پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، آوی اشتاینبرگ، نویسنده اسرائیلی الاصل، اعلام کرد که به طور رسمی «شهروندی اسرائیلی» خود را کنار گذاشته است.
استاینبرگ با توجیه تصمیم خود در مقالهای برای نشریه خبری چپگرا Truthout گفت که تابعیت رژیم صهیونیستی «همیشه ابزار نسلکشی» بوده است که استعمار شهرک نشینان را مشروعیت میبخشد.
او در این مقاله نوشت: «شهروندی اسرائیل بر بدترین انواع جنایات خشونتآمیز است که میشناسیم، و با تشدید دروغهایی که قصد دارند این جنایات را سفید کنند.»
نویسنده در قدس از پدر و مادری آمریکایی به دنیا آمده و در محیطی مذهبی ارتدکس بزرگ شده است. در سال 1993، خانواده او به ایالات متحده بازگشتند، ابتدا به کلیولند و سپس به بوستون، جایی که پدرش به عنوان مدیر در دانشگاه هاروارد مشغول به کار شد.
اشتاینبرگ به تعدادی از قوانین تصویب شده پس از تأسیس رژیم اشغالگر اشاره کرده که به استعمار و تبعیض مشروعیت بخشیده اند، از جمله به اصطلاح اعلامیه استقلال 1948، قانون بازگشت در 1950 و قانون شهروندی 1952.
او می گوید این روز که تعطیل رسمی و از اعیاد ملی در رژیم صهیونیستی است در حالی که فلسطینیها سالگرد تأسیس اسرائیل را «یوم النکبه» (روز نکبت) مینامند زمانی شکل گرفت که نظامیان صهیونیست تقریبا 80 درصد از جمعیت فلسطین را از سرزمین خود بیرون رانده بودند، و بعد از آن بود که تلاش های شهرک نشینان برای به رسمیت شناختن هویت بین المللی اسرائیل آغاز شد.
اشتاینبرگ در این یادداشت آورده است: «اینها اسناد جعلی با ظاهر رسمی هستند... که در حقیقت چیزی جز تلاش مذبوحانه این رژیم برای پنهان کردن حقایق و قانونی نشان دادن موجودیت اسرائیل نبوده است.»
اشتاینبرگ در توضیح مهاجرت والدینش، ناهماهنگی شناختی را توصیف کرد که به والدینش اجازه داد «هر دو لیبرال آمریکایی شوند که با تهاجم ایالات متحده به ویتنام مخالف بودند و درعین حال به عنوان مهاجران مسلح سرزمین مردم دیگرعمل کنند».
اشتاینبرگ بعداً متوجه شد که خانه ای که در آن بزرگ شده متعلق به یک خانواده فلسطینی است که با خشونت به اردن اخراج شده و از بازگشت منع شده اند.
اشتاینبرگ در این نوشتار توضیح می دهد: "این موضوع راز نبود." بلکه آغازی بود برای استیلا که با خرید املاک برای شهرک نشینان اسرائیلی همراه شد و با خرید برنامه ریزی شده این املاک که برای « عرب های بومی فلسطین» جذابیت پیدا کرده بود ناگهان آنان بخود آمدند و دیدند که روستاهایشان عاری از «عرب های بومی واقعی» شده است.
اظهارات اشتاینبرگ در حالی بیان می شود که در حال حل حاضر تعداد قابل توجهی از یهودیان آمریکایی از اقدامات رژیم صهیونیستی انتقاد کرده اند و بسیاری از آنها به سازمان های طرفدار فلسطین به رهبری یهودیان که تأسیس شده است پیوسته اند. [1]
اعلامیه استقلال 1948
اوجگیری یهودستیزی در قرن نوزده میلادی در اروپا سبب شکلگیری جنبش صهیونیسم شد و با قیمومیت انگلیس بر فلسطین و اعلامیه بالْفُور، موج مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز شد و با گسترده شدن موج مهاجرت، رژیم صهیونیستی اسرائیل در ۱۴ می ۱۹۴۸م/۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ش فلسطین را اشغال و اعلام موجودیت کرد.
