پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، شاید یکی از تلخترین لحظات، زمانی است که بفهمیم فردی که سالها به او اعتماد کردهایم و صاحب خدمات فراوان فرهنگی، سیاسی، علمی، هنری، دینی و اجرایی بوده، به مسیری گام نهاده که مجبوریم علیه او موضع بگیریم و مواضع کنونیاش را بر خلاف مسیر گذشته ارزیابی کنیم.
این خبرهای تلخ و گاه شکننده متأسفانه پس از پیروزی انقلاب فراوان شنیده شده و با چشمان خویش شاهد چرخشهای 180 درجهای نیروهای وفادار به انقلاب و اسلام بوده ایم!
نمونههای آن فراوان هستند در هر قشر و هر گروه اعم از اصلاحطلبی و اصولگرایی.
در میان ریزشها همه اقشار را میتوان یافت. از مرجع تقلید و مجتهد تا سیاستمدار و هنرمند و مدیر اجرایی.
در این میان جریان دوم خردادیها و یا به اصطلاح اصلاحطلبان را یکی از مصادیق ریزشهای انقلاب باید شمرد. هر چند که نوع ریزشها در جمع اصلاحطلبان متفاوت است؛ ولی برخی از آنها پردهپوشی و حریمها را کاملاً کنار گذاشتهاند و حتی سکولار و حتی لائیک شدهاند. برخی نیز در مسیر سقوط شتابان در حرکتاند. برخی با این روندی که در این سالها شروع کردهاند، نتیجهای جز جدایی از پیکره انقلاب و افتادن در دام شیاطین و دشمنان در بر ندارند و بعید نیست که به درههای بسیار خطرناکی سقوط کنند که دیگر راه برگشتی نیز برای آنها وجود نداشته باشد.
آنها که هنوز از دین فاصله نگرفتهاند، باید تأمل کنند و تا دیر نشده خط و مسیر خود را از اینها جدا کنند و به درگاه خدا توبه کنند و با اعتصمام به حبل ولایت بار دیگر مسیر را بازشناسی کرده و آینده خود را تباه نکنند.
ناگفته نماند انحراف نخبگان و خواص، اختصاص به انقلاب اسلامی و دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی ندارد؛ بلکه به تمامی دوران تاریخ انسانها برمیگردد. تا انسانها بودهاند این انحرافها وجود داشته است. دقت در تاریخ صدر اسلام این واقعیت تلخ را برای ما بیشتر روشن میگرداند.
حال این سؤال اساسی مطرح است چرا انسانها اینگونه دچار چرخش و انحراف میشوند؟ انسانهایی که روزی حاضر بودند جان خویش را بر سر اعتقادات بگذارند و روزی دیگر حاضرند جان خود را در جهت مبارزه با آن اعتقاد بدهند و یا حداقل با آن اعتقادات مخالفت سرسخت کنند. مشکل عمده و اساسی این است که چون این انحرافها و دگرگونیها تدریجی است در خیلی از موارد افراد متوجه این انحراف نمیشوند و پس از چند سال که دچار انحراف شدند، دیگر آن دگرگونی را به عنوان امری مطلوب و نقطهای مثبت قلمداد میکنند که با هیچ زبانی هم نمیتوان، آنها را نسبت به انحرافی که پیدا کردهاند آگاه کرد.
و اما علل و عوامل ریزش؛
1. وسوسههای مکرر شیطان ـ یکی از تکاندهندهترین آیات قرآن، مربوط به گفتگوی شیطان با خدا است. آن هنگام که خداوند شیطان را بهخاطر روحیه استکباریاش از درگاه خود راند، شیطان از خداوند درخواست کرد که به او تا روز قیامت مهلت بدهد. خداوند نیز این خواسته را اجابت کرد. پس از آنکه شیطان اطمینان حاصل کرد که تا روز قیامت از مهلتیافتگان است، خطاب به خداوند گفت؛ سوگند به عزتت که تمامی بندگانت را گمراه میکنم مگر بندگان مخلصت را. این آیه هشداری ویژه به همه انسانها، موحدان و مسلمانان است که بدانند شیطان به این سادگی دستبردار نیست. به عبارتی شیطان موفق خواهد شد که همه انسانها را دچار انحراف کند (البته در سطوح مختلف) مگر آنها که مخلصند. قابل توجه اینکه مخلص به فتح لام در مرتبهای بالاتر از مخلص به کسر لام میباشد.
