درحال بارگذاری

گروه: بین الملل/بین الملل/ایران شناسه: ۷۸۶۲۳۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸ : ۲۲ بازدید: ۹۰۹۲دیدگاه: ۰

مصاحبه روزنامه‌نگار لبنانی با دکتر بلال لکیس، محقق سیاسی لبنانی

بررسی احیای روابط عربستان با ایران و تأثیر منطقه‌ای آن

بررسی احیای روابط عربستان با ایران و تأثیر منطقه‌ای آن یک هیئت عالیرتبه حماس برای اولین بار از سال 2015 به عربستان سفر کرد. اعلام شد که سفر اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس برای انجام عمره است، اما ناظران سیاسی معتقدند که این سفر در چارچوب نزدیکی عربستان سعودی با ایران و آشتی‌های منطقه‌ای به ویژه پس از آزادی تعدادی از زندانیان فلسطینی است.

پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، یک هیئت عالیرتبه حماس برای اولین بار از سال 2015 به عربستان سفر کرد. اعلام شد که سفر اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس برای انجام عمره است، اما ناظران سیاسی معتقدند که این سفر در چارچوب نزدیکی عربستان سعودی با ایران و آشتی‌های منطقه‌ای به ویژه پس از آزادی تعدادی از زندانیان فلسطینی است که که در عربستان نگهداری می‌شدند.

موسی ابومرزوق، رئیس سابق دفتر سیاسی حماس، در سال 1988 با شاهزاده ترکی الفیصل در جده ملاقات کرد. اما دستگیری محمد الخدری نماینده حماس و 60 نفر دیگر توسط مقامات سعودی به بهانه جمع آوری کمک‌های مالی برای حمایت از مقاومت باعث بدتر شدن روابط بین دو حزب شد.

سفر هنیه به پادشاهی همزمان با سفر فیصل المقداد وزیر خارجه سوریه پس از یک دهه به ریاض مصادف با استقبال بشار اسد از وزیر خارجه عربستان در دمشق بود.

در واقع، حماس یک بازیگر استراتژیک منطقه‌ای به ویژه در مورد مسائل مربوط به فلسطین است و البته باید در نظرداشت که حماس بخشی جدایی ناپذیر از محور مقاومت است و روابط نزدیکی با ایران دارد. و ریاض نیز گویا متوجه شده است که نمی‌توان به آمریکایی‌ها اعتماد کرد. این را البته نمی‌توان از نقش فزاینده ایران، روسیه و چین جدا دانست و تفیک نمود. بنابراین، بلاشک عربستان سعودی تمام تلاش خود را برای اصلاح اختلافات خود با کشورهای همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای انجام خواهد داد و خودش را به آن‌ها نزدیک و نزدیک تر خواهد نمود.

بدون شک این امر دشمن صهیونیستی را به شدت ترسانده و عصبی می‌کند. این را کانال عبری «کان» تأیید کرده و گفته است: «نزدیکی با دمشق و صنعا باعث نگرانی است. این تحولات در مجموع - به شرط اینکه ریاض به عقلانیت خود پایبند باشد - بار دیگر سقوط به اصطلاح «توافق ابراهیم» را تأیید می‌کند. همچنین به معنای پیروزی نهضت مقاومت و خون شهدا به رهبری حاج قاسم سلیمانی است.

در همین حال، فعالان شبکه‌های اجتماعی و تحلیل‌گران سیاسی؛ سفر رضا پهلوی، پسر بدنام شاه را در دیدار از رژیم اشغالگر قدس به سخره گرفته‌اند و ابراز داشته‌اند: پدرش به غرب وفادار بود و هرگز منافع مردم خود را در نظر نمی‌گرفت، اما برخلاف او، جمهوری اسلامی که پس از غارت اموال و اموال عمومی توسط خاندان پهلوی، نقش و توانایی ایران را تقویت کرد.

