پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، برای پیشگیری از برداشتهای غلط و نادرست و احیاناً غرضمدارانه از واژه وحدت، اتحاد واختلاف و...، ایجاب میکندکه تصویری کلی از مفهوم این واژهها ارائه گردد تا هم انتظارخواننده گرانقدر برآورده گردد و هم ازسرگردانی ودورشدن ازهدف اجتناب شود.
واژه وحدت، از ریشه«وحد»و«یحد»،«حده» و «واحداً» گرفته شده و معنای تنها بودن و تنهایی را میرساند.(ا) به گفته راغب«وحدت»از«واحد»گرفته شده وواحد درحقیقت شیءاست که به طورقطعی جزء ندارد، سپس بر هر چیزی اطلاق شده و توصیف به وحدت میگردد،(2) و درکاربردهای فارسی نیز یگانگی، یگانه شدن و تنهایی را معنا میدهد.(3)
اتحاد، مفهوم یکی شدن دوچیزیا چند چیزرامیرساند.(4) یگانگی داشتن، یگانگی کردن،یکرنگی،یکدلی و یکجهتی در مفهوم اتحاد نهفته است.(5) واژه متحد به معنای یکی شده،پیوسته و متفق است.(6)
اما اتحاد و وحدت براساس آموزههای قرآن کریم چه مفهومی را میرساند؟ باید گفت: عین واژه «اتحاد» و «وحدت که روابط اجتماعی انسانها ویا خصوص مسلمانان را گوشزد نماید، درقرآن نیامده است، ولی همین معنا درقالب الفاظ دیگررساتروگویاتربیان گردیده است، به گونهای که با یک نگاه عمیق به این کتاب آسمانی وواژگان قرآن، افق جدیدی دراین وادی فراروی هرمحققی گشوده میشود. قرآن کریم کتاب فرهنگنامه و یا لغتنامه نیست، بلکه کتاب هدایت بشربه سوی سعادت است.ازاینرو، دراین کتاب آسمانی عناوین کلی چون اسلام ومسلمانان در برابر کفر، مسلمان ومسلمانان در برابر یهود و نصاری،(7) مسلمانان درمقابل فرقههای باطل دیگر،(8) مسلمانان دربرابرشقاق،(9) مسلمانان درمقابل اهلکتاب،(10) مسلمانان دربرابرفرعونیان،(11) مسلمانان درمقابل کفار معذب،(12)مسلمانان دربرابرشرک به خدا،(13) ایمان و اسلام در برابر اعراب،(14) و مسلمانان دربرابرمجرمان،(15) به کاررفته است.
کاربرد واژههای«مؤمنین» و«مؤمنون»درمقابل«کافرون» و «کافرین»، (16) وهمچنین کاربرد ایمان در برابرکفر،(17) نیز در قرآن فراوان به چشم میخورد که بیتردید ناظر به واحد بودن و وحدت اسلامی است (18) و مسلمانان را مجموعهای متحد و همسو وهمرنگ در برابرمجموعههای پراکنده و متشتت دیگر قرارمیدهد.
اما واژه دیگری که درقرآن هم برجمعیت اسلامی وهم برادیان دیگر،اطلاق شده است وبه نظرمیرسد مفهوم و ملاک وحدت را بیش ازهرعنوان دیگردر بردارد، واژه«امت» است.