جنبش صهْیُونیسْم و خاندان سرمایهدار رُوچیلْد را که از مهمترین یهودیانی بودند که صهیونیسم را پذیرفتند، دارای نقش بسزایی در اشغال فلسطین و تأسیس اسرائیل دانستهاند. هدف مهم صهیونیسم، گردآوردن یهودیان جهان در یک منطقه (فلسطین) جهت تشکیل دولت یهودی و تأسیس کشور بزرگ یهود ذکر شده است. تِئُودور هِرْتْسِل بنیانگذارصهیونیسم، چندباربا خلیفه وقت دولت عثمانی، برای گرفتن موافقت اوبرای اختصاص فلسطین به یهودیان دیدار کرد؛ اما دولت عثمانی موافقت نکرد. هرتسل برای تأمین هزینههای مورد نیاز، از خانواده ثروتمند روچیلد درخواست کمک کرد. خانواده روچیلد نیز هنگامی که دریافتند تأسیس دولت صهیونیستی به نفع آنهاست، از آن حمایت کردند. به باور عبدالوَهّاب المِسیری در«دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم»، اگر کمکهای مالی خانواده روچیلد و دیگرثروتمندان یهودی نبود، هیچ جنبش و حرکتی در فلسطین شکل نمیگرفت.
در هرحال در چهاردهم ماه مه 1948نمایندگان احزاب و گروه های سیاسی و ملی صهیونیست در فلسطین اشغالی، در تالاری در تل آویو گرد آمدند، و در حالی که جنگ ارتش های عربی برای انهدام اسرائیل ادامه داشت و شهراورشلیم در محاصره نظامی ارتش های عربی و واحدهای چریکی عرب بود، داوید بن گوریون منشور استقلال اسرائیل را قرائت کرد و همه نمایندگانی که در آن گردهمایی حضور داشتند آن را امضا کردند.[2] بر اساس تقویم عبری در اسرائیل، روز ۵ ایار، تعطیل رسمی و از اعیاد ملی در رژیم صهیونیستی است. در مقابل فلسطینیها سالگرد تأسیس اسرائیل را «یوم النکبه» (روز نکبت) مینامند.
این منشور بیانگر تلاش صهیونیست ها را برای بازگشت به سرزمین پدری و اعلام برپائی کشوری مستقل در دل سرزمینی دیگر بوده و به نام دولت آینده اسرائیل تعهد می دهد که اعراب مقیم این کشور از آزادی و تساوی حقوق کامل برخوردار خواهند بود و کشورهای عرب همسایه را به صلح و آشتی فرا می خواند و به آنها پیشنهاد می دهد که در کنار اسرائیل برای آبادانی منطقه خاورمیانه با یکدیگر همکاری کنند. بلاشک این مفاد صرفا برای ریختن آب روی آتش جنگ و تثبیت سیاسی رژیم صهیونیستی بوده و محکومیت های مکرر رژیم صهیونیستی از سوی قطعنامه های مکرر سازمان ملل و شورای امنیت موید این ادعای ماست.
منشور استقلال اسرائیل از نظر قضائی و حقوقی، فاقد اعتبار بوده و برای دولت الزام آور نیست. بعبارت دیگر مردم اسرائیل نمی توانند در مراجع قضایی و سیاسی به منشور استناد کنند و اعمال مفاد آن را خواستار شوند. با این وجود این سند، صرفا از جهت اخلاقی و معنوی مهمترین سند تاریخی رژیم صهیونیستی به شمار می رود و دولت ها و پارلمان اسرائیل را نسبت به آنچه در این سند آمده است متعهد می سازد.
مسئله اشغال فلسطین، مشکل جهان اسلام شمرده شده و عالمان شیعه، همواره از فلسطین حمایت و بر آزادی آن تأکید کردهاند؛ برخی فتوای جهاد علیه اسرائیل داده و گروهی به حرمت رابطه با اسرائیل و وجوب آزادی فلسطین و قدس فتوا دادهاند.