روزنامه‌نگار لبنانی - کارشناس مسائل بحرین - برای بررسی بیشتر مفاهیم نزدیکی عربستان و ایران، به ویژه در مورد بحرین، با دکتر بلال لکیس، محقق سیاسی لبنانی، مصاحبه کرده است. در متن این مصاحبه نکات مهمی مطرح شده که بنا به اهمیت آن ترجمه اش در زیر خواهد آمد:

 

س: قبل از هر چیز، آیا می‌خواهید ما را در فضایی قرار دهید که زمینه ساز نزدیکی عربستان و ایران شد؟

ج: خوب، انگیزه های این همگرایی چندگانه است. اینها در اهمیت و اولویت‌های خود متفاوت هستند. در بررسی این انگیزه‌ها باید بررسی شود که کدام یک از دو طرف - در حال حاضر - بیشتر به دیگری نیاز دارد، اما مهمتر از همه این است که دو طرف وجود دارند که نیاز به احیای روابط دوجانبه را یافته‌اند. اول، انگیزه‌های درونی هم برای ایران و هم برای عربستان سعودی و هم انگیزه‌های خارجی (بین‌المللی و منطقه‌ای) وجود دارد. مقصود از انگیزه‌های ذاتی این است که چگونه هر یک از طرفین علاقه‌مندی به این نزدیکی را تشخیص می‌دهند. ثانیاً با توجه به انگیزه‌های بیرونی و به‌ویژه ایران، معتقدم در سال‌های گذشته جریان‌های سیاسی داخلی در داخل ایران وجود داشتند که دغدغه اصلی آنها بهبود روابط ایران با غرب، علاوه بر پرونده هسته‌ای بود. در مورد دوران رئیس جمهور فعلی، سید ابراهیم رئیسی، اولویت نزدیک شدن به همسایگان منطقه‌ای به ویژه با کشورهای حوزه خلیج فارس است. به همین دلیل، ما شاهد بوده‌ایم که تهران - در دو سال گذشته - تمایل خود را برای باز شدن گره‌های ارتباطی با طرف سعودی، احیای روابط و گفتگو با آنان نشان داده و پیشقدم بوده است.

ی 

س: طرف سعودی چطور؟

ج: طرف سعودی در ابتدا واکنشی نشان نداد. با این حال، محمد بن سلمان - به ویژه پس از بررسی‌ها - مطمئن شد که گزینه‌های او در همه زمینه‌ها به طور جدی شکست خورده است. به خوبی به یاد داریم که سخنرانی او با ایران خصمانه بود و طرفدار انتقال جنگ به ایران بود. محمد بن‌سلمان متوجه شده است که سیاست خارجی او نیاز به اصلاح مجدد دارد. بنابراین، صرف وقوع این دگرگونی مؤید ناکامی‌های وی است که مستلزم عبور از یک دالان و معرفی یک گفتمان سیاسی و دیپلماتیک جدید است، همانطور که او توانست به اصطلاح «اصلاحات» را در جامعه سعودی - از نظر اجتماعی و فرهنگی – و از نظر شکستن هنجارهای سنتی شروع کند و تا حدی با فشارامنیتی آن‌ها را جلو برد. اما او در ادامه مسیر و با توجه به شرایط داخلی و بین‌المللی و جنگ با یمن دریافت چهره‌اش به دلیل سیاست‌های افراطی مخدوش و از محبوبیت عاری گشته، و اکنون برای ترمیم این مهم به‌دنبال آن است که خود را اصلاح و همچنان نشان دهد سیاستمداری  با اجماع عربی و اسلامی در منطقه می‌باشد.

 

س: خوب، ایده میانجیگری چین در تنش‌های ایران و عربستان چگونه ظاهر شد؟

ج: محمد بن سلمان متوجه شده است که تنها یک راه برای ایجاد این تغییر وجود دارد، یعنی از طریق مسیر اقتصادی. من معتقدم اقتصاد شکننده عربستان - که مبتنی بر نفت است - مستلزم تأمین امنیت در منطقه است و این امر با تکیه بر آمریکایی‌ها محقق نمی‌شود. اتکا به آمریکا به معنای ادامه تنش با جمهوری اسلامی ایران و در نتیجه تنش در منطقه خلیج فارس است. بنابراین، طرف سعودی آشتی با تهران و کاهش تنش را ضروری دانسته است. از آنجایی که چین یک قدرت استراتژیک است، گزینه کمک گرفتن از طرف چینی از همین امر ناشی گشته و به وجود آمد .

