پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، از آزادی به عنوان یکی از اصلی ترین مفاهیم نظری فلسفۀ سیاسی معاصر، تعاریف و برداشت های مختلف و گاه متعارضی ارائه شده است تا آنجاکه این مفهوم به یکی از پیچیده ترین مفاهیم اندیشه سیاسی معاصر بدل گردیده است.[1]
آزادی در تاریخ معاصر امری مقدس تلقی شده است؛ آزادی یکی از ارزش های مورد توجه در حقوق بشر و یکی از موضوعات بنیادین در این حوزه می باشد جالب آنکه این توجه به آزادی به حدی است که حتی تک صدا ترین نظام های سیاسی قرن بیستم ( مثلاً اتحاد جماهیر شوروی ) نیز حداقل در گفتار، از آن دفاع کرده اند.
کمتر موضوعی را در علم سیاست و در مجموع در حوزه علوم انسانی می توان سراغ داشت که به اندازه آزادی از اهمیت و دامنه طولانی و بحث برانگیز برخوردار باشد. در حالی که بسیاری از مفاهیم دانش علم سیاست به چند قرن اخیر برمی گردد، بحث بر محور آزادی اما؛ به قدمت خلقت انسان و حتی تسری یافته در حیات حیوانات می باشد. به گفته منتسکیو هیچ کلمه ای در تاریخ به اندازه آزادی ذهن بشر را به خود مشغول نداشته است، به گونه ای که بیش از دوصد معنی در لغت نامه های انگلیسی و بیش از ده معادل در فارسی برای آن نقل شده است. در زبان فارسی کلمه آزادی از واژه اوستایی "آزاته" گرفته شده است. این واژه در فارسی معادل حریت، اختیار، قدرت عمل، قدرت انتخاب، خشنودی و رضایت به کار رفته است.
جان لاک آزادی را مترادف با وجود و هستی انسان می داند و از نظر ایشان آزاد کسی است که از انجام کاری که بخواهد انجام دهد بازداشت نشود. کانت اما قید اخلاقی بودن را برای آزادی بر می شمارد و می گوید آزادی عبارت است از استقلال از هر چیز به جز قانون اخلاقی. لویس آن را فقدان قید و بندهای زیانآور و غیر ضرور تعریف میکند. آیزایا برلین که فیلسوف، اندیشه نگار و نظریه پرداز سیاسی بریتانیایی بود و آوازه بلندش در بیشتر عمر مرهون گفت وگوهای درخشان، دفاع از لیبرالیسم، حمله به تحجر، تعصب و تندروی های سیاسی بود، آن را فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان می داند؛ حوزه ای از عدم مداخله که هرچه مداخله در آن کمتر باشد،آزادی بیشتر است و برعکس. برلین در آثارش کوشیده است تعریفی جامع از آزادی و انواع آن به دست دهد . به باور برلین آزادی امری تجربی و ساده نبود که بتوان آن را از راه آزمایش رد یا قبول کرد. رافائل از فیلسوفان سیاست معاصر در کل آن را فقدان قید و بند تعریف میکند و بین دو مفهوم تمییز قائل میشود: یکی آزادی اراده یا انتخاب و دیگری آزادی عمل یا آزادی اجتماعی.[2]
آزادی به مثابه مفهومی انتزاعی همانند سایر مفاهیم سیاسی، مناقشهبردار بوده و تعاریف و تفاسیر مختلفی از آن شده است. قدر متیقّن این تعاریف، قطع نظر از توجه یا عدم توجه به جهت، غایت و موانع درونی، فقدان قید و بند و رفع مانع در انجام خواستهها و انتخابها و دستهبندی آن به آزادی انتخاب و آزادی عمل است.
