پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، رفتار دیپلماتیک درست، صرفاً به دانش بازنمیگردد، بلکه به منش و گرایش خلقی نیز مربوط است.
فراتر از این، شناخت درست از روابط بینالملل و کمتر از این، از مذاکره امری صرفاً حاصل مطالعه و اطلاعات نیست بلکه به دانش به منزله بینش یا جهانبینی هم مربوط است. کسی را فرض کنید که اطلاعات زیادی درباره دولتها و جزییات مناسبات درونی و بیرونی آنها دارد، اما شخصیتی ضعیف دارد. بدتر از این، تصور کنید که به جای حقانیت عقل و استدلال، حقانیت زور و قدرت را برتر بداند. این شخص هر چقدر هم که انباره اطلاعات داشته باشد، نمیتواند منافع ملت مظلوم ایران را در برابر قدرتی مثل آمریکا اعاده کند.
البته باید واقع بین هم بود. مثلا به قدرت مادی برتر آمریکا و سایر دولتهای طرف مذاکرات برجامی التفات داشت اما مشکل آنجاست که التفات ما محدود به همین باشد و نتوانیم سایر لایههای واقعیت و قدرت را ببینیم.
امام راحل وقتی به مردم نگاه میکرد، خدا را در آنها میدید. برای همین مردم زمان خود را بهترین مردم میدانست و درست با اتکای الهی به همین مردم، انقلاب اسلامی را به پیروزی و تحقق رساند. او توجه داشت که آمریکا یک قدرت و قدرت برتر مادی است (واقعبین بود)، اما از آنجایی که خدا را در مناسبات عالم میدید، مبهوت آمریکا نمیشد. به آن خیره نمیشد و امید نمیبست. او تمام واقعیت را میدید؛ هم واقعیتی مادی و هم واقعیت معنوی را.
امام در مواردی آمریکا را کوچک هم میشمارد. برای همین بیشتر جاهایی که امام میخندد، آن جاهایی است که خواسته آمریکا را تحقیر کند. امام قدرت خود را هم هیچ میدیدید. جهانبینی و هستیشناسی او چنان بود که همه چیز را تجلی خدا میدانست. در عین حال خدا را تنزیه هم میکرد و به تعالی خدا در عین تجالی عنایت داشت.
امام راحل هم از حیث بینشی (جهانبینی و دانش) و هم از حیث منشی و گرایش اخلاقی و شخصیتی، در برابر آمریکا و رژیم دست نشانده آن یعنی رژیم بعث عراق و یا دولت پهلوی هرگز ترسی به خود راه نداد.
لحظهای که ایشان را به تبعید بردند، میگویند اگر مرا در دریاچه نمک قم بیندازند هم نمیترسم (نقل به مضمون). ایشان به مأمور تبعیدش گفته است ولله در تمام عمرش نترسیده است.
مقصود امام در اینجا ترس از غیر خدا بوده است. او حتی وقتی بزرگی قدرت آمریکا را میبینید نیز آن را تحقیر میکرد. مصداق نمادین آن، نمادسازی از آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» بود. از سویی واقعیت مادی و شیطانی آمریکا را دید و با اطلاق صفت بزرگ به آن، واقعگرایی خود را نشان داد اما از سویی آن را در برابر قدرت حقیقی و نهایی عالم یعنی خدا گذاشت و آن را با شیطان خواندن، تحقیر و نفی کرد. او مفهومی را به آمریکا اطلاق کرد که توسط مخالفان سیاست امپریالیستی، حتی مخالفان غیروطنی و غیرمذهبی به کار برده شد و کارکرد جهانی پیدا کرد.
با این توضیحات لازم است بگویم سیاست تیم مذاکره در دولت رئیسی و قبل از این سیاست برجامی دولت کنونی، سیاستی مقتدرانه بوده است و خبر از منش و شخصیتی مقتدر میدهد که حتی اگر در کسی از اعضای تیم سیاست خارجی از جهانبینی عمیقی همچون جهانبینی امام راحل برنخاسته باشد اما به هر روی محصول شناخت درست از منطق قدرت در روابط بینالملل است؛ شناختی که از تجارب قبلی ایران نیز به دست آمده است؛ تجاربی که نشان داد زبان دنیا، زبان قدرت است.
وفق این منطق درست، ایران به درستی و خوبی توانسته طرف غربی را نگران و مضطرب کند. توانسته بیاثر شدن تحریمها را القا و خود را محتاج و درمانده نشان ندهد.
تیم قبلی در زمان دولت روحانی هم زحمات بسیاری کشید. آنها متنی را تنظیم کردند که به هر حال ترامپ از آن خارج میشد. آنها استکبارستیزی با استدلال را نشان داده و منطق انقلاب اسلامی را به رخ کشیدند. تیم کنونی وامدار این زحمات است. اما اشکال بنیادین تیم قبلی، اشکالی در منش، گرایش و رفتار بود تا در مبادی دانشی و بینشی. شاید آنها منطق بیرحم قدرت را چنان که باید نمیدیدند. اما و به هر صورت نتوانستند شخصیتی مقتدر از خود و ایران نشان دهند. هم باید مقتدر و با شهامت نشان داد و هم باید در پی برتری منطقی و عقلی بر دشمن بود.
انتظار میرود تیم فعلی، به قِسم اخیر که قسم دانشی و عقلانی است بیش از پیش توجه نشان داده و در تنقیح و تعمیق مبانی نظری رودر رو شدن با دشمن بکوشند.
دکتر محسن سلگی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/34535