 

س: این حرکت تا چه اندازه بر سایر مسائل منطقه‌ای تأثیر می‌گذارد؟

ج: طرف ایرانی از همان ابتدا برای این لحظه آماده بوده و بارها به طرف سعودی نسبت به رویکرد اشتباه خود هشدار داده است. این صراحت طرف سعودی در برابر همتای ایرانی خود به طور قاطع منجر به آتش بس با یمن، آشتی با سوریه و برقراری ارتباط سیاسی با اخوان المسلمین، ترکیه و قطر شده است. همچنین لازم به یادآور شوم که طرف سعودی لزوم عبور از مرحله «واکنش» به مرحله «بلوغ سیاسی» را درک کرده است. بدون شک، طرف سعودی از نزدیک تغییرات بین‌المللی را رصد می‌کند. این کشور دریافته است که تمرکزش بر درگیری‌ها به نفعش نیست، بلکه به نفعش است تا از رشد اقتصادی چین که در آینده به نفت عربستان سعودی نیاز دارد، بهره‌مند شود. طرف سعودی دریافته است که به نفع خود است که روابط بین‌المللی خود را متنوع کند و تنها به طرف آمریکایی تکیه نکند. منظور این است که سعودی‌ها سعی دارند از هر گونه صعود سه گانه چینی/روسی/ایرانی حداکثر سود را  برای خود تضمین و برداشت کنند و به موازات آن روابط خوب خود را با طرف آمریکایی حفظ نمایند. این اصل معمولاً توسط کشورهای «قدرت میانی» برای حفظ تعادل و منافع ملی دنبال می‌شود، به این معنی که به نفع آنهاست که در پرتو تحولات سریع و غیرمنتظره، طرف مقابل دیگری قرار نگیرند.

 

س: آیا این تغییرسیاست عربستان واشنگتن را آزار نمی‌دهد یا حکومت محمد بن سلمان را تهدید نمی‌کند؟

ج: به نظر من این رویکرد طرف آمریکایی را آزار نمی‌دهد. بله، واشنگتن از نزدیکی راهبردی عربستان و چین به ستوه آمده است، اما این تغییری نیست که - به گفته واشنگتن - پس از تقویت - طی دو سال گذشته – در ظاهرموجب اخلال روابط آمریکا با عربستان سعودی گردد. از سوی دیگر، محمد بن سلمان نزدیکی سنجیده و ملموسی را با هموطنان خود - به ویژه رده جوانان - در آنچه امروز به عنوان "باز بودن" و کاهش نفوذ وهابیت در عرصه سعودی شناخته می‌شود، ایجاد کرده است. در نتیجه، من معتقدم که هرگونه تلاش آمریکا برای سرنگونی محمد بن‌سلمان به نفع این کشور نیست، زیرا این به معنای سقوط کل موجودیت سعودی است. طرف سعودی در نقش خود خوب عمل می‌کند و آن را منطقی انجام می‌دهد و هیچ گامی برای تحریک واشنگتن از جمله برقراری روابط امنیتی با طرف چینی بر نخواهد داشت. بله، ممکن است قراردادهای خرید تسلیحات با چین انجام دهد - اما مخفیانه و بدون اعلام قبلی. آمریکایی معتقد است کاهش هژمونی خود در منطقه تنها با تقویت نقش امنیتی خود قابل جبران است. ظاهراً طرف آمریکایی نگران حضور اقتصادی چین نیست زیرا عمدتاً به منافع امنیتی خود متکی است.

 

س: در حال حاضر این روند چگونه در مسائل منطقه‌ای منعکس می‌شود؟

ج: این روند بدون شک در منطقه منعکس شده است و بستگی به میزان شتاب/کاهش آن دارد. صرف اعلام بازگشایی سفارتخانه‌ها باعث ایجاد آرامش در بین مردم منطقه شده است. از سوی دیگر، این نزدیکی تنها باعث ناراحتی برخی قماربازانی شده است که روی آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها شرط بندی کرده‌اند، از جمله رژیم بحرین. به عنوان مثال، در مورد لبنان، بسیاری روی ریشه‌کن کردن مقاومت حزب‌الله به زور شرط می‌بندند، سپس از تلاش‌های فرانسه برای گفت‌وگو با آن، سپس از نزدیکی ایران، عربستان سعودی و عربستان و ایران، و آماده‌سازی شرایط جوی برای انتخاب سلیمان فرنجیه به عنوان رئیس جمهور لبنان شوکه شدند. در واقع، همه کسانی که روی قدرت های خارجی و غرب شرط بندی می کنند - به نظر من - در حال حاضر در "شوک" هستند. مهمتر از همه، همه دلایل نگرانی ادعایی «شیعه-سنی» از بین رفته است. شدت نگرانی و «آشفتگی» عربی-ایرانی به یک آشفتگی قابل تأمل در داخل نهاد اشغالگر قدس منجر گشته است. علاوه بر این، جناح‌های مقاومت فلسطین در حال قوی‌تر شدن هستند و در نتیجه مسیر عادی‌سازی را مسدود می‌کنند. این مسیر همچنین باعث شرمساری رژیم بحرین شده است که برای حفظ امنیت خود در برابر آنچه «تهدید ایران» می‌خواند به رژیم اشغالگر پناه برده و این ادعا را باطل کرده است. این همگرایی بدون شک در آینده که قابل پیش بینی می باشد آثار تبعی خود را خواهد داشت و در سیاست کشورهای منطقه نیز بازتاب و انعکاس خواهد داشت و قطعا بحرین باید تکلیف خود را مشخص کند و جبهه خود را برگزیند.