تحلیل مفهومی آزادی را باید درون چارچوبی از نظریههای اجتماعی گستردهتر جای داد، چارچوبی که هم جنبۀ منفی آزادی ـ با توجه به نیروهایی که آزادی افراد را به طرق مختلف محدود میسازند ـ و هم جنبۀ مثبت آن را که ناظر به دستیابی به خودیابی و خود اصلاحیهای شخصی است در خود جای دهد.
باتوجه به مطالب مطرح شده هم جامعه شناسان و هم روانشناسان براین باورند نهادینه شدن فرهنگ آزادی کاری بسیار سخت و طاقتفرسا قلمداد میشود. چراکه برای داشتن آزادی هر شخصی در هر سطح و طبقهای که باشد باید سهم خویش را بپردازد تا این مهم به دست آید. ازاینرو از منظر آسیبشناسی میتوان آزادی را به دو صورت مثبت و منفی درنظر گرفت که در اینجا مقصود «آزادی منفی» است؛ به تعبیری «آزادی منفی» عبارت است از نداشتن موانع؛ اینکه بر سر فعالیتهایی که فرد مایل به انجام آنهاست کسی اعم از دولت، اجتماع و نهادهای اجتماعی و یا افراد مانعی ایجاد نکنند. بر این اساس به واقع تا مادامیکه افراد تلاشی برای رعایت اصول اخلاقی و آموزههای انسانی درزندگانی خویش نداشته باشند، به حقوق شهروندی یکدیگر احترام نگذارند و همچنین هنجارشکن و قانونگریز باشند، بستری برای فرهنگ سازی و بهرهمندی از آزادی صورت نخواهد گرفت.
هنگامیکه سخن از آزادی و برداشتن موانع به میان میآید، همه افراد طالب و خواستار آن هستند؛ اما اگر برنامهای مدون برای استفاده و بهرهمندی از آن نداشته باشند، بیشک آزادی دردی را دوا نمیکند و چه بسا آنان را در گرداب سردرگمی فروخواهد کشاند. بر این اساس یکی از عواملی که باعث میشود تا شاهد این حجم از هنجارشکنی افراد در جامعه باشیم؛ سبک زندگی ناشی از توسعهیافتگی و بیتوجهی به رعایت اخلاقیات و قانونگرایی است. از اینرو اگر خانوادهها از همان ابتدای دوران کودکی بجای تأکید ظاهری و شفاهی بر اخلاقیات، شرافت و انسانیت، قدری در عملکرد خویش به رعایت این اصول پایبند باشند و رعایت قانون و قاعدهمندی را در کانون سبک زندگی خویش استوار سازند، بیتردید چارچوب رعایت از هنجارها در فکر و اندیشه فرزندانشان نهادینه میشود و به این ترتیب میتوانند سرمایههای اجتماعی مفید و معقولی را به ایران عزیزمان تحویل دهند.[3]
در هرحال با این توضیحات باید بپذیریم که تفسیر درست آزادی، به انسانشناسی بستگی دارد و آن نیز به جهانشناسی وابسته است و با تفاوت این دو، تفسیر آزادی نیز متعدّد و متفاوت میشود. مفهوم آزادی بهطور مطلق، بدیهی و آشکاراست؛ امّا دستیابی به معانی دقیق انواع آن، باتوجّه به قید، متعلّق و مبنای معرفتشناسی انسانی، امکانپذیرخواهد بود ودرغیراین صورت، ارائه معنایی دقیق وفراگیرامری ناشدنیاست.
