پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، در بین آفریدگان، انسان ویژگی بسیار ممتازی دارد که دربین همه موجودات به او برتری بخشیده است. تنها به دنبال خلقت انسان است که خداوند خود را ستوده و به خود تبریک گفته است(فتبارک الله أحسن الخالقین. مؤمنون/ 14). امّا ملاک این برتری چیست و انسان به چه دلیل گل سرسبد آفرینش نام گرفته است؟ برخی دیدگاه های کوته بینانه نسبت به انسان، برتری انسان را تنها در ویژگی های مادّی وفیزیکی دانسته و صرف قوّه تفکر و اندیشه را معیار برتری انسان بردیگرموجودات دانسته اند؛امّا آیا انسان درفضائل وکمالات ارزشی و وجودی نیز بر دیگر موجودات برتری دارد؟ آیا انسان در راه کمالات خویش از مزیّت ها و استعدادهای خاصی بهره مند شده است؟ آیا انسان به لحاظ خیرات و کمالات، به مرتبه ای خواهد رسید که هیچ هماوردی در میان دیگر موجودات نداشته باشد؟ جواب قرآن کریم به همه این پرسش های مثبت است. برای بررسی پاسخ قرآن کریم به این سؤالات، باید جایگاه انسان درنظام هستی را ازدیدگاه قرآن مورد بررسی قرار داد.
هدف از خلقت انسان
صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونهای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد؛ یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است، انسانی که از مادة زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید.
خلق جمادات و نباتات و حیوانات و... در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینه رشد انسان را فراهم میآورد.
این پرسش، سابقه دیرینهای دارد و مانند برخی از مسائل فلسفی، برای همگان مطرح است. غالب انسانها مایلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و یا مجموعه انسانها چیست؟
این پرسش برای افرادی به صورت یک عقده "لاینحل" در میآید که دایره هستی را به جهان ماده منحصر مینمایند و مرگ را پایان زندگی بشر میدانند و عالمی به نام "رستاخیز" و سرایی به عنوان "آخرت" را نمیپذیرند؛ امّا کسانی که زندگی مادّی را برای انسان، منزلی از منازل زندگی بشر میدانند و به دنبال این جهان به سرای دیگری معتقدند و این جهان را روزنه و پلی برای نیل به ابدیت میدانند، پاسخ به این پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرینش انسان را در این جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان دیگر و در زندگی ابدی، جستوجو میکنند و میگویند: "هدف خلقت انسان، در این جهان، آماده کردن او برای یک زندگی ابدی و جاودانی است که خود، هدف و مطلوب نهایی است."
برای خلقت و آفرینش، دو هدف میتوان تصور کرد:
نخست: هدف متوسط . دوم: هدف غایی و عالی .
با مراجعه به آیات قرآن و روایات اهلبیت:، روشن میشود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگی خداست. این مطلب، در همه پدیدههای عالم، ساری و جاری است. خداوند، درباره همه اشیای مادّی عالم میفرماید: "...وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ..." (اسرأ/ 44) همه موجودات، تسبیح خدا میگویند؛ امّاشماتسبیح آنان رانمیفهمید."ودرباره انسان وجنّ نیز میفرماید: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِیَعْبُدُونِ".(ذاریات/56)
آفرینش انسان وجنّ برای بندگی است. بنابراین، ازدیدگاه وحی، همه هستی تسبیحگوی ذات اوست!
امّا هدف عالی وغایی، وصول به مبدأ نورهستی است؛یعنی منتهیالیه سیر مخلوقات، اوست:"وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ".(نجم/42) انتهای سیرانسان به سوی پروردگار است: "إِنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الرُّجْعَی".(علق/8) بازگشت همگان به سوی خداست: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون".(بقره/156) همه این آیات، غایت سیر را روشن میکند. البته رسیدن به خدا، همان به کمال مطلق رسیدن مخلوقات است. هنگامی پدیدههای هستی کمال آخِر خود را مییابند که به قرب الهی برسند. پس روشن شد هدف غایی خلقت، به کمال رسیدن همه موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب الهی است.
