اشاره
پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، انسان کامل انسانی خوگرفته به اخلاق الهی، مظهر کامل اسمای حسنای الهی و آیینه تمامنمای خدا است. او را انسانی دارای اقوال، افعال و اخلاق نیک دانستهاند که علت اصلی خلقت و سبب ایجاد و بقای نظام هستی است؛ کسیکه راهنمای خلایق در ظاهر و باطن و آشنا به آفات روحی انسانها و راههای شفای آن است و با هویت متعالی الهی وحدت ذاتی پیدا کرده است. نظریه انسان کامل با نام عرفان اسلامی و مبدع آن محی الدین عربی ثبت شده؛ البته برخی معتقدند رگههای این نظریه در آموزههای یهودیت، مسیحیت و عرفان ایرانی نیز وجود دارد. عرفای اسلامی با تکیه بر مباحث عقلی و استناد به برخی واژگان قرآنی مانند امام، رهبر، مهتدی، خلیفه الله، رسول و ... و معارفی که از روایات کسب کردند، به تبیین این نظریه پرداختند. در متون عرفانی برای انسان کامل فضایل و ویژگیهایی از جمله روح هستی، مظهر اسما و صفات خدا، خلاصه تمام موجودات، برگزیدگی، وحدت و یگانگی برشمردهاند. شناخت کامل حق تعالی، خلافت الهیه، تصرف در عالم، راهنمایی بشر نیز از جمله کارکردهای انسان کامل در نظام هستی معرفی شده است. امیدوارم گفتار پیش رو که در همین زمینه می باشد و چکیده دیدگاه صاحب نظران و خردورزان است مفید واقع گردد.
مقام انسان کامل
انسان کامل[1] شخصیتی است که به همه کمالات انسانی دست یافته و قلههای بلند رشد و تعالی را با گامهای استوار خویش فتح کرده است. هر استعداد و ظرفیتی که خداوند به بندگان خود عطا کرده و در وجود انسان کامل به نحو تام و تمام شکوفا شده و هر فضیلت و کرامتی که برای بشر تصور شود برترین و بالاترین درجه آن نصیب انسان کامل شده است. اگر از اخلاق، سخن به میان آید انسان کامل صاحب خلق عظیم است و خوش خلقی و مهربانی او حتی بدترین دشمنان را به شگفت آورده است. اگر صحبت از علم و دانش شود انسان کامل چشمه جوشان علم و حکمت است.
در همت و قدرت انسان کامل همین بس که بار سنگین سرپرستی بشر، بلکه مسئولیت خطیر هدایت کل جهان، بر دوشهای استوار او نهاده شده است و در عظمت و قداست انسان کامل همین بس که هر خیر و خوبی و زیبایی که در هر کجا یافت شود جلوهای از شعاع نور اوست و هر شر و بدی و زشتی که در هر کجا پدید آید نشانهای از دوری و بیکرامتی و بیحرمتی به اوست . انسان کامل «عبدالله» است، «عندالله» است و «ولی الله» است؛ یعنی اولاً: بندة خداست، ثانیاً: نزد خداست، یعنی مقام او مقام قرب الهی است و ولایت الهی دارد و به همین دلیل یعنی از آن باب که عبدالله و بندة خداست، سبب ایجاد و بقای عالم است.
انسان کامل، مثال اعلای خدا و آیت کبرای او و کتاب مستبین حق و نبأ عظیم بوده و بر صورت حق آفریده شده است و با دو دست قدرت او وجود یافته و خلیفه خداوند بر مخلوقاتش و کلید باب معرفت حق میباشد و هر که او را بشناسد خدا را شناخته است. او با هر صفتی از صفات و با هر تجلی از تجلیاتش آیتی از آیات خداوند است و از زمره نمونههای بلند مرتبه و گرانقدر برای شناخت خالق میباشد.[2]
مصداق انسان کامل
انسان کامل[3] در هر زمان یک مصداق بیشتر ندارد و آن همان شخصیتی است که واسطه بین خالق و مخلوق و حجت خداوند بر روی زمین است. این شخصیت والا مقام کسی جز معصوم(ع) و امام و پیشوای همه مردم نیست. البته هر گاه از انسان کامل به نحو مطلق سخن به میان میآید، منظور پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) است که برترین آفریدگان خداوند و الگوی همه انسانها، از ابتدا تا انتهای تاریخ است.
