آدلر «احساس حقارت» (inferiority feelings) با «عقده حقارت» (inferiority complex) متفاوت است. انسان بودن یعنی «احساس حقارت» داشتن. همه انسان ها کم و بیش دارای «احساس حقارت» هستند و همین امر در طرز رفتار آنان تاثیر بسیاری می گذاد و باعث کوشش ها، جنب و جوش ها و پیشرفت ها می شود. «احساس حقارت» انسان را وامی دارد وضع خود را در مقابل طبیعت بهتر و مطمئن تر سازد. «احساس حقارت» از بدو تولد وجود دارد. احساس حقارت مفهومی است عام که همه کودکان نسبت به بزرگسالان دور و بر خود دارند؛ زیرا همه آنها با این اعتقاد زندگی خود را شروع می کنند که در مقایسه با افراد بزرگسال اطراف خود ضعیف، فاقد قدرت و وابسته به آنها هستند. اما آدلر احساس حقارت را نشانه ضعف نمی دانست؛ بلکه آن را نیروی انگیزشی برای رفتارهای افراد می دانست. آدلر معتقد بود: احساس حقارت منبع تمامی تکاپوی انسان و نیروی محرکه ای است که کل رفتار را برمی انگیزد. تمام پیشرفت، نمو و رشد فرد ناشی از تلاشی است که به منظور جبران حقارت های خویش انجام می دهد؛ حال خواه این حقارت ها واقعی باشد یا زاده خیال. اماعقده حقارت وقتی ایجاد می شود که فرد نمی تواند حقارت های معمول خود را جبران کند؛ لذا احساس درماندگی می کند. به اعتقاد آدلر همه آن هایی که اختلال عصبی دارند، دچار عقده حقارت هم هستند. ( ناصحی، عباسعلی و رئیسی، فیروزه، مروری بر نظریات آدلر، نشریه: تازه های علوم شناختی. سال:1386 | دوره:9 | شماره:1 / مسلسل 33. صص :55-66)
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/74867