در روز اعلام رسمی اشغال فلسطین، یهودیان در سرزمینهایی که سازمان ملل متحد در طرح تقسیم به آنها اختصاص داده بود (حدود ۵۵٪ فلسطین) ساکن شدند و پس از آن در پی جنگهای متعدد به قلمرو مناطق اشغالی افزودند. محدوده مناطق اشغالی درجنگ ۱۹۴۸م، به ۷۸٪ رسید ودرجنگ شش روزه ۱۹۶۷م/۱۳۴۶ش، بخش شرقی بیتالمقدس، نوار غزه، صحرای سینا، کرانه باختری، شهر قُنَیْطَره و بلندیهای جَوْلان در سوریه نیز به اشغال اسرائیل درآمد. براساس گزارشها تا سال ۱۴۰۲ش، کمتر از ۱۵ درصد از سرزمین فلسطین شامل نوار غزه و بخشهای پراکندهای از منطقه کرانه باختری، در اختیار فلسطینیها باقی مانده است. در این مدت بیش از شش میلیون فلسطینی نیز آواره و از سرزمین خود اخراج شدند.
هدف صهیونیستها از اشغال فلسطین، تأسیس یک کشور بزرگ یهودی (اسرائیل بزرگ) و یک ابرقدرت در خاورمیانه ذکر شده است. اعتقاد به قوم برتر و برگزیده بودن یهود از سوی خدا و اختصاص سرزمین فلسطین به یهودیان (سرزمین موعود) را از انگیزههای یهودیان در اشغال فلسیطین و تأسیس اسرائیل برشمردهاند. داوطلبانه بودن مهاجرت فلسطینیها از سرزمینشان، شعار «سرزمین بدون مردم برای مردم بدون سرزمین» و هولوکاسْت نیز ازجمله توجیهاتی است که صهیونیستهای یهودی برای مشروعیت اشغال فلسطین به آن تمسک میکنند.
اشغال فلسطین پیامدهایی گوناگونی همچون کشته و آواره شدن بسیاری ازمردم فلسطین، قیام مردم فلسطین، شکلگیری محور مقاومت و جنبشهایی مانند حَماس و جهاد اسلامی و اختصاص روز قدس به حمایت از فلسطین و اعتراضات جهانی را در پی داشت.
راهحلهایی برای حل مسئله اشغال فلسطین مطرح شده همانند پیمان کَمْپ دِیْوید، توافق اُسْلو و طرح دودولتی که همه آنها از سوی جمهوری اسلامی ایران ناموفق شمرده شدهاند. از نظر رهبر معظم انقلاب، راهحل منطقی در مسئله فلسطین، همهپرسی و نظرخواهی از همه صاحبان حق در سرزمین فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی و همچنین فلسطینیهای آواره درباره ساختار نظام کشور، رژیم حاکم و مهاجران یهودی است. معظم له همه راههای پیشنهادی غربیها برای حل مسئله فلسطین را ناموفق خوانده و دلیل آن را عدم پایبندی اسرائیل غاصب به ارزشهای انسانی و قوانین و قطعنامههای بینالمللی بیان کرده است. به باور ایشان، هر طرحی که منجر به تقسیم فلسطین شود، باطل و مردود است از جمله طرح دو دولتی.
اشغال فلسطین و تأسیس اسرائیل با انگیزههایی دینی و سیاسی
همان گونه که بیان شد تأسیس یک کشور بزرگ (اسرائیل بزرگ) با هویت یهودی و یک ابرقدرت منطقهای مسلط در خاورمیانه را نخستین و مهمترین هدف رژیم اسرائیل ذکر کردهاند. به عقیده طارق سویدان، تشکیل دولت یهودی در فلسطین، از یک سو اروپا را از جمعیت یهودی خالی کرد و از سوی دیگر، ایجاد پایگاه نظامی در منطقه و راه نفوذ قدرتهای غربی مانند انگلیس و آمریکا را در سرزمینهای عربی فراهم نمود.
