پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، انسانشناسی یکی از مهمترین دانشهای الهی و بشری است که در حوزه معارف بشری و دینی تأثیر به سزایی دارد. تحلیل چیستی انسانشناسی بر پایه پیشینه، تعریف، ضرورت و انواع آن صورت میپذیرد. مطلب قابل توجه اینکه انسانشناسی دارای انواع فلسفی، دینی، علمی، عرفانی و اخلاقی است. هریک از انواع انسانشناسی گرفتار بحرانهایی است و تنها انسانشناسی دینی است که هیچ بحرانی در حوزه آن راه نیافته است و می تواند ما را به شناخت کامل از انسان نزدیک و رهنمون سازد.
در هرحال انسان کامل، وبرخوردارازبرترین فضائل اخلاقی عنوانی است که ازدیرباز موردتوجه بوده ونه تنها اندیشمندان و فلاسفه در این وادی وارد شده و کتاب هایی نوشته اند بلکه برای عموم مردم هم جاذبه زیادی داشته است و با این که صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازهای می آفرینند و لوازم و ابزار جدیدی در اختیار می گذارند ولی همچنان انسان ها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسایل و ابزار برهند و مجال اندیشه و بازگشت به خویشتن خویش را دریابند، در جاذبه این آرمان قرار گرفته و دوست میدارند که اگر بدان جایگاه رفیع نرسیده لااقل سیمای او را به تماشا بنشینند و از حال و هوای او برخوردار گردند.
غایت گرایی؛ از ویژگیهای اساسی انسان
یکی از ویژگی های اساسی انسان غایت گرایی و حرکت به سمت هدف مطلوب است. این هدف به عنوان کمال و قدم نهادن در فضایی بهتر و بهتر از قبل، دائماً در برابر انسان قرار دارد. توجه به بحث کمال و ویژگی های آن، شیوه دستیابی به کمال و نیز ویژگی های انسان کامل از جمله مواردی است که هر کس بخواهد از انسان بحث کرده و به تبیین چیستی و حقیقت او بپردازد، به ناچار باید از این امور بهره جوید.
اهمیت بحث کمال موجب شده تا این مسأله از دیرباز مورد توجه اندیشوران و صاحب نظران مکاتب مختلف قرار گیرد و در بسیاری از علوم، اعم از فلسفه، اخلاق، عرفان، انسان شناسی و روان شناسی به تناسب اهداف و موضوعات هر علم، جلوه هایی از بحث کمال انسان و انسان کامل مطرح شود. این بحث حتی در ادیان زرتشت، یهود و مسیحیت نیز رواج داشته و معرفی انسان کامل و شیوه های به کمال رسیدن انسان یکی از اهداف این ادیان به شمار می آمده است.
به هر یک از فرهنگ ها، آیین ها، مذهب ها و مکتب های فکری و فلسفی که بنگریم ردپایی از بحث انسان کامل می یابیم. هم بودا و کنفوسیوس سخن از انسان کامل به میان آورده اند و هم عیسی (ع) و محمد (ص). هم زرتشت از انسان متعالی به نیکی یاد می کند و هم افلاطون و ارسطو، هم نیچه و مارکس به شناخت انسان برتر پرداخته اند و هم متصوفه و عرفا.[1] در جهان غرب نیز بحث کمال انسان و انسان های کاملی که بتوانند نقش الگو و راهنما را ایفا کنند، همواره مطرح بوده است. اگر چه امروزه برخی از اندیشوران غربی، نگران کم رنگ شدن این نوع مباحث در آن دیارند.
هر عصری به جز عصر ما الگو و آرمان خاص خود را داشته است. فرهنگ ما (غرب) همه این الگوها، قدیسان، قهرمانان، رادمردان، جوانمردان و عارفان را وانهاده است. تقریباً همۀ آنچه که برایمان مانده است، انسان کاملاً سازگار و بی مشکل است.[2]
با این حال، سخن گفتن از بحث کمال، دشوار به نظر می رسد، زیرا مفهوم کمال و تعیین مصادیق واقعی آن از دیدگاه مکاتب مختلف فکری و فلسفی، متفاوت است و هر یک در این باره به گونه ای سخن گفته اند.[3] گویی آن که تمامی اختلافاتی که در مورد تعریف انسان و ویژگی های اصلی او وجود داشت دوباره در این بحث آثار خود را نمایان ساخته و به طرح آراء و ایده های گوناگونی در زمینه معرفی مفهوم کمال و انسان کامل منجر شده است.