آزادی، از امانتها و موهبتهای الهی است که خدای متعالی در انسان به ودیعه نهاده تا بهواسطه آن، به حیات اصیل در حوزه انسان گامنهد؛ خود را از قیدهای درونی و بیرونی خلاص کند و از بردگی نفس ، به بندگی حق نایل شود؛ پس خداوند، آفریدگارانسان و همه شؤون او از جمله آزادی است و انسان در برابرش، نه تکوینی[4] و نه تشریعی[5] آزاد نیست. [6]
آزادی، امری طبیعی و انسان آن را دارا است و دیگران موظّفند آن را رعایت کنند و به زمان و مکان خاصّی بستگی ندارد و با توجّه به تلازم حقّ و تکلیف،هم برخورداری از آزادی، حقّ و عطیّهای الهی است و هم تکلیف وتضییع آن، موجب از بین رفتن انسانیّت،تغییر خلقت، تبدیل سنّت و تخلّف از مشیّت الهی است و همه انسانها برای حفظ آزادی و دستیابی به آن مسؤولند.[7]
با توجه به آن چه بیان شد به طور کلی حوزه بهرهمندی از آزادی به دو حریم مشخص تقسیم میشود:
1. حریم عمومی که بیانکننده آزادیها در سطح جامعه است؛ یعنی آزادی در مواردی که به سرنوشت مشترک با دیگران ارتباط مییابد؛ یعنی آزادیهای مدنی.
2. حریم خصوصی که بیانکننده آزادیها در سطح خصوصی و فردی است که شامل حوزههای اعتقادی، بیان، شغل، محل کسب، سکونت، شیوه زیست و جز آن میگردد.
دو نکته مهم در باب آزادی
یکم ) استقلالاندیشی در باب مفهوم آزادی
یعنی مستقل فکر کنیم، تقلیدی و تبعی فکر نکنیم. اگردراین مسأله،که پایه بسیاری از پیشرفتهای ماست، بناشد ازدیگران تقلیدکنیم و چشم هایمان را فقط برروی دریچهای که تفکرات غربی را به ما میدهد بازکنیم، خطای بزرگی مرتکب شدهایم و نتیجه تلخی در اختیار خواهد بود.
رمز پایداری هراجتماعی، در گرو حیات فکری آن جامعه است و تا جامعه به حیات فکری خویش دست نیابد،از زندگی راستین برخوردار نخواهد بود. بدین سان،اندیشه ورزی و تفکر،ضرورت حیات انسانی جامعه هاست و عالمان و متفکران و طلایه داران حرکت های انسانی و اصلاحی، بیش از هر چیز باید به اندیشاندن و به اندیشه وا داشتن جامعه بپردازند و شیوه ها واسلوب های اندیشه وری سودمند و کار آمد را در پیش دید نسلها بگذارند و پرورش خردها واستعدادها را وجهه همت خویش سازند و با نگارش و گفتار و ... حیات فکری جامعه را تأمین کنند, که جامعه بی فکر وراکد که در جهت خلاقیت، ابتکار و باز جستن بهترین راه ها برای زندگی نمی اندیشد، بزودی دستخوش مرگ و فنا خواهد شد.
پرداختن به موضوع [ آزادی تفکر] از یک چنین تلقی نشأت می گیرد. بی گمان ضرورت ایجاد فضای سالم برای اندیشیدن در جامعه ای که در پرتو احکام اسلامی می زید، با توجه به کلیت تعالیم اسلامی بیشتر احساس می شود. ازاین روی، باید عالمان و متفکران اسلامی در موضوعات و زمینه های مختلف، به تحقیق و کنکاش بپردازند، تا از فکر واندیشه و احساس خود،جامعه را لبریز نموده و حقائق والای اسلامی را به مردم بشناسانند و این همه بدون وجود محیطی آکنده از صفا و مهر و احساس که در آن،اندیشه ها، قدرت رشد و نمو داشته باشد حاصل نخواهد شد. در همین راستا در ابتدای مقاله، به بیان ارزش واهمیت آزادی، جایگاه والا وارزشمند آن در فرهنگ اسلامی پرداختیم. و همانگونه که متذکر شدیم، آزادی را انواع اقسامی است که هر یک از آنها در خور بحث مستقلی است، ولی از آنجا که آزادی تفکر و عقیده ریشه واساس دیگر آزادیها به شمار می رود، از اهمیتی ویژه برخوردار بوده مورد توجه ما قرار گرفته است .