اسم اعظم به حسب حقیقت عینی، همان انسان کامل است که خلیفة خداوند در تمام عوالم میباشد و او حقیقت محمدیه ـ صلّی الله علیه و آله ـ است که با عین ثابت خود با اسم اعظم در مقام الوهیت متحد است و دیگر اعیان ثابته، بلکه اسمای الهی از تجلیات این حقیقت هستند.
... پس حقیقت محمدیه همان است که در جمیع عوالم، از عقل گرفته تا هیولا، تجلی یافته و عالم به منزله ظهور و تجلی آن میباشد ... و این پیکره و جسم شریف که به محمد بن عبدالله ـ صلّی الله علیه و آله ـ نام بردار است، از عالم علم الهی برای رهانیدن اسیران زندان طبیعت به عالم ملک نازل شده و در بردارنده و خلاصه آن حقیقت کلیه است.
اما مفهوم انسان کامل علاوه بر پیامبراکرم(ص)اهل بیت او رانیزشامل میشود؛ یعنی هریک ازائمه معصومین(ع) به نوبه خود انسان کامل هستند ودرزمان خود، پیشوای همه انسانها وحجت خداوندبرمردم به شمار میآیند. لذا انسان کامل در این زمان حضرت ولی عصر حجت بن الحسن (عج) میباشد.[4]
انسان کامل از نظر اسلام
شهید مطهری در کتاب انسان کامل قبل از اینکه انسان کامل را تعریف کند به بررسی ابعاد وجودی انسان سالم و یا انسان ناسالم میپردازد و انسان را شامل روح و جسم میداند که فرد میتواند از نظر جسمی و یا روحی و یا هر دو بیمار باشد، که البته در بحث انسان سالم یا ناسالم بیشتر به روح و روان انسان توجه دارد و تا به جسم و بدن او. از منظر قرآن انسان سالم انسانی است که به تزکیه نفس و تهذیب نفس بپردازد و روح و روان خود را از بیماریها عقده ها، ناراحتیها و تاریکیها و انحرافات مصون نگه دارد. از آن جا که انسان دارای دو بعد ملکوتی و ملکی است و روحی خدایی دارد، این آفرینش انسان که انسان را مرکب از استعدادهای گوناگون میداند و سپس به او اراده و آزادی انتخاب عطا نمود و او را مورد آزمایش و امتحان الهی قرار میدهد، نشانهای از کامل بودن انسان و کمال اوست، کمالی که در تعادل و توازن استعدادهای گوناگون اوست. انسان کامل است که به یک استعداد بسنده نمی کند و سعی در ایجاد هماهنگی و توازن دربین استعدادهایش دارد.
انسان کامل انسانی است که همه ارزش های انسانی در او هماهنگ رشد کرده باشد و به حد اعلی رسیده باشد. انسانی که از او در قرآن، تعبیر به امام میشود:
(قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً)[5]، یعنی پس از همه امتحان ها و آزمایش ها به مقام امام یعنی انسان کامل رسیدی، یعنی اکنون به حدی رسیدهای که میتوانی الگو باشی، امام و پیشوا باشی، تو انسان کاملی که انسان های دیگر برای کامل شدن میتوانند خود را با تو تطبیق دهند. پس ازپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز انسان کامل است چرا که دست پرورده و پرورش یافته دامان پیغمبر اسلام است و همه ارزش های انسانی، در حد اعلی و هماهنگ در او رشد کرده و به خوبی در ایشان به چشم میخورد.[6]
اما ارزشهایی که برای انسان کامل حائز اهمیت هستند چه ارزشهایی هستند؟
شهید مطهری ارزش هایی را که انسانها به سمت آنها گرایش دارند معرفی میکند و بیان میکند که اگر انسانها در هر یک ازاین ارزشها افراط و تفریط کنند و هماهنگ با هم در آن ها رشد نکنند، این گرایش های افراطی انسان را به گمراهی میکشاند نه به کمال.