واژه «امت » در قرآن کریم قریب 51 بار با معانی گوناگون به کار رفته و در قالب های لفظی: «امه »، «امه واحده» «امه مقتصده»، «امه وسط»، «امه مسلمه» و مانند آن آمده است. ولی چنانچه در کاربردهای استعمال «امه واحده »دقت کنیم، شاید بتوانیم چنین برداشت کنیم که گویا در این مورد، قرآن از نوعی مطلوبیت گرایی وآرمان خواهی سخن می گوید ودر این دیدگاه، انسان ها باید به وحدت درفطرت توحیدی وناب خود بازگردند تا آرمان امت واحد برای بشریت محقق گردد. (19)
برای کلمه امت چندمعنا ارائه گردیده است، ازجمله:
1) امت به معنای جماعتی است که دارای هدفی مشترک باشند و لازمه آن اجتماعی زندگی کردن است.(20)
2) اصل واژه امت از مادّه «امّ، یئومّ» گرفته شده که به معنای قصد است و نه بر هر جماعت، بلکه بر جماعتی اطلاق میشود که افراد آن دارای یک هدف و یک مقصد باشند و این مقصد واحد رابطه واحدی میان افراد ایجاد کند. به همین جهت توانستهاند این کلمه را بر یک فرد هم اطلاق کنند.(21)
3) امت در اصل از مادّه «اَم» به معنای هر چیزی است که اشیاء دیگری به آن ضمیمه گردد. به همین جهت، امت به جماعتی گفته میشود که جنبه وحدتی در میان آنان باشد؛ وحدت از نظر زمان یا مکان و یا از نظر هدف و مرام؛ بنابراین به اشخاص متفرق و پراکنده امت گفته نمیشود.(22)
4) کلمه امت، ازریشه « اَمَمَ» در لغت به معنای اقتدا وپیروی و آهنگ، پیشوایی ورهبری آمده است و در قرآن به معنای جماعتی ازمردم است که دارای یک راه و روش، یک هدف و یک رهبرند و از یک مرام و مکتب پیروی میکنند.(23) بنابراین، با توجه به این عناوین کلی در قرآن کریم و همچنین با در نظر گرفتن مفهوم امت، وحدت و اتحاد مسلمانان عبارت خواهد بود از: ارتباط و انسجام و یگانگی همه مسلمانان در انتخاب شیوه و روش واحد برای حفظ و نیل به اهداف اساسی دینی، اجتماعی و سیاسی واحد در برابر دشمنان مشترک.
منظورازوحدت درمیان مسلمانان چیست؟
اما منظور از وحدت میان مسلمانان چیست؟ گستره آن تا چه افقی را فرا میگیرد؟ آیا از دیدگاه قرآن حتی اختلافات جزئی و سلیقهای هم مذموم است یا خیر؟ شاید برخی تصور کنند که مقصود از وحدت و اتحاد مسلمانان این است که پیروان دین اسلام در هیچ موردی نباید دوگانگی و اختلاف داشته باشند و از عقیده گرفته تا عمل و از عبادات تا معاملات، در اصول و فروع و همه امور زندگی، آداب، رسوم، طرز فکر و شیوههای معاشرت و... باید وحدت داشته باشند؛ یا همه مسلمانان زیر لوایی واحد در آیند و به قانون واحد و سیاست یگانه، تن در دهند و از یک سیاست و یک رژیم سیاسی و اقتصادی پیروی نمایند. طبیعی است که این تصور خام، نه جامه عمل خواهد پوشید و نه ممکن و معقول است؛ زیرا وحدتی بدین معنا بر خلاف سنت الهی و فطرت انسانی و طبیعت بشر است.(24)
شهید مطهری(ره) با طرح این پرسش که «مقصود از وحدت چیست؟» میگوید: بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب در یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها که نه معقول و نه منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست؛ منظور دانشمندان، متشکل شدن مسلمانان است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.(25)
خداوند در آیه 103 سوره آلعمران میفرماید: (ای مسلمانان) دستهجمعی به ریسمان خدا چنگ بزنید و اختلاف و تفرقه را کنار بگذارید، و نعمت خدایی را که میان شما الفت برقرار کرد، در حالی که دشمن همدیگر بودید، به یاد بیاورید.(26)
همچنین در آیه 60 سوره انفال میفرماید: هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آن ها (دشمنان) آماده سازید، و (همچنین) اسب های ورزیده، (برای میدان نبرد) تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.(27)
همچنین در آیه 46 سوره انفال، هشدار میدهد: «و دستور خدا و رسولش را اطاعت نمایید، و نزاع و کشمکش نکنید، که سست شوید و قدرت (شوکت) شما از میان برود.»(28) این آیات به خوبی منظور از وحدت میان مسلمانان را روشن میکند. مسلمانان با وجود اختلافات سلیقهای و طبیعی و اختلاف در امور جزئی و فرعی، باید در برابر دشمنان بالفعل و بالقوه خود، در جهت حفظ و دفاع از دین و دسترس به اهداف اساسی و اصولی در ابعاد گوناگون، همسو و همفکر و هممرام باشند و با تمام توان و برنامههای منسجم و همسو، از دین و دستآوردهای آن دفاع نمایند. طبیعی است که این معنا هم با سرشت و فطرت متفاوت انسان ها سازگار است و هم اختلافات درون دینی را در امور جزئی و فرعی ، معقول میسازد.