در اینجا دو مطلب دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد:
نخست اینکه خدای متعال، فیاض به تمام معناست و باران رحمت او همیشه بر بندگان میبارد و مانعی هم برای آن نمیتوان تصور کرد؛ به دیگر سخن، مقتضی موجود و مانع مفقود است؛پس باید خلق کند؛ چون لازمه ذات او خلاقیت و فیاض بودن است.
دوم اینکه آیا خدا در آفرینش، ذینفع است یا نه؟ در پاسخ باید گفت: منفعت و سود، به خلق بر میگردد؛ نه به خالق؛ یعنی خدا ذینفع نیست؛ یا به عبارت دیگر، ناقص نیست که با این کار به کمال برسد؛ بلکه سود به مخلوق بر میگردد.
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
به دیگر سخن: آفرینش، احسان وفیض ازجانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنین آفرینشی حُسن ذاتی دارد و قیام به انجام دادن فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز اینکه خودِ فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد؛ بنابراین اگرکسی بپرسد: چراخالق منّان، دست به چنین کارپسندیده بالذات زده است؟
درپاسخ بایدگفت: خداوندکه فیّاض علیالاطلاق است،(باتوجه به اینکه میتوانست موجودی را خلق کرده، به کمال برساند) اگر چنین نمیکرد، جای پرسش و ایراد بر او بود.
ممکن است این پرسش نیز در ذهن انسان مطرح شود که مگرخداوند نیازمند پرستش بندگان است؟
درپاسخ میگوییم:همانطورکه میدانید،هدف از فعل،درخداوند متعال وانسانها متفاوت است. هدف درافعال انسان عبارت است از فایدهای که هنگام فعل، انسان درنظرمیگیرد و برای رسیدن به آن تلاش میکند؛یعنی هدف انسان از فعالیتهایش دفع کمبودها و نیازمندیهای خودش میباشد؛امّا درباره خداوند نمیتوان گفت: هدف ازفعل او تأمین نیازمندیها و رفع نواقص است؛زیرا خدای متعال به چیزی نیاز ندارد تا برای تأمین آن کاری انجام دهد. او کمال مطلق است وهرکس هر چه دارد وهر بهرهای که از هستی داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چیزی نیست تا با انجام دادن کاری کامل شود؛ بلکه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهی داشتن یا رفع نیاز بندگان است.
عبادت هم جزو اهداف آفرینش است و از اهداف متوسط برای رسیدن به کمال نهایی و غایی میباشد و فایده عبادت، تنها عاید بنده میشود و او را پرورش داده، از نقص به کمال میبرد و در عبادتِ بنده هیچ فایدهای برای خداوند متصور نیست.
بنابراین، همانطور که اشاره شد، هدف غایی از آفرینش انسان، تکامل و وصول به رحمت الهی است و افرادی میتوانند از این رحمت و فیض الهی استفاده کنند که به نهایت درجه تکامل رسیده باشند؛ از این رو، اثر تکامل، آرامش در سایه سار رحمت الهی است: "وَ لاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ.إِلآ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَ لِذَ َلِکَ خَلَقَهُمْ:آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین - رحمت- آنان را آفرید." (هود/ 118 و 119)
که این باعث ورود به بهشت و زندگی جاودان داشتن درآنجا میشود.
چنانکه مولای متقیان در نهج البلاغه میفرماید: "بیگمان، خدای سبحان دنیا را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده است و آن را برای مردم، بوته آزمونی شمرده است تا هر آنکه را نیکوکارتر است، باز شناسد. این است که ما برای دنیا آفریده نشدهایم و مأموریتمان تلاش در جهت آن نیست؛ بلکه برای آزمایش دردنیا نهاده شدهایم."
