همان گونه که از ابتدا مذاکرات برجامی در وین بر میآمد؛ مذاکرات بعد از شش دور براین پیش بینی صحه گذاشت که طرفهای آمریکایی و اروپایی به دنبال فرسایشی کردن مذاکرات بودهاند و هیأت مذاکره کننده ایرانی نیز نباید به این سادگی به چنین امری تن در میدادند که مذاکرات کشدار گردد و شش دور به طول انجامد و دور هفتم آن نیز از راه برسد بدون آن که آمریکاییان از مواضع فریبکارانه گذشته خود ابراز ندامت و پشیمانی نمایند و راه ترامپ را در پیش نگیرند و در صدد جبران خسارات مادی و معنوی ایران باشند تا برای خود هم کسب آبرویی در جامعه بینالملل نموده باشند؛ حالا که آنها به فکر آبروی خود نیستند ما چرا کاسه داغ تر از آش شده دلمون برای آنان میسوزد تا به برجام باز گردند، واقعا ماجرا چیست و چرا رییس جمهور روحانی در ماههای پایانی دوران کاری خود به چنین امری اقدام نموده و پافشاری و اصرار به بازگشت آمریکا به برجام دارد؟ آیا این ماجرا پشت پردهای دارد؟ یا واقعا باز یک خطای استراتژیک راهبردی از سوی روحانی و دستگاه دیپلماسی کشور است که مجددا بار دیگر شاهد تکرار آن در دولت اصلاحات تدبیر و امید هستیم و باز باید منتظر تبعات آن باشیم و باز چوبش را این مردم و این جامعه بخورد و تحمل نماید!
مگر بارها سید عباس عراقچی، مذاکره کننده ارشد کشورمان در این مذاکرات بیان نکرده است که موضوعات مهم باقیمانده زیادی وجود دارد که همگی آنها برای رسیدن به توافق ضروری است و آمریکاییان قدمی از آن مواضع عقب نشینی نکرده و نخواهند کرد؛ صراحت ایشان در این خصوص خوبست اما سئوال همچنان به قوت خود باقی است اگر آمریکا از مواضع گذشته خود عدول نمیکند و زیربار مفاد توافقنامه بین المللی برجام نمیروند و حاضر نیستند منافع ملی و حقوق ملت ایران را پاس بدارند چرا تن به مذاکرات فرسایشی در وین دادهاند و بر فرصت سوزی و اتلاف وقت گردن نهادهاند و دل به چیزی بستهاند که جز سراب نیست و این جاده پایانی ندارد و هیچ ثمری برای ایران ندارد.
جالب است با این اوضاع جناب روحانی میگوید اگر مسئوولیت کامل مذاکره به جناب عراقچی واگذار شده بود موضوع کاملا حل شده بود و ایشان با تیم جدید مذاکره کننده آمریکایی به توافق رسیده بود و توافقنامه امضا و ایشان با دست پر به کشور باز میگشتند و مردم ایران هم، دیگر از روز پس از توافق مشکلی نداشتند و زندگی برایشان گل و بلبل میشد! این حرف چقد آشنا به ذهن میرسد. این نحو صحبت در توافق برجامی با اوباما هم شنیده شد اما هیچ حاصل و دستاوردی برای مردم نداشت.
شش سال است مردم با وعده و وعید رییس جمهور روحانی انتظار بهبود اوضاع اقتصادی خود را دارند که با برجام گره خورده است اما اوضاع که بهتر نشده است بدتر هم گشته و این مردم روز به روز فقیرتر و ناچیزتر شدهاند و با سیلی صورت خود را سرخ نگهداشته و شرمنده خانواده خود گشتهاند، نه از درخت برجام گلابی چیدهاند و نه از سیب آن استفاده کردهاند، این مردم فقط و فقط از شما حرف شنیده و خندههای بیجا دیده و دردشان بیشتر و بیشتر شده و آبروی خود را در کف دست گرفتند تا آبروی خانوادههایشان را حفظ کنند که آن هم به انتها رسیده و دیده بر زمین دوختهاند! پاسخ این همه جفا و بیوفایی را شما باید بدهید. درست است در 14 مرداد شما مسند را ترک کرده و آن را به رییس جمهور منتخب تحویل خواهید داد اما باید بخاطر قصور و کوتاهیهای خود در طول مدت مسئولیت خود پاسخگو باشید تا هرکسی به راحتی این گونه مسئولیتها را نپذیرد و به گردن نگیرد.