گویا همین هدف بسیار عالی و حیاتی را قرآن در یک جمله با زیباترین شکل و کوتاهترین الفاظ گوشزد کرده است: «محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با اویند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهرباناند.»(29)
دو صفت متضاد «شدت» و «رحمت»، بلندترین و جاودانهترین پیام همبستگی و همسویی مسلمانان را همراه با گذشت و اغماض درون خودی، قاطعیت وکوتاه نیامدن از اهداف کلی و اصولی دین و آرمان های اسلامی، در برابر دشمنان دین که سر ستیز و سازشناپذیری دارند، با رساترین صدا اعلام میکند.(30)
واكاوي مفهوم اختلاف
ازآنجا که اتحاد،اتفاق ووحدت درمقابل مخالفت،اختلاف وتفرقه به کاررفته است،لازم است نخست به مفهوم اختلاف وسپس به تاریخچه آن اشاره گردد:
اختلاف،مخالف اتفاق،(31) به این معناست که یکی برخلاف جهت دیگری برود. اصل اختلاف، ازاختلاف مسیراخذ شده،همانند اینکه میگوییم:مسیروراه ما متفاوت است؛اوبه راهی میرود ومن به راهی دیگر. سپس همین معنا ازباب مشابهت، دراختلاف مذاهب به کاررفته است،یعنی هرمذهب خلاف جهت دیگری را برمیگزیند.(32) به عبارت دیگر،اختلاف ومخالفت به این مفهوم است که هرکسی راهی وشیوهای را برخلاف رفتاروشیوه دیگری،درحالات وگفتارش برگزیند.(33)
البته براساس دیدگاه مرحوم علامه طباطبائي(ره)،کلمه«خَلف»درمقابل«اَمام»یا« قدام» به معنای پشت سراست. این معنای اصلی این مادّه است ودرسایرمشتقاتی که ازاین ریشه منشعب شده نیزاین معنا نهفته است. وقتی گفته میشود:«اخلف وعده»؛وعده خود را خلف کرد، معنایش این است که وعده خود را پشتسر انداخت، یا وقتی گفته میشود:«فلان خالف فلاناً اوتخالفا»؛ فلانی با فلان کس مخالفت کرد و یا با یکدیگر مخالفت کردند، معنایش این است که در عقیده و یا عمل از هم جدا شدند، گویا هریک دیگری را پشت سرانداخت. معنای «تخلّف عن امره»نیزاین است که امر اوراپشت سرانداخت و به آن عمل نکرد.«اختلف القوم فی کذا»یعنی قوم یکدیگرراپشتسر انداختند.این معنای«اختلاف»درمقابل«اتفاق» است.(34)
همچنین بامراجعه به قرآن کریم،آیاتی به چشم میخورد که همین مفهوم را یادآور میشود. ازجمله آیه 65 سوره زخرف اختلافات امت حضرت عیسی(ع) رادرباره اواینگونه تصویرمیکند:«گروهها و حزبهای مختلف ازبین امت عیسی(ع)درمورد وی اختلاف کردند:بعضی به وی کفرورزیدند وعیبش گفتند،وجمعی دیگربه وی ایمان آوردند ودربارهاش غلوکردند وجمعی راه میانه واعتدال را رفتند.»(35)
اشارهاي به نقطه آغازين پیشینه اختلافات بشري
اینکه پیشینه اختلافات وعدم همسویی بشر، و به ویژه میان مسلمانان، به کجا بر میگردد و از چه نقطهای آغاز گردیده است، فرصت پژوهش طولانیتری را میطلبد، ولی دراینجا به دو نکته اساسی اشاره میشود:
اول) پیشینه بشر