کمال انسانی اکتسابی است
کمالجویی و سعادتطلبی، گرایش طبیعی، غریزی و فطری (ذاتی) هر موجودی است و همه تلاشها به منظور پاسخگویی به این میل ذاتی و اشباع خواسته فراگیر همه پدیدهها است. موجودات نباتی، براساس اقتضای طبیعی، حرکت کمالی خود را دنبال میکنند. عامل حرکت به سوی کمال در حیوانات براساس حبّ ذات و نشأت گرفته از الهام غریزی است؛ امّا در انسان، کمال و عینیّت یافتن استعدادها و توانمندیهای متضاد و متناوب، جز در پرتو انتخاب و گزینش و تلاش مجاهدانه و همراه با زحمت تحقّق نمییابد.[4] برخلاف دیگر موجودات، کمال انسانی اکتسابی است و جز با اراده و خواست توأم با مبارزه با موانع و حرکت عملی برای فعلیت بخشیدن به همه استعدادها و توانمندیهای فطریاش تحصیل نمیشود؛ پس بحث از کمال موجودات دیگر آساناست؛ امّا بحث از کمال انسان چندان آسان نیست.
کمال خواهی؛ گرایشی اصیل، مستقل، فطری و ذاتی
کمال خواهی، یک گرایش اصیل و مستقل و البتّه فطری و ذاتی است که همه افراد انسان واجد استعداد و قوّه آن میباشند و انسانیت و کمال او به میزان فعلیت بخشیدن این استعداد میباشد. انسان در بدو آفرینش از نظر جسمی (مانند دیگر موجودات) فعلیت خاص خود را دارد؛ چشم دارد؛ گوش دارد؛ زباندارد...؛ امّا از نظر شخصیتی و انسانیت در بدو تولّد هیچگونه فعلیتی ندارد و تنهااستعداد و توانمندی و دارای ظرفیتهای عظیمی است که این استعدادها وظرفیتها جز با حرکت ارادی و آگاهانه و همراه با مشقت و جهاد خود انساناشباع نگردیده و به فعلیت نمیرسد.[5]
مفهوم انسان کامل
مفهوم انسان كامل، ازجمله مفاهیمی است كه همواره مورد توجه بشربوده و محل بحث و چالش های فراوان بوده است. چرا كه انسان به دلیل ماهیّت اجتماعی خویش،خواسته یا ناخواسته،آگاهانه و یا ناآگاه به دنبال كمال مطلق بوده تا در نظر مردم،شایسته احترام تلقّی شده، قدر بیند و برصدر نشیند و همچنین به رضایت درونی نایل آید...
انسان کامل، و برخوردار از برترین فضائل اخلاقی عنوانی است که از دیرباز مورد توجه بوده و نه تنها اندیشمندان و فلاسفه در این وادی وارد شده و کتابهایی نوشته اند بلکه برای عموم مردم هم جاذبه زیادی داشته است و با اینکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازهای می آفرینند و لوازم و ابزار جدیدی در اختیار می گذارند ولی همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسایل و ابزار برهند و مجال اندیشه و بازگشت به خویشتن خویش را دریابند، در جاذبه این آرمان قرار گرفته و دوست میدارند که اگر بدان جایگاه رفیع نرسیده لااقل سیمای او را به تماشا بنشینند و از حال و هوای او برخوردار گردند.
انسان کامل، آئینه تمام نمای حق، و مظهر اتمّ اسماً و صفات خداست و لذا انسان کامل، با معرفت کامل نفس، بیشترین شناخت ممکن را از خداوند متعال دارد.