 

س: مخالفت بحرین چطور؟

ج: مردم بحرین با استواری بی سابقه خود شناخته شده اند. در طول دهه گذشته، آنها با صبر و حوصله چشمگیری در امور سیاسی خود عاقلانه برخورد کرده اند و نشان داده اند که هر چقدر هم که فداکاری ها بالا باشد، آماده ایستادگی هستند. ما متوجه شده ایم که چگونه اختلاف با قطر به تدریج کاهش یافت. از این رو، رژیم نمی تواند در برخورد با بحران هولناکی که مهمترین آن پرونده زندانیان عقیدتی است، به همان رویکرد بدخواهانه ادامه دهد. این تغییر با قطر و استقبال هیئت پارلمانی ایران مؤید بطلان این روایت دروغین است که «ایران دشمن و تهدید است». این گونه است که امتیازات رخ می دهد. نقطه قوت خیزش مردمی بحرین، ثبات گفتمان سیاسی و ثبات مطالبات آن است. دلیل این بلوغ سیاسی در بین مردم بحرین، تیزبینی و زیرکی روحانیون و رهبران سیاسی آن است. به موازات آن، از بهمن 1390، محور مقاومت بسیار مشتاق بوده که مسیر جنبش را مختل نکند، چرا که - اصلاً - سعی نکرده از این جنبش سوء استفاده کند یا در امور آن دخالت کند، زیرا به خوبی می داند که اگر این اتفاق افتاد، بحرین را - خدای ناکرده - به جنگی می کشاند که کمتر از آنچه در سوریه اتفاق افتاد، نخواهد بود، به خصوص که چندین حزب به دنبال شعله ور کردن خصومت فرقه ای، تحریک و استفاده از سخنان نفرت انگیز بودند.

ایران و رهبران محور مقاومت در سازماندهی جنبش مردمی، تدوین رویکرد و انتخاب مسیر دیپلماتیک و سیاسی، زمام امور را به خود بحرینی ها واگذار کرده اند و به استراتژی خود مخالفان و رویکرد کاملاً صلح‌آمیز آن احترام گذاشته‌اند و با برخی پیشنهادها برای رویارویی مسلحانه و آنچه که در شبه جزیره عربستان در جنگ فرقه‌ای و خونریزی به معنای آن است، مخالفت کرده‌اند.

 

س: آیت الله عیسی قاسم چه نقشی در ایجاد این واقعیت داشته است؟

ج: در واقع، اپوزیسیون بحرین و رهبران آن ثابت کرده‌اند که نمونه‌ای استثنایی از صبر و آگاهی - به رهبری آیت ا... شیخ عیسی قاسم و شیخ علی سلمان - و همچنین در تعهد خود به همان لفاظی‌های شدید در طول دهه گذشته هستند. مطالبات آنها - دیروز، امروز و آینده - روشن، شناخته شده و اعلام شده است. بارزترین آنها سلطنت مشروطه و پایان دادن به تبعیض فرقه ای است. این رهبری زیرک از ویژگی‌های بحرین، شرایط آن و گزینه‌های مشروع احتمالی برای قیام کاملاً آگاه است. پیشنهاد «سلطنت مشروطه» - برای مثال - نشان دهنده هوشیاری، اعتماد به نفس، بلوغ و رد کامل آنها از گزینه های بیهوده و حذف کننده است. آنها فقط خواستار مشارکت برابر و مؤثر در تصمیم گیری سیاسی شده اند. عزم آنان در حدیث امام علی (علیه السلام) تعریف شده است که می فرماید: «در نوسان الشرائط، علم جواهر مردان است».