اشغال فلسطین و تأسیس اسرائیل با انگیزههایی دینی و سیاسی شکل گرفت که برخی از آنها عبارتند از:
قوم برگزیده: صهیونیستها، قوم برگزیده بودن خود را یک اصل اساسی و نظریه رسمی میدانند. رُوژِه گارُودی، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی، از خاخام کُوهین نقل کرده است که ساکنان جهان را باید به دو دسته تقسیم کرد: اسرائیل و ملتهای دیگر. اسرائیل ملت برگزیده است. ازاینرو، غیریهودیان باید از سرزمینِ موعودِ قومِ برگزیده اخراج شوند. اسرائیل شاهاک، رئیس جامعه حقوق بشر و شهروندان اسرائیل، نیز مینویسد از نظر اسرائیلیان، همه چیز به یهودی و غیریهودی طبقهبندی میشود و در کشور یهود فقط یهودیان، انسان محسوب میشوند و غیریهودیان جزو حیوانات به شمار میروند. طبق این اصل، غیریهودیان را وسیلهای برای تولید منابع یهودیان میپندارد.
سرزمین موعود: از آنجا که یهودیان، فلسطین را با نام سرزمین موعود میشناختند، برای تحریک و تشویق آنان برای مهاجرت، فلسطین انتخاب شد. از نظر صهیونیستها، سرزمینی که به عده خاصی وعده داده شده، بیرون کردن دیگران از آنجا نه تنها حق، بلکه تکلیف است. به نظر طارق سویدان، فلسطین برای هرتسل بیدین(بنیانگذار صهیونیسم)، اهمیتی نداشت؛ اما هنگامی که دید یهودیان تمایلی به مهاجرت به مکانی غیر از سرزمین موعود ندارند، به ابزار دین متوسل شد و از طریق افسانه بازگشت، آنان را به مهاجرت به فلسطین تشویق کرد. براساس افسانه تبعید و بازگشتِ یهودیها، فلسطین، سرزمین مقدسی است که خدا آن را برای همیشه به ملت برگزیده خود (یهودیها) داده است. آنها در دوران داوود و سلیمان از آن سرزمین بر تمام جهان حکمرانی کردند؛ اما بعدها از آن سرزمین بیرون رانده شدند. به زودی ماشِیَح (مسیح موعود) بازمیگردد و یهودیها را به سرزمینشان برمیگرداند و دوباره حکومت جهانی آنها تشکیل میشود. هرتسل اعلام کرد یهودیها باید تلاش کنند به سرزمین مقدس برگردند تا مسیح بازگردد. ازاینرو، شعار صهیونیسم را تلاش برای بازگشت به سرزمین مقدس قرار داد.
توجیههای بی پایه و اساس صهیونیستها در اشغال فلسطین
صهیونیستها برای اشغال فلسطین و ایجاد دولت اسرائیل توجیهاتی ذکر کردهاند که برخی از آنها عبارتند از:
1- هُولُوکاسْت را توجیه و دلیل اصلی تأسیس دولت اسرائیل دانستهاند. هولوکاست به ادعای یهودیان مبنی برکشته شدن شش میلیون یهودی درجنگ جهانی دوم توسط هیتلراشاره دارد.این واقعه باعث شد صهیونیستها با سر دادن فریاد مظلومیت، از جامعه جهانی درخواست غرامت کنند. اروپاییان نیز به بهانه جبران این خسارت، به فکر تأسیس دولت مستقلی برای آنان افتادند. گفته میشود هیچ دلیل و سندی برای اثبات هولوکاست وجود ندارد؛ براساس آمار دولت آلمان در ۱۹۳۹م، ۶۰۰ هزار یهودی در آلمان ساکن بودند که ۴۰۰ هزار نفر آنها مهاجرت کردند.
2-یکی از توجیهها این است که فلسطینیها داوطلبانه و با میل و رغبت خود مهاجرت کردند؛ اما روژه گارودی از تاریخنگاران نقل کرده است که سربازان اسرائیلی دستور داشتند بومیان اصلی روستاها را به زور اسلحه و به شیوههایی مانند کشتار اهالی روستای دیریاسین، بیرون برانند. به همین دلیل، بِن گُورِیون در زمان نخست وزیری خود به «اخراج کننده بزرگ» ملقب شده بود.
