پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، بیش از چهار دهه است که دشمنان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، با وجود همه تلاشها و به اصطلاح تدابیر خود، نتوانستهاند، گروهها و نیروهای مخالف نظام دینی را در قالب و بطن جریانی واحد سازماندهی و شکل دهند و فردی مشخص و مقتدر را در راس آن جریان، سراغ گیرند و بنشانند. با نگاه به تجربیات پیشین و واقعیت «واگرایانه»ی ذاتی دشمنان، نمیتوان کوچکترین نشانهای برای سر برآوردن و تحقق جریان واحد ضد جمهوری اسلامی پیشبینی کرد. نه فتنه ۷۸ و نه فتنه ۸۸ و ... نه فتنه ۱۴۰۱ اگر چه در برهه زمانی کوتاهی تنها سایهای از اتحاد گروههای معارض را نمایش دادند اما این سایه منحوس خیلی زود به دلیل نابخردی ناشی از دینگریزی، مطامع مادی و تفرعن، زدوده شد و نامزدان تصدی کرسی رهبری معارضان، جز سرابی پیش روی خود ندیدند.
از جمله نامزدان یادشده باید به فرزند شاه مخلوع، رضا پهلوی اشاره کرد که از فرط بلاهت سیاسی و تیرهبختی، به ربع پهلوی مشهور شده است. او در واقع تنها امید سلطنتطلبان برای اتحاد میان خود و یگانه نامزد شاهپرستان برای رهبری آینده رویای فردای براندازی نظام دینی است. سلطنتطلبان در گذشته و خاصه یک دهه پیش، بسیار کوشیدند به همه مخالفان جمهوری اسلامی بفهمانند که؛ «ربع پهلوی خیرالموجودین است، میتوان با اشاره به نام پدر و پدربزرگ او و با بزک کردن خاندان و بافتن دستاوردها و جعل تاریخ، از او چهره رجلی و رهبری سیاسی ارائه کرد!».
اما تحمیق و تحریف کارساز نیست. واقعیت سفاکی و قلدری و ستم و سفاهت پهلوی و کارنامه سراسر سیاه این خاندان دستنشانده، در قلب تاریخ ثبت شده است. در دوران پهلوی اول و دوم، ترویج فساد و بیدینی به عنوان راهبردی بزرگ پی گرفته شد و سراسر جامعه رنگ دینگریزی و معارضه با اسلام گرفت، در چند مرحله بخشهایی از کشورمان مانند «بحرین» جدا شد، منابع کشور به راحتی توسط آمریکا و انگلیس به یغما رفت و ایران به بازار مصرف خارجی تبدیل شد، جشن هنر شیراز غایت فرهنگ و هنر مطلوب خاندان رضاقلدر را به نمایش گذاشت، درباریان و صاحبان قدرت در راس گردانندگان گروههای قاچاق مواد افیونی و خانههای فساد و مراکز قمار قرار گرفتند، مردم در چرخش قدرت به کنار رانده شدند، ارتش ایران در دست اراده اجنبی بود، بهائیان و تشکلهای فراماسونی تصمیمگیرنده بودند، منتقدان حکومت شاهی، راهی شکنجهگاهها میشدند و به تیرکهای اعدام بسته میشدند...! این کارنامه سیاه قابل کتمان است؟ با این دستاوردهای درخشان میتوان از ربع پهلوی، برآمده و پرچمدار سلسلهای افسانهای و میراثدار رهبری «تاریخساز» جعل نمود؟ ربع پهلوی بیش از چهار دهه، بدون تحصیلات قابل توجه، بدون شغل و بدون کارنامهای سیاسی، تنها هر از گاهی به نشخوار مشاوران آزمند اطراف خود میپردازد. تنها، شعارهای سطحی و تکراری میدهد. به اعتراف خود در گفتگو با تلویزیون بهایی - صهیونیستی «من و تو» سالیانی است با کمکهای مادر خود - در واقع پولهای به یغما رفته مردم ایران - زندگی میکند. همسرش علناً به او خیانت میکند، ... با این وصف، او که بضاعت مدیریت خانواده پنج نفره خود را ندارد، چگونه، میتواند سکان هدایت یک گروه یا جریان سیاسی را عهدهدار شود؟
اوج بلاهت این عضو مفلوک خاندان رضاقلدر اما، مدتی پیش نمایان شد، وقتی چمدان خود و همسرش را بست و با شوق سبکسرانهای به فلسطین اشغالی رفت تا حمایت صهیونیستها را این بار در قلب تل آویو گدایی کند. و نبود مشاوری به واقع «مشاور» و دارای اندک خردی که به او بگوید؛ «چند درصد از مردم ایران حامی صهیونیستها هستند که با سفر به فلسطین، نظر آنان جلب میشود یا بیشتر جلب میشود؟ یا صهیونیستها اکنون در چه درجهای از اقتداراند که میتوان دل به قدرت آنان بست؟ به گفتهای؛ امروز دنیا در برابر صهیونیسم است، چنان که برپایی آیین روز قدس امسال به روشنی گواهی داد. با این حال سفر به تل آویو و دیدار با نخستوزیری که در میان صهیونیستها نیز پایگاهی عمومی ندارد، به چه معنایی است؟».
سفر ربع پهلوی اگرچه با هیاهوی رسانهها و شبهرسانههای معاند همراه بود و بدون مستندی و کاملاً غیرحرفهای آن را سفری تاریخی توصیف کردند اما، با استقبال سرد مقامات صهیونیست نیز روبرو شد. به گفتهای؛ نخستوزیر رژیم صهیونیستی، از نوه رضاقلدر در اتاقی ویژه و در دفتر اصلی کار خود ملاقات نکرد، صندلی ربع پهلوی، صندلی اتاق انتظار بود، هیچ پروتکلی در دیدارهای او به امضای رسمی نرسید. این نیز نشان از ذلالت و کوچکی فردی دارد که میکوشند وی را لایق رهبری جریانهای معارض معرفی کنند! البته بزرگترین نشانه، این است: حقارت دشمنان جمهوری اسلامی که برای تحقق آرزوی براندازی و حکومت بر مردم بزرگ ایران، بر عنصری مفلوک و سفیه چون ربع پهلوی تکیه و تاکید دارند!
پژمان کریمی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/76874