با نگاه موشکافانه به آیات قرآن در باره این که انسانهای ما قبل تاریخ چه طرز تفکری داشتهاند و چگونه میاندیشیدهاند وآیا با همدیگرهمسویی وانسجام داشتهاند و یا اختلاف، نکاتی به دست میآید. به نظر میآید آیه213 از سوره بقره به روشنی پرده از روی این حقیقت بر میدارد و به طور واضح اعلام میکند که انسانهای ابتدایی، با قطع نظر از اختلاف سلیقه، به لحاظ سادگی در چگونگی زندگی و عدم پیچیدگی در اندیشه و آرمانها، نوعی اتحاد و اتفاق داشتهاند،گرچه این همبستگی به تبع فکر و اندیشه آنان،بسیار پیش پا افتاده وساده بوده است. ولی به همان مقیاس که سطح فکری آنان رشد میکند وروبه جلو میرود، به همان اندازه این همسویی روبه افول میگذارد،چنان که آیه شریفه میفرماید: مردم (درآغاز)یک دسته بودند(و تضادی در میان آنها وجود نداشت، به تدریج جوامع وطبقات پدید آمد و اختلافات و تضادها درمیان آنها پیدا شد)؛ (دراین حال) خداوند پیامبران رابرانگیخت؛تا مردم را بشارت وبیم دهند وکتاب آسمانی،که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود،تا درمیان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کنند.(36)
مفسرگرانقدر،مرحوم علامه طباطبایی(ره)،همین برداشت را ازآیه شریفه دارد وآن را بااین اعتبار عقلی موافق میسازد: هرچه به عقب بر میگردیم، به رموز کمتری از زند گی بر میخوریم، و نوع بشر را میبینیم که به اسرار کمتری از طبیعت پی برده است، تا آنجا که میبینیم نوع بشرچیزی ازاسرارطبیعت را نمیداند،تو گویی تنها بدیهیات رافهمیدهاند و به اندکی از نظریات فکری که وسایل بقا را به سادهترین وجه تأمین مینموده، دسترس داشتهاند.(37)
البته این نکته را نباید ازنظردور داشت که این مفسرگرانمایه، درجای دیگری ازاثر گرانسنگش،این قاعده کلی رااستنباط و ابرازمیدارد: مدنیت و اجتماعی بودن انسان فطری و بالطبع نیست (در مقابل دیدگاه مشهور که میگوید اجتماعی بودن انسان فطری است) بلکه اجتماعی بودن بشرواین که باید درکنارهم زندگی کنند، ضرورت ثانوی و ناچاری است ودستاورد قریحه وغریزه استخدامگری هرفرد نسبت به فرددیگراست.(38)
صاحب تفسیر المنارنیزشبیه همین دیدگاه را دراین زمینه ابراز میدارد.(39) متفاوت بودن طبیعت انسانها ازنظرشکل ظاهری،رنگ،سلیقه،استعداد و... که نشانههای تجلی قدرت خداوند است،(40)خود زمینه اختلافات وتضادهای وسیعتری رافراهم میکرد. برخورد وتلاقی منافع مادی براثرتوسعه بهرهوری از طبیعت،مقام،غریزه شهرتیابی درسایه گسترش دانش،روابط گروهی وفردی به خاطرتوسعه جمعیت و نفوس آدمی،آداب و محیط و...، هرکدام درایجاد اختلافات نقش اساسی داشت. این امرزندگی بشررا تهدید میکرد ونظام اجتماعی وگروهی را مختل میساخت. به گفته برخی ازمفسران،این اختلافات امری ضروری و وقوعش در میان جامعه بشری امری حتمی بوده است.(41)
انحراف از حق و اختلاف دردين
اینجا بود که خداوند ازدرِ لطف بیپایان و حکمت حکیمانهاش، بعثت انبیا وارسال کتاب های آسمانی را راه درمان امراض بشر، ازجمله درمان اختلافات این موجود، قرارداد ونسخه بلند و جاودانهای، بر اساس علم نامحدودش به ابعاد مختلف بشر، پیچید که انسان همواره داروی درمانش را از آن بخواهد.(42)