تفکر، با همه اهمیتی که دارا می باشد، در صورتی ثمربخش خواهد بود که انسان، به اصالت وارزشمندی آن باور داشته و جامعه نیز، از سلامتی برخوردار باشد، تاانسان بتواند از این نیروی خدادادی در طریق سعادت و کمال خوداستفاده نماید، و هیچ گونه مانعی از برون و یا آفتی از درون، اندیشه او را تهدید ننموده و فکراو را به بند نکشد. بر این اساس،آن انسانی می تواند از آزادی تفکر به معنای حقیقی آن برخوردار باشد که ابتدا به اصالت نیروئی به نام تفکر واندیشه در وجود خویش اعتراف نموده و آنگاه خود را از تمام موانع پیدا و ناپیدا که بر فکر واندیشه او سایه می افکند و ناخودآگاه تفکراو را به سوئی می کشانند، برهاند. [8]
دوم) از آزادی سوء استفاده نشود
بعضی ها مکرر تأکید و تکرار میکنند: آزادی های تازه به دست آمده مطبوعاتی. به نظر من این یک حرف غیرواقعی است، حرفی است که منشأ آن هم رادیوهای بیگانه است. الآن در روزنامهها و مجلات مطالبی مینویسند و تعرض هایی میکنند. بعضی از این افراد در گذشته این کارها را نمیکردند. در سال های گذشته، ما فراوان شاهد بودیم که در مطبوعات علیه رئیسجمهور وقت و مسؤولان گوناگون، حتی علیه بعضی از مباحث اصیل انقلاب حرف هایی زده میشد، کسی هم متعرض آنها نمیگردید...
آن وقت هم اگر تخلّفی میکردند، حدود و مرزهای منطقی را میزدند، تحت تعقیب قانونی بودند. امروز هم همانطور است. هیچ فرقی نکرده است. امروز هم اگر کسانی اضلال، افساد و ارجاف کنند باز همانگونه است. بنابراین، این حرف را نباید مرتب تکرار کرد که آزادی تازه به دست آمده. میبینم بعضی از مسؤولان خطاب به مطبوعات مکرّر میگویند که از آزادی ها زیاد استفاده نکنید تا مبادا اصل آزادی به خطر بیفتد! این چه حرفی است؟! از آزادی هر چه بیشتر استفاده کنند بهتر است، منتها خارج از مرز نباشد. هر چه افراد بیشتر از حق خداداد استفاده کنند، نظام اسلامی به هدفهای خودش بیشتر رسیده است. مرزهای صحیح را باید رعایت کرد. البته این مرزها هم مرزهایی نیست که یک حکومت یا یک نظام بخواهد به خاطر منافع خودش آنها را تعیین کند. اگر هم حکومتهایی در دنیا، تعیین میکنند، نظام جمهوری اسلامی اینطور نیست .
نظام جمهوری اسلامی مبنایش بر عدالت است؛ یعنی اگر مقام رهبری از عدالت بیفتد به طور خودکار و بدون این که هیچ عامل دیگری لازم باشد، از رهبری میافتد. در چنین نظامی معنی ندارد که بخواهند برای منافع صنفی یا گروهی یا دیدگاههای خاص حکومتی، مرزی معین کنند. مرز، همان مرزهای اسلامی است؛ همان چیزهایی که در قرآن و حدیث و در فهم صحیح از دین به عنوان مرز شناخته شده، معتبر است و باید هم رعایت شود، اگر رعایت نشوند، همه مسؤولان نظام مسؤولند. در داخل آن مرزها، (که استثناهایی نیز هست) همان اصل زیبا اما درخشان آزادی است که باید مورد استفاده قرار بگیرد.