"هدف نهایی" در کارهای انسان
از ویژگیهای هدف نهایی این است که هر چه باشد، چون و چرا نمیپذیرد؛ توضیح اینکه:
اگر از دانشآموزی بپرسیم: برای چه درس میخوانی؟ میگوید: برای اینکه به دانشگاه راه یابم. باز اگر پرسش کنیم: دانشگاه را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه دکتر یا مهندس شوم. میگوییم: مدرک برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه فعالیت مثبتی انجام دهم و درآمد خوبی داشته باشم. باز اگر بپرسیم: درآمد خوب را برای چه میخواهی؟ میگوید: برای اینکه زندگی آبرومند و مرفهی داشته باشم. سرانجام میپرسیم: زندگی مرفه و آبرومند برای چه میخواهی؟ در اینجا میبینیم، لحن سخن او عوض میشود و میگوید: خوب برای اینکه زندگی مرفه و آبرومندی داشته باشم؛یعنی همان پاسخ سابق را تکرار میکند و این پاسخ نهایی او به شمار میرود. دلیل آن هم این است که او همواره بر پاسخ پایانی خویش تأکید خواهد کرد.
در اینجا هم وقتی گفته میشود: هدف ازآفرینش چیست؟ میگوییم: برای تکامل انسان و دریافت رحمت خدا. اگر پرسیده شود: تکامل و قرب پروردگار برای چه منظوری است؟ میگوییم: برای قرب به پروردگار! یعنی این هدف نهایی است و همه چیز را برای تکامل و قرب میخواهیم; امّا قرب و دریافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماورای آن خوبی دیگری نیست.
اگر هدف ازآفرینش تنها زندگی در این جهان باشد، لازم میآید که جهان آخرت وجود نداشته باشد، به نیکان پاداش داده نشود و بدان به کیفر کردارشان نرسند، چون در دنیا نمیتوان به طور کامل، پاداش نیکان و کیفر بدان را داد.
نظام هستی طفیل وجود انسان
هر خالقی در خلق هر اثری به دنبال هدفی است که همین هدف کار و فعل او را حکیمانه کرده وبه فعل وی معنا می بخشد. عدم وجود این عنصر مهم در خلق و ایجاد یک شیئ، کار را عبث و بیهوده کرده و در نزد عقلاء از درجهی ارزش و اعتبار ساقط می کند. نظام بزرگ آفرینش نیزاز این قاعده مستثنی نبوده و همه موجودات عالم در سایه هدف از پیش تعیین شده ای پا به عرصه وجود گذاشته اند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:«و آسمان و زمين وآنچه را كه ميان اين دواست به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كافرشده [وحقپوشى كرده]اند پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شدهاند»( سوره ص / 27) امّا با این وجود هدف خلقت همه موجودات یکی نبوده وخلقت هر موجود هدف خاص خود را دنبال می کند. چه بسا موجوداتی که خلقت آنها به تبع موجودات دیگرو وجود آنها زمینه سازآفرینش دیگر موجودات بوده است. به تعبیر دیگر، خلقت برخی موجودات تأمین کننده اهداف بالاتری در سلسله موجودات است و اصطلاحاً اهداف در یک رابطه طولی با یکدیگر قرار دارند. ازاینرو می توان گفت که برخی موجودات دارای هدف بالأصاله هستند و برخی دیگر بالتبع.
برای روشن شدن موضوع می توان از مثالی بهره برد. شخصی که مدرسه ای را تأسیس می کند لازم است علاوه بر ساختن مکان های آموزشی و کلاس درس، سالنی را نیز برای ورزش و فعالیّت ورزشی دانش آموزان تعبیه کند. این در حالی است که هدف از تأسیس مدرسه، ایجاد مکانی برای ورزش و پرورش قهرمانان ورزشی نیست. هدف از احداث مدرسه، فراهم آوردن محیطی برای تعلیم و تربیت کودکان و بالا بردن سطح علم و آگاهی آنان است ولی از آنجا که فکر سالم در بدن سالم قرار دارد لذا لازم است تا زمینه نشاط روحی و سلامت جسم محصّلین نیز مدّ نظر قرار گیرد تا هدف اصلی یعنی تعلیم و تعلّم بهتر محقّق شود. بر این اساس آموزش و پرورش هدف بالأصاله احداث مدرسه و ورزش و تربیت بدنی هدف بالتبع آن خواهد بود .آنچه ازهدف بالأصاله درخلقت کائنات برخورداراست انسان بوده ودیگر موجودات به تبع انسان ،جامه وجود برتن کرده اند.