بنابراین، نخستین اختلافات که درحوزه باورها و رفتار و منافع انسان درتاریخ بشررخ میدهد، به مساعدت تفاوتهای ذاتی وطبیعی آشکارویا نهفته درانسان، شکل میگیرد که خود، باعث تشریع دین وارسال قوانین الهی میگردد ونخستین رفع اختلاف هم به وسیله دین وآموزههای دینی صورت گرفته است.(43)
دومین اختلافی که در عرصه زندگی انسان ها به وقوع میپیوندد، اختلاف و ناهمگونی درخود «دین» است. دینی که مایه رفع اختلافات بود و میبایست همچنان نقش خود را بالندهتر ایفا کند، به تدریج در خود آن اختلاف ایجاد شد.این نوع اختلافات که درمقیاس وسیع ابراز وجود میکرد،چیزی نبود که طبیعت کلی بشرآن را برروابط انسان ها تحمیل کرده باشد، بلکه ناشی ازانحراف، لجاجت، طغیانگری و حسادت های خود حاملان دین بوده است.(44) قرآن کریم درچندین آیه به این معناتصریح میکند: «...تنها گروهی ازکسانی که کتاب رادریافت داشته بودند ونشانههای روشن به آن ها رسیده بود، به خاطر انحراف ازحق وستمگری درآن (دین) اختلاف کردند.»(45)
قرآن درآیه 14سوره شوری به صراحت این معنا راخاطرنشان میسازد:
دینی که برای نوح وابراهیم وموسی وعیسی،تشریع کردیم، برای توتشریع کردیم ودستوردادیم که آن رابه پادارید ودرآن اختلاف نکید، ولی گروهی که عالم بدان بودند، از در حسادت و طغیان آتش اختلافات را شعلهورکردند.(46)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) اختلافاندازان راحاملان دین وگردانندگان کلیسا وکسانی میداند که به کتاب خدا علم داشتند،اما به سبب حسادتی که به یکدیگرمیورزیدند وتنها به انگیزه سرکشی وظلم،اختلاف ایجادکردند.(47)
مرحوم طبرسی،اختلافاندازان دردین رابه قوم یهود مثال میزندکه آنان با اینکه اوصاف آخرین پیامبر خدا رامیدانستند،آن راکتمان کردند.(48)
تفسیرنمونه سیرتحول زندگی وفکری انسان هارا با بهرهگیری ازآیه 213 سوره بقره، درچند مرحله؛ یعنی وحدت ابتدایی، شکلگیری اجتماع، بروزاختلافات و تشریع دین، هشدارانبیا،تمسک به تعلیمات پیامبران، چهره تازه ازاختلافات ناشی ازستمگری و بغی،شکلگیری مؤمنان و کافران فهرست میکند.(49)
دوم) اختلافات مسلمانان
با ظهورمکتب نجات بخش اسلام وآخرین دین خدا، درسرزمین آشفته وبحرانزدهای که سال های طولانی درآتش اختلافات ناشی ازپیش پا افتادهترین مسائل میسوخت، یکباره آلام ودردهای بیدرمان مردمان آن سرزمین تسکین یافت وشعلههای جنگ ونسلکشی فروکش کرد.جزیره العرب که مهد خشونت و بیرحمی بود و بلند آوازهترین بت های جهالت و خدایان خرافات را در خود داشت، مبدل به کانون الفت و مهربانی وپایگاه خدا باوری گردید.انسان هایی که روزگاری تشنه خون همدیگربودند وسایه برادرشان را با تیرهای کینه و حسادت نشانه میگرفتند، به جایی رسیدند که الگوی ایثار وازخود گذشتگی درراه دین خدا ونماد همبستگی پیروان آن قرارگرفتند. علی(ع)، سلمان، اباذر،مقداد،بلال، سمیه و... جزهمین افراد بودند.