مخالفان بحرینی علیرغم بی عدالتی و آزار و اذیتی که متحمل می شوند، هرگز شعارهای بیهوده ای را مطرح نکرده اند، بلکه مشتاق خواسته هایی هستند که همزیستی و وحدت ملی را تداوم می بخشد. این تجربه واقعاً یک الگو است و شایسته لمس و مطالعه در دانشگاه هاست.

 

س: تعهد مردم بحرین نسبت به آرمان مردم فلسطین چگونه است؟ و آیا از عادی سازی رورابط با رژیم اشغالگر حمایت می‌کنند؟

ج: از سال 2011، بلکه از سال 1948 تا امروز، مردم بحرین از آرمان فلسطین حمایت کرده اند. موضع آنها تغییر نکرده است. پان عربیسم مردم بحرین اصیل و منحصر به فرد است و اسلام آوردن آنها نشان دهنده یقین، ایمان و صداقت است. پان عربیسم - برای بحرینی ها - به معنای برادری، بزرگواری، صداقت و کرامت است. فقط کسانی که حس انسانی و کرامت انسانی خود را از دست داده اند از عادی سازی با دشمن مردم حمایت می کنند. آنچه بحرینی ها را متمایز کرد رهبری خداپسند، وفادار، تلاشگر، شجاع، خردمند، صبور و متعادل آنها بوده است. آیت الله قاسم به تنهایی یک رهبر استثنایی است که نه از روی بیهودگی یا ترس، بلکه از روی اعتقاد راسخ موضع گیری می کند. این خود عاملی است که در انقلاب های موسوم به «بهار عربی» که توسط شخصیت های بی پروا و عوامل استکبار غربی رهبری می شد، کم بود. بنابراین، مجدداً تاکید می‌کنم که این حرکت برای الگو بودن نیاز به مطالعه دقیق مراکز تحقیقاتی دارد. مردم بحرین مردمی «مؤمن [مومن]» با اصولی هستند که تکان نمی‌خورد یا تضعیف نمی‌شود. آنها با صبر و استواری خود بیشتر شبیه مردم عزیز ایران هستند که نسلهای متوالی آنها -از پیروزی انقلاب اسلامی - ارزشهای مقاومت و همبستگی با فلسطین را به ارث برده و ماندگار کرده اند. بحرینی ها با وجود همه نارضایتی ها عقب نشینی نمی کنند. خوشبختانه استکبار غربی معنای قوم «مؤمن» را نمی فهمد. خاورشناسان موفق نشدند فلسفه این اصطلاح را به آنها منتقل کنند، زیرا "مومن" بودن مستلزم تعهد به آرمان فلسطین است. این عقیده دارای بُعد اخلاقی و اعتقادی اساسی در جامعه بحرین است. علاوه بر این، تعهد مردم بحرین - مسلمانان و چپ‌ها - به آرمان فلسطین بخش اساسی هویت و اصول استوار انسان دوستانه آنهاست.

 

س: نظر شما درباره انعکاس مواضع رهبر بازداشت شده الوفاق به خاطر چاپ کتابی با عنوان «فلسطین از نگاه الوفاق» چیست؟

ج: مواضع ارائه شده در مقدمه کتابچه جناب شیخ علی سلمان، مواضع پدر مشتاق و رهبر فرزانه است. البته با سخنان آیت الله شیخ عیسی قاسم همخوانی دارد. برای این دو رهبر نمونه، فلسطین یک اولویت ایدئولوژیک است که فراتر از منافع سیاسی است. احتمالاً اگر رژیم بحرین رابطه خود را با نهاد موقت قطع می کرد، بلافاصله از این اقدام تمجید می کردند و آن را به منافع سیاسی خود مرتبط نمی کردند. این استراتژی منعکس کننده "ذهنیت کل نگر" آنهاست که در تمایز بین چیزها خوب است و این همان چیزی است که ملت ما برای تسلط بر سرمایه گذاری فرصت ها و مدیریت آگاهانه و عاقلانه تنوع به آن نیاز دارد.