هدف از شناخت انسان کامل
با توجه به آن چه در سطور پیشین مطرح گردید و با عنایت به نظرات ابراز شده، می توان اذعان داشت که؛
انسان کامل، الگوی عینی و عملی کمال است. انسان پس از آگاهی از وجود انسان کامل است که شوق دست یافتن به کمال در جان او پدید می آید و اطمینان حاصل می کند که راه کمال پیمودنی است و آن اهداف والا، تحقق یافتنی است، چرا که انسان کامل همچون دیگر افراد بشر یک انسان است و روح، جسم، اراده، فطرت، میل، عشق و انواع نیازهای مادی و جسمانی دارد، اما در عین حال به بالاترین مقامات آسمانی دست یافته و آنچه را که در وهم و خیال دیگران نمی گنجد را دارا شده است. «اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم قطعاً نمی توانیم یک مسلمان تمام و کامل باشیم و به تعبیر دیگر، یک انسان ولو کامل نسبی از نظر اسلام باشیم.[6]
بنابراین هدف از شناخت انسان کامل، حرکت به سوی او و الگو پذیری از شخصیت و مقام والای اوست.[7] زیرا هر چه که ما به انسان کامل نزدیک ترشویم رشدوکمال بیشتری یافته وحقیقت انسانی را به نحوکامل تری دارا شده ایم.
تبیین و تفسیر انسان کامل از نگاه شهید مطهری(ره)
صاحب نظران در زمینه معرفی انسان کامل سخنان بسیاری گفته اند و هر یک به تناسب علم و معرفتی که از مقامات او کسب کرده اند گام هایی را برای زدودن پرده از چهره این شخصیت آسمانی برداشته اند. البته همۀ آنها در پایان اعتراف کرده اندکه انسان کامل را آن گونه که هست، نشناخته اند وازهنرو توان لازم برای وصف این مقام والا برخوردار نبوده اند.
شهید مطهری در تبیین و تفسیر انسان کامل اسلام، مطالب زیبا و فراوانی را بیان کرده است که بخشی از آن را ذکر میکنیم:
انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانیاش با هم رشد کنند، هیچکدام بی رشد نمانند و همه هماهنگ یکدیگر رشد کنند و رشدشان به حدّ اعلابرسد» که اگر چنین شد، آن گاه میشود انسان کامل. این همان کسی میشود کهقرآن مجید او را تعبیر به امام میکند که: «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ: و (به یاد آر) هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم، ابراهیم عرض کرد: به فرزندان من چه؟ فرمود: (اگر شایسته باشند میدهم، زیرا) عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید.»[8]
علی علیهالسلام؛ مصداق بارز انسان کامل است. به این جهت انسان کامل است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کرده و به حدّ اعلای رشد رسیده و هماهنگ رشد کرده است.[9]
منابع:
۱. سیری در سلوک عارفان، محسن ابراهیمیان، نشر معارف، قم، ۱۳۸۲.
۲. هستی و هبوط (انسان در اسلام)، حمید پارسانیا، دفتر نشر معارف، قم، ۱۳۸۳.
۳. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران ۱۳۷۱.
۴. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۷۹.
۵. التعلیقات علی شرح فصوص الحکم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶.
۶. انسان کامل (دو رساله از شیخ محی الدین ابن عربی)، گل بابا سعیدی، انتشارات دکتر سلمانی، تهران، ۱۳۷۸.
۷. خصال، شیخ صدوق، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۸.
۸. مقالات برگزیده همایش تربیت در سیره و کلام امام علی (ع)، علم الهدی، معاونت پژوهش آموزش و پرورش، تهران، ۱۳۸۰.
۹. افق های کمال، سید محمد حیدر علوی نژاد، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۲.
۱۰. المحجة البیضاء، محسن فیض کاشانی، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۸.
۱۱. سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، عبدالله نصری، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ۱۳۷۸.
۱۲. فلسفه حکمت انسان، عبدالله نصری، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹.
۱۳. به سوی روان شناس بودن، آبراهام مزلو، ترجمة احمد رضوانی، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۲.
۱۴. انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۰.
۱۵. مجموعه آثار، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۱.
۱۶. آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۵.
۱۷. عدل الهی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۶۴.
۱۸. امام شناسی، سید مهدی میرباقری، مؤسسه فرهنگی فجر ولایت، تهران، ۱۳۸۵.