جنگ ها وکشمکش های یکصد وچهل ساله(50)میان دوقبیله«اوس» و«خزرج»،نمونه بسیارروشن وآشکاری است که درسایه دین اسلام، خاموش گردید و کینهها و عداوت های این سال های طولانی جای خود را به برادری و صمیمیت بخشید؛ به گونهای که قرآن کریم این صمیمیت و برادری و حلاوت میان آن دو قبیله را به عنوان «نعمت» بزرگ به رخ مسلمانان میکشد(51) و هشدارمیدهد که این نعمت را از یاد نبردند و مدیون آن باشند.
بنابراین، درسایه تعالیم دین اسلام و با رهنمودهای مهربانانه پیامبرگرانقدر اسلام، میان طوایف و قبایلی که رو به دین میآوردند وخود را مطیع فرمان خدا و رسولش قرارمیدادند، اتحاد و همبستگی عمیق ایجاد شد. تا زمانی که رسولالله(ص) درقید حیات بود ومسلمانان از وجود با برکت اونفع میبردند،اختلافاتی که باعث نگرانی وهراس میگردید،در میان مسلمانان وجود نداشت؛ زیرا آنان درهرموردی که دچاراختلاف میگشتند، به رسولخدا(ص)مراجعه میکردند وحضرت اختلافات راطبیبانه برطرف میکردند.(52)
اما با کمال تأسف وسوگمندانه،همزمان با غروب غمانگیزآن حضرت، باردیگراختلافاتی که به سان آتش زیرخاکستر، سردرنقاب برده بود و هنوز ریشههای آن ازعمق جاهلیت آب میخورد، شعله کشید و فضای صمیمیت مسلمانان واقعی راآلوده کرد؛گرچه به گفته نویسنده کتاب"ادب الاختلاف فی الاسلام"این اختلاف مؤدبانه بوده است.
این بحث را در مباحث آتی پی خواهیم گرفت.
پانويسها:
1- محمدفرید وجدی، دائره المعارف القرن العشرین، ج10، ص645.
2- راغب اصفهانی، مفردات، ص757 (با تصرف و تلخیص).
3- علیاکبر دهخدا، لغت نامه، ج48، ص132.
4- سعیدالخوری، اقربالموارد فی فصح العربیة و النوادر، ج2، ص1432؛ محمدفرید وجدی، دائرة المعارف، ج10، ص645.
5- لغتنامه دهخدا، ج48، ص132.
6- همان.
7- آلعمران/ 67.
8- بقره/ 132، 133؛ آل عمران/ 84، 102.
9- بقره: 136ـ 137.
10- آل عمران/ 64؛ عنکبوت/ 46.
11- یونس/90.
12- نحل/89.
13- انعام/ 163؛ یونس/ 72.
14- حجرات/ 14.
15- قلم/ 35.
16- آل عمران/ 28؛ نساء/144،141، 39؛ مائده/54.
17- بقره/ 108؛ آل عمران/ 167ـ177 مائده/ 5؛ توبه/ 23؛ غافر/ 10؛ نحل/ 106؛ آل عمران/ 86 ـ90؛ سجده/29.
18- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، ص205 (محمد واعظزاده خراسانی).
19- این بعد آرمان خواهی در واژه «امت واحده » در دیدگاه برخی از نویسندگان دیگر نیز به صورت ضعیف تری، آمده است (ر. ک. به:محمدعلی زکریایی، فلسفه وجامعه شناسی سیاسی،قسمت دوم،تهران، الهام،1373، ص 343 ). اينك دربرخي ازآيا ت كه واژه «امت واحده»بكاررفته است اشاره مي گردد:
وکذلک جعلْناکم امّه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول و علیکم شهیداً: بقره/ 143؛ ولکل امّه رسولْ فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط: یونس/ 47؛ ولقد بعثنا فی کلّ أمّه رّسولا أن اعبدوا اللّه واجتنبوا الطّاغوت: نحل/36؛ کان الناس امّه واحده فبعث الله النبیین مبشرّین و منذرین...: بقره/ 213؛ وما کان النّاس إلاّ أمّه واحده فاختلفوا...:یونس: 19؛انّ هذه امتکم امّه واحده وانا ربّکم فاعبدون: انبیاء/ 92؛ مؤمنون/52.