 

س: مسئولیت مردم منطقه در قبال فلسطین چیست؟

ج: حمایت از آرمان فلسطین راهی برای اثبات حقانیت حامیان آن است، بنابراین حرکت رژیم بحرین در جهت مخالفت با نفع آن نیست و چاره ای هم ندارد با ید همسو با حرکت مردم باشد. اگر به مردم بحرین اجازه می دهد که راهپیمایی های همبستگی با برگزار کنند، صداقت آنها را نشان نمی دهد، اما به نظر می رسد رژیم هرگز نمی تواند گاهی خود را مقابل مردم قرار دهد. بنابراین، مسئولیت مردم منطقه این است که اگر این مبارزه را شروع می کنند دلیلش آن است که این امر یک سرمایه گذاری سودآور است.

 

س: در رابطه با موضوع یمن، نظر شما در مورد روند وقایع چیست؟

ج: در مورد یمن، به نظر می رسد آتش بس موجود ادامه دارد و به نظر می رسد که محاصره به تدریج برداشته خواهد شد. من معتقدم پس از 8 سال جنگ، روند اعتماد سازی بین طرف سعودی و طرف یمنی مدتی طول خواهد کشید. بدون شک نگرانی های آمریکا و اسرائیل به ویژه در مورد آینده جغرافیای دریایی همچنان وجود دارد. در حال حاضر می توان انتظار رفع جزئی محاصره را داشت و در انتظار یک راه حل سیاسی جامع بود. من معتقدم که فعال کردن حل و فصل سیاسی به ویژه به  نفع طرف سعودی است. شکی نیست که رقابت عربستان و امارات در جنوب وجود دارد، اما این درگیری به انصارالله آسیب نمی رساند، بلکه به سعودی ها و اماراتی ها آسیب می رساند. علاوه بر این، من فکر نمی کنم که سعودی ها از ایده تجزیه یمن حمایت کنند، زیرا تجزیه یمن به معنای اولین گام برای تقسیمات پی در پی در شبه جزیره عربستان است. به همین ترتیب، طرف سعودی - بیهوده - سعی می کند خود را به عنوان "حامی" راه حل و تقسیم قدرت معرفی کند، همانطور که پس از جنگ داخلی لبنان در طائف انجام داد، اما یمنی ها اصرار دارند که سعودی ها "یک حریف" هستند. منافع عربستان دستیابی به توافقی است که وحدت یمن را حفظ کند و امنیت منطقه خلیج فارس را تضمین کند. در واقع، طرف سعودی - امروز - قادر به ادامه رویکرد جنگ، حتی با حمایت واشنگتن نیز نیست. به همین ترتیب، اشغال بحران زده قادر به محافظت از خود نیست و نمی توان به آن اعتماد کرد. کاری که ریاض انجام می دهد - برای ایجاد انتظارات غیر واقعی - تغییر به سمت "مدیریت اختلافات" است و نه مرحله "تدوین اتحاد".

 

س: لطفا اگر نکته دیگری دارید درپایان این مصاحبه مطرح کنید؟

ج: امام خمینی (ره) پس از چهار دهه با درایت و تیزبینی خاص خود ثابت کرد که انتخاب مقاومت و مقابله با دشمن صهیونیستی امن ترین و مطمئن ترین راه است. حاکمان سعودی مسئول اتلاف سرمایه گذاری ها درزمان و فرصت ها هستند. در این راستا از سفر اسفبار فرزند شاه به سرزمین های اشغالی فلسطین که بار دیگر ورشکستگی دشمنان و توطئه گران علیه انقلاب اسلامی ایران را نشان داد و حقایقی را برملا کرد، تشکر می کنم. در لحظه‌ای که با نیروها اشغالگر مبارزه می شود، پسر شاه؛ چهره شرور بی مقدار خود را آشکار می‌کند، زیرا ثابت می کند که آشکارا عامل و مهره «اسرائیل» است. در واقع یکی از علل اصلی که امام راحل را وادار به انجام انقلاب پربرکت خود نمود این بود که رژیم شاه، همپیمان با رژیم  اشغالگر قدس  بود. [1]
 

دکتر اسدالله افشار

 
پی‌نوشت:

1- Any country that bet on foreign powers is in ‘shock’ now: Lebanese researcher. By Sondoss Al Asaad. Translator: Asadollah Afshar. TEHRANTIMES /  April 26, 2023 - 0:12

دکتر اسدالله افشار

اشتراک گذاری:
  • لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/78623کپی شد

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زیان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
    • پربازدیدترین ها
    • شبکه های اجتماعی
    • بازار
    • آخرین اخبار
    سایت تجاریایران تک دکورفروشگاه طبیب