عبادت یکی از ارزش هایی است که مورد قبول و تأیید اسلام است، خلوت با خدا، نماز، دعا، مناجات، تهجد، نماز شب و... به عنوان عبادت جزء لاینفک اسلام است. خدمت به خلق از دیگر ارزشهایی است که به عنوان ارزشی قاطع و مسلم در قرآن به آن سفارش شده است. آزادی از بالاترین و عالی ترین ارزش های انسانی است که مافوق همهی ارزش های مادی انسان است. عشق به خداوند، عدالت، محبت و سایر ارزش ها وقتی در کنار هم جمع میشوند و به طور هماهنگ و متعادل در انسان رشد مییابند، حاصل کار انسان کامل میشود. از نظر اسلام انسان حقیقتی است که نفخه الهی در او دمیده شده و از دنیای دیگری آمده است و با اشیاء موجود در طبیعت تجانسی ندارد. انسان به دلیل احساس جاودانگی و عشق به خدا، در این دنیا احساس غربت و تنهایی میکند، که شهید مطهری از آن تعبیر به درد میکند، دردی که انسان را به عبادت و پرستش خداوند و راز و نیاز با معبود و اصل خویش میکشاند. انسان هایی که به یقین کامل رسیده اند و به روح اتصال پیدا کرده اند مصداق این حقیقت اند که (أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).[7]
وقتی خداوند میفرماید: لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه...(سبا/27) به تعبیر قرآن، خداوند پیامبری از میان شما و از جنس شما برای شما آورده است که رنج های شما برای او ناگوار است و او درد شما را دارد. جایی که خداوند میفرماید: پیامبر حریص نجات مردم است، و حریص بهبود بخشیدن به دردهای مردم، که این درد خلق داشتن است، و جایی که امیرمؤمنان علیه السلام با داشتن بهترین امکانات و فراهم نمودن بهترین خوردنی ها و آشامیدنی ها از خوردن اجتناب میکنند که مبادا در جایی فردی گرسنه بخوابد، اینها یعنی درد خلق داشتن، همان دردی که به تعبیر شهید مطهری انسان را به کمال میرساند و نشانه روح خدایی داشتن است و نشانه رسیدن به معبود خویش است.
جان کلام این که؛
1- مفسران با توجه به احادیث و نشانههای قرآنی به تعیین مصداق انسان کامل از منظر قرآن پرداخته و معتقدند شخصیت انسان کامل ابتدا در وجود برخی انبیا و حضرت محمد(ص) نمود پیدا کرده است؛ بنابراین با نظریه نبوت مرتبط میشود و بعد از پیامبر(ص) در پیوند با نظریه امامت در شیعه در وجود ائمه(ع) ظهور مییافت؛[8] کسانی که آنها را مظهر اسم اعظم و مسیر شناخت خداوند معرفی کردهاند.[9]
2- نظریه انسان کامل نه تنها متاثر از آموزههای قرآنی است بلکه عرفای اسلامی با تکیه بر روایاتی به استخراج مبانی این نظریه پرداختهاند. اندیشه آفرینش انسان برصورت الهی«َأَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِه[10]»[11] که بر شأن و جایگاه ممتاز انسان در عالم وجود تاکید میکند و روایاتی که شناخت خداوند را منوط با شناخت نفس انسان میکند «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[12] از جمله این احادیث دانسته شده است. در این روایات مساوی دانستن شناخت انسان با شناخت خدا زمانی امکانپذیر است که انسان قابلیت کمالپذیری و خداگونه شدن را داشته باشد و این را تنها در انسان کامل قابل تحقق میدانند.[13]
منابع:
1- مطهری، مرتضی(1370). انسان کامل، تهران: انتشارات صدرا.
2-کبیر، یحیی ،انسان شناسی (انسان کامل)، انتشارات مطبوعات دینی، قم، 1384.
3- نصری، عبدالله( 1379). فلسفه حکمت انسان، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
4- طباطبایی، سید محمدحسین ( 1368).المیزان فی تفسیر القرآن، قم: انتشارات اسلامی
5- افشار، اسدالله(1394) ، باز شناسی جایگاه انسان درنظام هستی ، تهران: سفيرارد هال.
6- رجبی، محمود (1379)، انسان شناسی، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره .
7- حسن زاده آملی،استاد علامه حسن( 1380). انسانِ کامل از دیدگاه نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه.
8-ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۲ق.
9-ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال الایمان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق.
10-ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، قاهره، الهیئة المصریه العامه للکتاب، ۱۴۰۵ق.
11-ابن عربی، محی الدین، تفسیر ابن عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
12-ابن عربی، محی الدین، متن و ترجمه فصوص الحکم، مترجم محمد خواجویی، تهران، انتشارات مولی، ۱۳۸۷ش.
13-استات، جان، مبانی مسیحیت، ترجمه روبرت آسیریان، تهران، حیات ابدی، ۱۳۶۸ش.