20- اکبر هاشمی رفسنجانی و همکاران، تفسیر راهنما، ج2، ص59.
21- سیدمحمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص185.
22- مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج1، ص47 .
23- کتاب وحدت (مجموعه مقالات)، ص206.
24- همان، ص204 (واعظزاده خراسانی) .
25- همان، ص384.
26- واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لاتفرّقوا واذکروا نعمت اللّه علیکم إذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم.
27- وأعدّوا لهم مّا استطعتم مّن قوّة ومن رّباط الخیل ترهبون به عدوّ اللّه وعدوّکم ...: «اعداد» به معنای تهیه کردن چیزی است تا انسان با آن به هدف دیگری که دارد برسد؛ «قوّة» به معنای هر چیزی است که یا وجودش کار معیّنی ازکارها ممکن میگردد، و در جنگ به معنای هر چیزی است که جنگ و دفاع یا آن امکانپذیر باشد؛ «رباط» مبالغه در ربط و«ربط» همان عقد و گیره است، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است؛ «ارهاب» در اصل به معنای کندن نفس از ترس است که همان معنای ترساندن را میرساند؛ تفسیر المیزان، ج9، ص150ـ151؛ الشیخ ابی علی الفضلبن الحسن البطرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج1ـ2، ص852.
28- اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم... . منظور از اطاعت، دستورهایی است که از ناحیه خدا و رسولش راجع به امر جهاد از حریم دین و کیان اسلام صادر میشود.
29- محمّد رسول الله والذین معه اشدّاوعلی الکفّار رحماء بینهم: فتح: 29.
30- اسدالله رضایی، ضرورت انسجام میان مسلمانان ازدیدگاه قرآن، طلوع، زمستان 1386، شماره 24.
31- مجمع البیان، ج 1ـ2، ص447.
32- همان، ص471.
33- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص249؛ دکتر طه جابر، ادب الاختلاف فی الاسلام، ص21ـ22.
34- المیزان، ج11، ص80.
35- همان، ج18، ص178: فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین ظلموا من عذاب یوم عظیم .
36- کان الناس امّة واحدة فبعث الله النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما الختلفوا فیه، وما اختلف فیه... .
37- تفسیرالمیزان، ج2، ص182 (خلاصه).
38- همان، ج2، ص 176ـ175، 186(با تصرف و تلخیص).
39- محمدرشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (معروف به المنار)، ج2، ص282.
40- و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم انّ فی ذلک لآیات: روم: 22.
41- المیزان، ج2، ص177؛ المنار، ج2، ص282 (با تصرف).
42- بقره:213: فبعث الله النبییّن مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه.
43- المیزان، ج2، ص18 و ج10، ص41.
44- همان، ج11، ص81؛ ج18، ص41ـ42؛ ج10، ص41ـ42؛ ج2، ص182.
45- بقره: 213: ... و ما اختلف فیه الاّ الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البیّنات و بغیا بینهم ... .
46- شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدین و لاتفّرقوا فیه... و ما تفّرقوا الاّ من بعد ما جائتهم العلم بینهم... .
47- المیزان، ج2، ص82.
48- ابی علی الفضلبن الحسن الطبرسی،تفسیر مجمع البیان، ج2ـ2، ص554.
49- ناصرمکارم شیرازی و همکاران، تفسیرنمونه،ج2، ص94ـ95.
50- تفسیرالمنار،ج4،ص22؛ مجمع البیان،ج 1ـ2، ص805.
51- همان، تفسیر نمونه، ج1،ص42؛محمدبن جریرالطبری، جامع البیان،ج4، ص42.
52- طه جابر،ادب الاختلاف فی الاسلام، ص33.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/88759