3-از دیگر توجیهها، شعار «سرزمین بدون مردم (ملت) برای مردم (ملت) بدون سرزمین» بود که بر اساس آن فلسطین را بدون ملت و خالی از سکنه میپنداشتند. به گزارش روژه گارودی، برای اثبات این شعار، صدها روستا تخریب و شخم زده شد و به طور کلی از نقشه پاک شد و صدها هزار فلسطینی نیز اخراج شدند. این شعار، دروغ آشکار و اسطورهای بیاساس و نشان از رویکرد نژادپرستانه و غیرانسانی صهیونیسم شمرده شده است.
قانون بازگشت در 1950
در سال 1950 اسراييل قانون بازگشت يهوديان را به تصويب رساند. مطابق اين قانون تمامى يهوديان جهان از حق مهاجرت به اسراييل ، اقامت ، اشتغال و مالكيت در اين كشور برخوردار گرديدند. همچنين بر اساس اين قانون تسهيلات تازه و امتيازات منحصر به فرد براى كمك به مهاجرين تازه وارد در جهت تسهيل اقامت ، اشتغال به كار و عادت به محيط جديد در نظر گرفته شده است . با تصويب قانون تابعيت در سال 1952 به كليه يهوديان به ترتيب زير تابعيت اسراييلى داده شد:
1 - كسانى كه پيش از اعلام استقلال وارد اسراييل يا در آن متولد شدند؛ از ابتداى روزى كه دولت اسراييل اعلام موجوديت كرد. 2 - كسانى كه پس از اعلام استقلال به اسراييل وارد شدند؛ از بدو تاريخ ورود به اسراييل .3 - كسانى كه پس از استقلال در اسراييل متولد شدند ؛ از بدو تولد.4 - تازه واردان به اسراييل ؛ از تاريخ صدور گواهى مربوطه .
و در سال 1971، با اصلاح قانون تابعيت اسراييل ، وزير كشور اجازه يافت به تمام يهوديانى كه تمايل به اقامت در اسراييل داشته و گواهى (تازه وارد) براى آن ها، هرچند پيش از ورود به اسراييل صادر شده باشد يا واجد شرايط جهت دريافت چنين گواهى هستند، تابعيت اسراييلى بدهد. با اين وصف به محض صدور شناسنامه ، فرد يا افراد مذكور تبعه ى اسراييل محسوب مى شوند. با اين اصلاحيه ، به بسيارى از يهوديان اتحاد جماهير شوروى سابق حتى قبل از عزيمت به اسراييل تابعيت داده شد.
در مقابل اين همه تسهيلات بى حد و حصر براى مهاجرت گسترده و دادن تابعيت به يهوديان ، از بازگشت عرب هاى آواره ممانعت به عمل آمد و تابعيت بخشيدن به آنهايى كه در حوزه ى حاكميت سياسى اسراييل باقى ماندند با بيشترين محدوديت روبه رو شد. طبق قانون تابعيت ، غير يهوديان مقيم اسراييل به شرط اقامت دايم در فلسطين (پيش از تشكيل دولت اسراييل ) تبعه ى اسراييل محسوب شده و براى آنان شناسنامه صادر مى گردد. به غير از شرط اقامت دايم ، شرايط ديگرى به شرح زير وجود دارد:
1 - در اول مارس 1952 در اسراييل اقامت داشته و نامشان در سرشمارى نفوس سال 1949 ثبت شده باشد.
2 - در روز 4/7/1952 (تاريخ تعيين شده براى اجراى قانون تابعيت ) در اسراييل مقيم بوده باشند.
3 - از روز اعلام موجوديت اسراييل تا روز اجراى قانون تابعيت ، در اسراييل يا مناطقى كه بعدا به آن ملحق گشته است ، ساكن بوده يا به صورت قانونى به آن وارد شده باشند.
همچنين به متولدين پس از استقلال ، چنان چه پدر يا مادر آن ها با توجه به شرايط فوق تبعه ى اسراييل به حساب آمده و در روز آغاز اجراى قانون تابعيت ، در سايه دولت اسراييل اقامت داشته اند تابعيت داده شد.