2. هواهای نفسانی، نفس اماره که به هزار دلیل انسان را از مسیر هدایت به زیر میکشد و در وادی گمراهی قرار میدهد.
3. عدم شناخت عمیق و کافی از مبانی اعتقادی اسلام.
4 ـ عدم ارتباط کافی با خدا. به عبارتی غرق شدن در مسائل سیاسی و اجتماعی گاه آن قدر داغ میشود که انسان وظایف معنوی و توجه به خودسازی را فراموش میکند و در نتیجه در پیچ و خم روزگار کم میآورد و خود را میبازد.
5. تلاش و فعالیت با انگیزههای غیرخدایی. به همان نسبت که در فعالیتهای دینی، انگیزههای الهی کم رنگ شود به همان نسبت انسان از مسیر هدایت فاصله میگیرد.
6. ضعفهای ناپیدا که گاه خود فرد نیز به درستی از آن آگاه نیست. این ضعفها تا زمانی که شرایط برایشان فراهم نشده همچنان در درون انسان کمین کرده و منتظر فرصت ظهور و بروز هستند. شرایط که فراهم شود به مرور خود را آشکار میسازند تا اینکه صاحب خود را بر زمین بزنند.
اعتقاد نگارنده بر این است که امکان ندارد کسی خالصانه و با تمام وجود در مسیر خداوند قدم بردارد و هدف اصلی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را رضایت خدا قرار دهد و در هر لحظه نیز بر این اعتقاد پایدار بماند، باز هم دچار انحراف شود. این وعده قطعی خداوند در مورد تلاشگران راستین است. وعده خدا نیز تخلفناپذیر است.
خداوند میفرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» آنها که در راه ما تلاش خالصانه کنند ما آنها را به راههای خودمان هدایت میکنیم. مطمئنا اگر کسی در ورای فعالیتهای خود، سودای پست، امتیاز، موقعیت اجتماعی، ثروت، رضایت افکار عمومی، دستیابی به امکانات خاص، دستیابی به قدرت نفوذ در بدنه نظام اداری و ... را داشته باشد نمیتواند تا آخر در مسیر حق باشد.
این جانب با اطمینان این نکته را می گویم بخش وسیعی از اصلاحطلبان که هم اکنون بر طبلهای مختلف میکوبند و با نظام جمهوری اسلامی دچار چالش شدهاند و در جهت خواست دشمنان حرکت میکنند و انتخابات پرشکوه ملت ایران را زیر سؤال میبرند و گاه از رفراندوم سخن میگویند و قصد دارند کشور را بحرانی نشان دهند در دینداری خود دچار تجدیدنظر شدهاند.
آنان باید نگاهی عمیق و معرفتشناسانه به خود کنند، زوایای پنهان خود را مورد بررسی قرار دهند و نیت خود را خالص کنند تا متوجه عیوب خود شوند. من اعتقادم بر این است که هر کس که پس از حاکمیت سیاه دوم خردادیها در یک دوره هشت ساله و پس از آن دولت تدبیر و امید!، باز هم دل در گرو آنها دارد و ادعای دینداری کامل و خط امامی هم دارد، باید توجه داشته باشد که از ناحیهای میلنگد، این افراد باید نگاهی دوباره به رفتار دینی و اعتقادی خویش داشته باشند.
اینکه این طور به صراحت این نکات را اشاره کردم بدان دلیل است که راه حق و ولایت روشن است. راه حق یکی است و نمیتوان با باطل پیوند برقرار کرد و ادعای حقگرایی هم کرد.
نکتهای که در پایان باید بدان اشاره کرد، یادآوری مطالب فوق بدان معنا نیست که هر کس ادعای اصولگرایی کرد و خود را از این قبیله شمرد او دیگر انسانی ایدهآل و بری از خطا است. متأسفانه در همین جریان اصولگرایی نیز کسانی هستند که تحت تأثیر هواهای نفسانی با شعار اصولگرایی دنبال اهداف شخصی خویش و مطامع دنیاطلبانه هستند.
سخن کوتاه اینکه برای حرکت در مسیر حق اگر از تمامی تعلقات شخصی دست بشوییم، حق زلال و آشکار خود را در مقابل ما نمایان خواهد ساخت.
دکتر نصرالله شفیعی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/20665