مقوله آزادی، مقولهای اسلامی است، درباره آن اسلامی بیندیشیم و همه به نتایج آن به عنوان یک حرکت اسلامی و یک تکلیف شرعی معتقد باشیم. آنچه را در صحنه جامعه است قدر بدانیم، و از این امکان حداکثر استفاده را بکنیم. صاحبان فکر و اندیشه باید تلاش کنند. البته بعضی از این بحث ها در چهارچوب های تخصصی مطرح است و باید در مدارس و دانشگاه ها و مطبوعات خاص و در مجموعههای خاص مطرح شود، و بعضی نیز که مورد استفاده همگان است، باید عمومی مطرح شود تا همگان بهره ببرند.
منابع:
1- سید محمد علی ایازی ،آزادی درقرآن / 21 ، چاپ اول ، تهران ، نشر ذکر ، 1379
2- منصور میراحمدی ، تحلیل مفهوم آزادی سیاسی ، فصلنامه علوم سیاسی / 73 ، سال سوم ، شماره 12 ، زمستان 1379
3- علیرضا فراهانی منش ، آزادی ازدیدگاه علامه طباطبایی / 86 – 89 ، چاپ اول ، قم ، دفترانتشارات اسلامی ، 1379
5- مرتضی مطهری ، آزادی معنوی / 17 ، چاپ بیستم ،تهران ،انتشارات صدرا ، 1378
6- داوود فیرحی ، مساله آزادی ، فصلنامه علوم سیاسی ، سال اول ، شماره 3/3 ، 1377
7 - عطایی اصفهانی ،آزادی ازدیدگاه اسلام ، چاپ اول ، قم ،انتشارات عصرظهور ،1378
8 - ناصرمکارم شیرازی ، پیام قرآن ، 15/ 443 ، چاپ دوم ، قم ، مدرسه امام علی (ع) ، 1375
9- سید محمد حسین طباطبایی ،اسلام واحتیاجات واقعی هرعصر / 106 – 107 ، بی جا ، بی تا .
10 - آزادی بیان ، علیرضا محمدی ، سایت پرسمان ارگ . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100102949)
11-آنتونی آربلاستر. ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب. ترجمه عباس مخبر. تهران: نشر مرکز، 1367.
12-عماد افروغ. فضا و نابرابری اجتماعی: ارائه الگویی برای جداییگزینی فضایی و تمرکز فقر. تهران: مرکز نشر دانشگاه تربیت مدرس،1377.
13-اسدالله افشار.. باز شناسی جایگاه انسان درنظام هستی، تهران: سفيرارد هال، 1394.
14-Berlin, Isaah.Four Essays on Liberty.Oxford: Oxford University Press, 1969
15-Bottomore, Tom."Freedom", in outwaite, William & Tom Bottomore (Eds). The Blackwell Dictionary of Twentieth Century Social Thought.Oxford: Blackwell, 1993
16- Graham, Gordon. Contemporary Social philosophy. Oxford: Blackwell, 1988
17- Marshall, T.H.Class, Citizenship & Social Development.Westport: Green Wood Press, 1973.
18- Minogue, R.Keneth."Liberralism", in Outhwaite, William & Tom Bottomore (Eds). The Blackwell Dictionary of Twentieth Century Social Thought.Oxford: Blackwell, 1993.
19- Raphael, D.D. Problem of Politial Philosophy. London: the Macmillan Press Ltd, 1976.
20- Ryan, Alan."Liberalism", in Goodin, Robert & Philip Pettit (eds).A Companion to Contemporary Political Philosophy. Oxford: Blackwell, 1993
پینوشت:
[1] - برخی از اندیشمندان مغرب زمین، آزادی را چنین معنا می کنند:
- اسپینوزا : انسان آزاد کسی است که تنها به موجب عقل زندگی می کند .
- لایب نیتس : آزادی، خودانگیختگی عقل است .
- کانت : آزادی عبارت از استقلال از هر چیز سوای قانون اخلاقی که توسط وجدان یا عقل عملی درک می شود.
- کرنستون : آزادی برای انسان، حکومت روح است .