14-الغفاری، محمد بن حمزة، مصباح الانس، به کوشش محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، ۱۴۱۶ق.
15-امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، به کوشش آشتیانی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۶ش.
پینوشت:
[1] - واژه انسان کامل، به عنوان اصطلاحی عرفانی اولین بار در اشعار فریدالدین عطار نیشابوری و در آثار محی الدین بن عربی به کار گرفته شد. پس از ابن عربی شاگرد شاخص او صدرالدین قونوی خاتمه کتاب مفتاح الغیب خود را به بحث از انسان کامل اختصاص داد.عزیز الدین نسفی اولین نویسندهای بود که عنوان «الانسان الکامل» را بر مجموعه رسالات بیست و دوگانه خود که به زبان فارسی نوشته شد، نهاد و پس از او عبدالکریم جیلانی نیز این عنوان را برای کتاب خود برگزید. نظریه انسان کامل را بیتاثیر از عرفان ایرانی نیز ندانستهاند. انسان کامل با مفهوم انسان نخستین در عرفان ایرانی که همان کیومرث است، شباهت دارد؛ کسی که فرزند خدا تصور شده و روح او را جزیی از روح خداوند دانستهاند و عهدهدار وظایف و امور جهانی است. ( ابن عربی، الفتوحات، ۱۴۱۰ق، ج۱۳، ص۱۲۹؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۷۰ش، ص۳۸؛ قونوی، مفتاح الغیب و شرحه مصباح الانس، ۱۳۸۱ش)
[2] - مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا، تهران،1370 .
[3] - اصطلاح انسان کامل در قرآن صریحا به کار نرفته است ولی معنا و مفهوم آن را در برخی از واژههای قرآنی پیگیری کردهاند.در برخی از تفاسیر واژههایی مانند خلیفه الله، امام، مُطهّر، مهتدی، صدیق، صالح، مقرب، مصطفی، رسول، نبی، صاحبان نفس مطمئنه، مُجتبی و ... را مرتبط با موضوع انسان کامل دانستهاند و تمام آیاتی را که به فضایل و کمالات انسانی اشاره دارد به انسان کامل مرتبط میدانند و معتقدند چون انسان کامل خود، قرآن ناطق است میتوان همه قرآن را وجود کتبی او دانست. آیات ۲۹ سوره حجر، ۹ سوره سجده، ۷۲ سوره ص که بر چهره خداگونه داشتن انسان تاکید میکند، آیه ۷۲ سوره احزاب که بر خلافت انسان به جهت دریافت امانت الهی اشاره دارد و آیه ۷۰ سوره اسراء که به تکریم انسان از سوی خدا میپردازد، را بن مایههای نظریه انسان کامل در قرآن دانستهاند.
[4] - کبیر، یحیی ،انسان شناسی (انسان کامل)، انتشارات مطبوعات دینی، قم، 1384.
[5] - طباطبایی،سید محمدحسین،المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامی، قم، 1368.
[6] - بقره / 124.
[7] - مطهری، مرتضی، انسان کامل، انتشارات صدرا، تهران، 1367.
[8] - ابن عربی، تفسیر ابن عربی، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۲۰۹؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۹۱-۹۲؛ طیب، اطلیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۱۲، ص۳۷۰؛ بروجردی، تفسیر جامع، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۰۶؛ خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۷۸.
[9] - ملا صدرا، شرح اصول کافی، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۱۵۶.
[10] - ضمیر «ها» در کلمه «صورته» به خدا برنمیگردد زیرا خداوند دارای صورت جسمانی نیست که شبیه مخلوق باشد و چون ضمیر به آدم برمیگردد معنایش این است که خداوند آدم را به همان صورتی که در بهشت بود آفرید و پس از هبوط هم صورت او را تغییر نداد. (آمدی، أبكار الأفكار في أصول الدین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۴۶۶) ملاصدرا نیز معنای حدیث را خلقت انسان بر اساس عالم کبیر و مشابهت میان او عالم کبیر توجیه کرده است.( مازندارنی، شرح أصول الكافي، پاورقی: ابوالحسن شعرانی، ج۴، ص۱۲۳)
[11] - کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۳۴.
[12] - مصباح الشریعه، منسوب به امام جعفر الصادق، ۱۴۰۰ق، ص۱۳.
[13] - شاکر و موسوی، «قرائتی بین ادیانی از انسان کامل با رویکرد عرفانی»، ص۳۳-۳۴.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/96387