۱۹. صبر جمیل، سید مهدی میرباقری، دفتر فرهنگستان اسلامی، قم، ۱۳۸۵.
۲۰. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی.
۲۱. مبانی روان شناسی از دیدگاه اسلام، تقی ژاله فر، انتشارات نیکان کتاب، تهران، ۱۳۸۲.
۲۲. نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام.
۲۳. انسان کامل از نگاه امام خمینی (س) و عارفان مسلمان، محمد امین صادقی ارزگانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۸۳.
۲۴. انسان شناسی (انسان کامل)، یحیی کبیر، انتشارات مطبوعات دینی، قم، ۱۳۸۴.
۲۵. امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۱.
۲۶. آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۷۷.
۲۷. مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، محمد فیاض لاهیجی، مقدمه کیوان سمیعی، انتشارات سعدی، تهران، ۱۳۷۱.
۲۸. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، انتشارات اسلامی، قم.
29- باز شناسی جایگاه انسان درنظام هستی، اسدالله افشار، سفيرارد هال، تهران، 1394.
پینوشت:
[1] - سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، عبدالله نصری، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی،ص 270، تهران، ۱۳۷۸.
[2] -به سوی روان شناس بودن، آبراهام مزلو، ترجمة احمد رضوانی، آستان قدس رضوی،ص 22، مشهد، ۱۳۷۲.
[3] - کمال، صفت وجودی است که برای هر موجودی متناسب با آن و متناسب با غایت آن، معنا میشود؛ بنابراین، کامل بودن هر چیزی بهصورت خاص باید تعریف شود. انسان کامل غیر از حیوان کامل و غیر از فرشته کامل و... است؛ ولی میتوان این گونه نتیجه گیری کرد که «کمال، فعلیّت یافتن استعدادها و قوّهها است».
[4] - يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ: هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسيارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسيد. ( سوره انشقاق / 6)
[5] - شما سراغ هر موجودی بروید میبینید، خودش برای خودش به عنوان یک صفت انفکاکپذیر نیست...؛ ولی این انسان است که ممکن است یک انسانی باشد منهای انسانیت برای اینکه آن چیزهایی که ما آنها را انسانیت انسان میدانیم، آن چیزهایی که به انسان شخصیت میدهد (نه آن چیزهایی که ملاک شخص انسان است) اینها اوّلاً یک سلسله چیزهایی که با ساختمان مادّی انسان درست نمیشود چون غیر مادّی است و ثانیاً آن چیزهایی که ملاک انسانیت انسان است و به انسان شخصیت میدهد، فضیلت میدهد و ملاک فضیلت انسانی انسان است به دست طبیعت ساخته نمیشود به دست هیچ کس ساخته نمیشود فقط و فقط به دست خود انسان ساخته میشود... (انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا،ص 71، تهران، ۱۳۷۰.)
[6] - انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۰.
[7] - انسان کامل شخصیتی است که به همه کمالات انسانی دست یافته و قله های بلند رشد و تعالی را با گام های استوار خویش فتح کرده است. هر استعداد و ظرفیتی که خداوند به بندگان خود عطا کرده و در وجود انسان کامل به نحو تام و تمام شکوفا شده و هر فضیلت و کرامتی که برای بشر تصور شود برترین و بالاترین درجه آن نصیب انسان کامل شده است. اگر از اخلاق، سخن به میان آید انسان کامل صاحب خلق عظیم است و خوش خلقی و مهربانی او حتی بدترین دشمنان را به شگفت آورده است. اگر صحبت از علم و دانش شود انسان کامل چشمه جوشان علم و حکمت است. در همت و قدرت انسان کامل همین بس که بار سنگین سرپرستی بشر، بلکه مسئولیت خطیر هدایت کل جهان، بر دوش های استوار او نهاده شده است و در عظمت و قداست انسان کامل همین بس که هر خیر و خوبی و زیبایی که در هر کجا یافت شود جلوه ای از شعاع نور اوست و هر شر و بدی و زشتی که در هر کجا پدید آید نشانه ای از دوری و بی کرامتی و بی حرمتی به اوست...
[8] - سوره بقره / 124
[9] - انسان کامل، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ص 28، تهران، ۱۳۷۰.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/92242