در سال 1980 اسراييل تصميم گرفت اعرابى را كه تا قبل از اعطاى تابعيت محروم كرده بود، با رعايت شرايط زير به تابعيت خود پذيرفته و براى آنان شناسنامه اسراييلى صادر كند:
الف - كسانى كه قبل از اعلام استقلال در اسراييل به دنيا آمده و از روز عمل به اصلاحيه قانون تابعيت مصوب سال 1980 در اين كشور ساكن بوده باشند. با اين شرط كه :
1 - مطابق هيچ ماده اى ديگر از اين قانون تبعه ى اسراييل به حساب نيامده باشد.
2 - قبل از تشكيل دولت اسراييل ، تبعه ى فلسطين بوده باشد.
3 - در تاريخ 14/7/1952 در اسراييل مقيم بوده و در سرشمارى جمعيت سال 1949 نام آنها قيد شده باشد.
4 - در روز تصويب اصلاحيه قانون تابعيت (سال 1980) در اسراييل سكونت داشته و نام آن ها در دفاتر سرشمارى جمعيت درج شده باشد.
5 - تبعه هيچ يك از هفت كشور عربى شركت كننده در جنگ سال 1948 عليه اسراييل نباشند.
ب - متولدين پس از اعلام استقلال در صورتى كه از زمان اجراى اصلاحيه قانون تابعيت به اين سو ساكن بوده باشند ؛ با اين شرط كه :
1 - مطابق هيچ ماده ى ديگرى از اين قانون ، تبعه ى اسراييل به حساب نيامده باشند.
2 - در روز به اجرا گذاشتن اين اصلاحيه ، در اسراييل مقيم بوده و نامشان در دفاتر سرشمارى جمعيت ثبت شده باشد.
3 - از پدر يا مادرى واجد شرايط اين بند (بند ب ) باشند.
بر اساس قانون تابعيت، متولدين داخل يا خارج از اسراييل در صورتى كه پدر يا مادر آنان از تابعيت اسراييلى برخوردار باشند (با توجه به شرايط فوق )، تبعه ى اسراييل به شمار رفته و براى آنان شناسنامه صادر مى گردد. همچنين وزير كشور اجازه دارد با تقاضاهاى پذيرش تابعيت اسراييل در صورت احراز شرايط لازم از سوى افراد متقاضى موافقت كند.
گفتنى است قانون تابعيت اسراييل اتباع اين دولت را از ورود به تابعيت كشورهاى ديگر منع نمى كند.
جان کلام این که؛ رژیم صهیونیستی یکی از حکومتهای نادر و استثنایی در خاورمیانه و جهان است .بیگانگی فرهنگی و اجتماعی این حکومت با فرهنگ بومی است. بیگانگی فرهنگی و اجتماعی این حکومت با فرهنگ بومی خاورمیانه، ترکیب متناقض جمعیتی، تناقض سیستم حکومتی با بنیادهای حکومت خاورمیانه، ترکیب متناقض جمعیتی، تناقض سیستم حکومتی با بنیادهای حکومت، اختلاف طبقاتی و نژادی در میان اتباع این رژیم و برخی مسائل دیگر، این رژیم را با پیچیدگیها و مشکلات خاصی مواجه کرده است .البته درگیری مستمر رژیم صهیونیستی با همسایگان و فلسطینیها و نیز الویت داشتن مسائل امنیتی در این رژیم از ابتدای تأسیس آن تاکنون و تا قبل از عملیات طوفان الاقصی، مانع از حاد شدن اختلافات داخلی صهیونیستها شده است؛اما به جرأت میتوان گفت که حتی اگر این رژیم جعلی نامشروع نسل کش تروریستی بتواند روزی به صلح با اعراب دست یابد، روزهای مصیبتبار آن تازه آغاز خواهد شد....