- جان استوارت میل : پیشرفت سیاسی و اجتماعی تنها در نتیجه بهتر شدن افراد در جامعه امکان پذیر است و آن زمانی تحقق می پذیرد که آزادی وجود داشته باشد و افراد تحت تأثیر آن بتوانند استعدادهای خود را پرورش داده و به کمال برسانند .
[2] - انسان در صورتی آزاد است که هم درخواسته یا انتخاب خود و هم در انجام آن با مانع روبهرو نشود. مفهوم انتخاب خود دلالت بر نوعی آزادی دارد. انتخاب، گزینش یک امکان از میان امکانهای مختلف است. در عمل باید امکانهای مختلف پیش روی ما باشد تا بتوان مدعی شد که انتخابی صورت گرفته است. اگر همواره مجبور به انتخاب یک امر باشیم آزاد برای انتخاب نیستیم و در این صورت هیچ آزادی انتخاب یا آزادی ارادهای وجود ندارد. رافائل، در مقام دفاع از تعریف خود اظهار میدارد که این انتقاد در تفکیک بین آزادی انتخاب و آزادی تحقق عملی آن انتخاب ناکام مانده است. به علاوه این انتقاد، آزادی انتخاب را با آزادی هماهنگی درونی خلط کرده است. وقتی انسان درمییابد که پیروی از وظایف و تعهدات خود متضمن هیچگونه تعارضی با تمایلاتش نیست به یک هماهنگی بین وجدان و تمایل دست یافته است. چون هیچ تنشی بین آنها نیست طبعاً هیچکدام مانعی برای دیگری نیست و پیروی از هرکدام آزاد و رها از مانع درونی است. در این صورت به یک معنا انتخابی نیز وجود ندارد. فرد برحسب ضرورت کاری انجام میدهد که وجدان و تمایل او را به آن سمت میراند. وی محدود نیست اما انتخابی نیز ندارد.
[3] - ناصح؛ فائزه. اصول بهرهمندی از آزادی را باید فراگرفت. توسعه ایرانی: 21 آبان ماه 1397/ شماره روزنامه: 107- شماره خبر: ۳۶۷۲.
[4] - بدین معنا که در نظام آفرینش، برای انتخابِ راه و عقیده مجبور نیست و در صدور یا ترک فعل و رجحان یکی برای رسیدن به غرض خاص آزاد است؛ بدون اینکه عوامل یا موانع طبیعی یا ماورای طبیعی او را مجبور سازند این، همان اختیار فلسفی است که انسان از آن برخوردار است؛ ولی در مباحث حقوقی، این نوع آزادی مورد نظر نیست، وفقط به صورت مبنا و منشأ آزادی مورد توجّه است.
[5] - بدین معنا که او میتواند از حقوق فطری خویش بدون دخالت قدرت قاهرهای از خارج، بهرهمند شود وخودراانتخابگر اصلی بداند. این آزادی که درباره جامعه وازنوع آزادی حقوقی واجتماعیکه افراداجتماع ازآن جهتکه عضویکجامعه هستند و میخواهند با یکدیگر زندگی کنند باید اختیاراتی را در اعمال یکدیگر قائل باشند و بدان احترام گذارند، شمرده میشود و همان امکان بهرهوری معقول از مواهبِ اختیار تکوینی و فلسفی است، یکی از اساسیترین و زیباترین حقوق برایآدمیاندانسته شدهکهخداوندحراست آن را به واسطه شرع و دین و اعتقاد به خدا و معاد بر عهده انسان گذاشته است تا از این طریق خود را به حیات معقول و هدفمند برساند
[6] - ولایت فقیه امام خمینی(ره)؛ فلسفه حقوق بشرآیت الله جوادی آملی و تفسیر المیزان علامه محمدحسین طباطبایی(ره).
[7] - تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی و تفسیر المیزان علامه محمدحسین طباطبایی(ره).
[8] - نصیری؛ وحید. درباره ازادی تفکر و عقیده. وبلاگ حقوقدان جوان: پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 19:32.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/108343