این ملت در دوران مسئولیت شما همه چیز خود را از دست داده اما برای ایران و انقلاب آبرو داری کرده تا دشمنان ایران شادی نکنند و ایران را انگشت نما ننمایند. این مردم با خوش خیالی و ساده باوری شما در عرصه مدیریت کشور فقیرتر گشت، خرد شد، آب شد، خم شد، سیلی خورد، گرانی افسارگسیخته و تورم و رکود و بیکاری بیسابقه تمام دوران انقلاب و بلکه دوران قبل از انقلاب را تحمل کرد و دردش را کشید و همه را به جان خرید تا ایران دشمن شاد نشود. در عوض شما و کابینه اشرافی شما چی کرد؟ بیچارگی این مردم و ملت و البته فقر و بدبختی هدیه شما به آنان است. دست مریزاد! خسته نباشید! بر خود ببالید!
حق مردم ایران در 8 سال مسئولیت شما این نبود. هربار که با این مردم از روی غرور و تکبر و اشرافی گری سخن گفتید آنان را تحقیر کردید. هیچگاه از نزدیک با این مردم روبرو نشدید تا حرف دل آنها را بشنوید و گاه با اظهار نظرات نسنجیده نیش تر به قلب آنان زدید، وقتی اظهار داشتید در داخل ماشین نشستهاید متوجه میشوید مردم شاد هستند یا غمگین و مشکل دارند، گویی بر سر مردم آوار آمده است، یا وقتی بنزین گران شد با خنده فرمودید من هم جمعه در جریان گرانی بنزین قرار گرفتم! و قسعلیهذا که اگر بخواهم سخنان و بیانات شما را برشمارم و مستندسازی کنم مثنوی هفتادمن کاغذ شود. بگذارم و بگذرم.
از شما برای این ملت آبی که گرم نشد هیچ؛ اما به جای آن مصیبت پشت مصیبت برایشان نازل شد تا جایی که امید و شادابی از خانه و کاشانه آنان رخت بربست و افسردگی و اضطراب و پریشانی نه مهمان که میزبان ایشان در این 6سال اخیر گردید.
تعجب است که جناب روحانی با این همه سوابق سیاسی و امنیتی چگونه گرفتار بازی آمریکاییان و اروپاییان در موضوع برجام گردید و مذاکره با آنان را برای حل مشکلات کشور لازم و ضروری تشخیص داد و نتیجه آن شدآن چه که امروز مشاهده میکنیم؛ دل بستن به دشمنان و دل بریدن از توان ملی و داخلی.
ای کاش جناب روحانی در موضوع برجام و مذاکرات آن، این همه هزینه بر دوش ملت تحمیل نمینمود و ای کاش با تجزیه و تحلیل بهنگام مواضع رییس جمهور جدید و تیم مذاکره کننده این رییس جمهور، مجددا به مذاکرات بی نتیجه و بی سرانجام چند ماهه اخیر از فروردین ماه سال جاری تا امروز دل خوش نمیکردند و اجازه فرصت سوزی و فرسایشی به آنان نمیدادند و با قاطعیت پایان مذاکرات را اعلام میفرمودند و اجازه میدادند رییس جمهور منتخب در مردادماه با توان جدید با این موضوع روبرو میگشتند تا بر دوش دولت سیزدهم باری تحمیل نکرده باشند.
در هرحال این همه اصرار و عقب نشینی نکردن جناب روحانی و تیم مذاکره کننده در پس پرده ابهام است و امید آن که در این زمینه روشنگریهای لازم صورت پذیرد و ابهام زدایی گردد اما نگارنده به این روشنگری در زمان جناب روحانی خوش بین نمیباشد.