بلاشک رژیم صهیونی زخم کاری این روزهای منطقه است که مدام از آن چرک و خون بیرون میزند. فرقی هم نمیکند موضع ایدئولوژیکی ما در برابر این زخم کاری چیست. مدافع حقوق فلسطینیان باشیم یا نباشیم بر سر این موضوع توافق جمعی است که این منازعه یکی از زخمهای کاری دنیاست که بعد از ۷۰ سال رو به بهبود نرفته است. عرب و عجم و فرنگی هم در این موضوع متفقالقولند حال یکی آن را منازعه اسرائیل و اعراب میداند و دیگری منازعه پروژۀ استعمار در غرب آسیا و سومی هم خشونتطلبی فلسطینی و دولت یهود. اجمالاً دعوایی بر سر اسم این منازعه نداریم. نفس وجود واژه منازعه یا کلمات هممعنا برای توصیف وضعیت این پدیده نشان میدهد که همگی بر زخم بودن این پدیده شوم استعماری نامشروع در منطقه غرب آسیا توافق دارند.
آنچه هم که امروز و نسل ما میبینید از قتل و ترور و کشت و کشتار و جنگ و بحران همگی عوارض این بحران است. بدون اغراق رژیم صهیونی که یک غده آلوده با کاشت در آناتومی فلسطین می باشد از همان ابتدای تولدش با کمک قدرت های استکباری غربی و اروپایی رشد نمود و متاستاز کرد تا امروز که تبدیل به یک دمل پر از چرک و خون مشمئز کننده گردیده و تعفن آن جهان را به تهوع واداشته است. به امید روزی که مردم جهان این بذرتوطئه را از ریشه خشکانده و بر صلح و عدالت و ثبات و امنیت و آسایش و رفاه سلامی دوباره نمایند و روز بدون صهیونیزم بین الملل را جشن بگیرند.
منابع:
1- گارودی، محاکمه صهیونیزم اسرائیل، ۱۳۸۴ش.
2- سویدان، دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم، ۱۳۹۱ش.
3- فیروزآبادی، کشف الاسرار صهیونیسم،۱۳۹۳ش.
4- المسیری، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ۱۳۸۳ش، ج۶.
5- کفاش و دیگران، دایرةالمعارف مصور تاریخ فلسطین، ۱۳۹۲ش.
6- تارنمای شهید آوینی.
7- ویکیپدیا، دانشنامه آزاد.
8- ویکی شیعه.
1- Israeli Author Renounces Citizenship, Calls on Others to Follow Suit. Kayhan .ir. Translator: Asadollah Afshar. Publish Date : Wednesday 01 January 2025
[2] - شمار امضاکنندگان منشور استقلال اسراییل از میان اعضای مجمع موقت ملی 37 نفر است که 25 نفر از آنان در همان مراسم اعلام استقلال کشور آن را امضا کردند و 12 نفربقیه، که ساکن اورشلیم بودند و به دلیل محاصره اورشلیم نتوانسته بودند خود را به همایش اعلام استقلال اسراییل در شهر تل آویو برسانند، امضای خود را در روزهای بعد پای منشوراستقلال اسراییل افزودند.
داوید بن گوریون. دانیل اوستر. مردخای بن توو. ایتسحاک بن صوی. الیاهو برلین. پرتس (پاریتس) برنشتین. ربای وولف ذئب گلد. ایتسحاک گرین بویم. دکتر آوراهام گرانوت (گرانووسکی). الیاهود دوبکین. مئیرویلنر. زراح ورهاپتیگ. هرتسل روزنبلوم (وردی). راحل کهن-کاگان. ربای کالمن کاهانا. سعدیا کوبشی. ربای ایتسحاک مئیر لوین. مئیرداوید لوونشتین. صوی لوریا. گلدا مئیر(مئیرسون). ناحوم نیر- رافالکس. صوی سگال. ربای یهودا لیو. هکاهن فیشمن. داوید صوی پینکاس. اهرون صیزلینگ. موشه کول (کولودانی). الیعزر کاپلان. آوراهام کاتسانلسون.پینحاس روزن (فلیکس روزنبلیت).داوید رمز. برل رافتور. مردخای شتنر. بن- صوی شترنبرگ. بحور- شالوم شتریت. موشه شاپیرا. موشه شارت (شارتوک). ( به نقل از اندیشکده اریحا)
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/102495