منزلت انسان در اشعار سعدي و حافظ
ا- سعدی
سعدي شيرازي چه خوب مقام و منزلت آدمي را در غزل معروف و مشهور و موعظه آميز خود بيان كرده است:
تن آدمي شريفست به جان آدميّت نه همين لباس زيباست نشان آدميّت
اگر آدمي به چشم است و دهان و گوش و بيني چه ميان نقش ديوار و ميان آدميّت
خور و خواب و خشم و شهوت، شَغَبست و جهل و ظلمت حَيَوان خبر ندارد ز جهان آدميّت
به حقيقت آدمي باش و گرنه مرغ باشد كه همين سخن بگويد به زبان آدميّت
مگر آدمي نبودي كه اسيرِ ديو ماندي كه فرشته ره ندارد به مكان آدميّت
اگر اين درنده خوئي زطبيعتت بميرد همه عمر زنده باشي به روان آدميّت
و باز این شاعرفرزانه نکته سنج در همین ارتباط سروده است:
رسد آدمي به جائي كه به جز خدا نبيند بنگر كه تا چه حدّست مكان آدميّت
طيَران مرغ ديدي، تو ز پايبند شهوت بدر آي تا ببيني طيران آدميّت
نه بيان فضل كردم كه نصيحت تو گفتم هم از آدمي شنيديم بيان آدميّت
2- حافظ
حافظ هم در كيفيّت پيدايش انسان و عالم ملكوت این گونه سروده است:
در ازل پرتو حُسنت ز تجلّي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهاي كرد رُخت، ديد مَلَك عشق نداشت عينِ آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد
در جای دیگر سروده است:
عقل مي خواست كز آن شعله چراغ افروزد برق غيرت بدرخشيد و جهان بر هم زد
مدّعي خواست كه آيد به تماشاگه راز دستِ غيب آمد و بر سينۀ نامحرم زد
ديگران قرعۀ قسمت همه بر عيش زدند دل غمديدۀ ما بود كه هم بر غم زد
جان عِلوي هوس چاه زَنَخدان تو داشت دست در حلقۀ آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت كه قلم بر سر اسباب دل خرّم زد
در جای دیگر می فرماید:
عكس روي تو چو در آينه جام افتاد عارف از خنده مِي در طمع خام افتاد
حُسن روي تو به يك جلوه كه در آينه كرد اين همه نقش در آئينه اوهام افتاد
اين همه عكس مي و نقش و نگاري كه نمود يك فروغ رخ ساقيست كه در جام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
و باز به مناسبت دیگر این گونه در این خصوص گفته است:
هر دَمش با من دلسوخته لطفي دگر است اين گدا بين كه چه شايستۀ إنعام افتاد
زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت كآنكه شد كشتۀ او نيك سرانجام افتاد
در خم زلف تو آويخت دل از چاه زَنَخ آه كز چاه برون آمد و در دام افتاد
جان کلام این که؛
1-خداوند وجودى بینهایت است و همه کمالات را دارد. و آفریدن(ایجاد کردن) فیض است و خداوند فیاض است. کمال فیاضیت او اقتضا میکند که هرچه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است؛ یعنى هدف و چرایى آفرینش در فیاضیت او است. از آنجا که صفات ذاتى خداوند خارج از ذات او نیست، میتوان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است.
2- خداوند انسان را موجودى آفرید که با دو گرایش درونى خوبى و بدى و با دو دعوت کننده بیرونى به خوبى(انبیا) و بدى(شیاطین)، قابلیت نیل به بالاترین مراتب کمال مخلوق و نیز انحطاط به پستترین مراتب آنرا داشته باشد. اگر انسان با وجود گرایشهاى حیوانى و وسوسههاى شیطانى راه حق را بپیماید، برتر از ملائکه خواهد شد؛ چرا که آنان فاقد گرایشهاى حیوانى و وسوسههاى شیطانیاند، و اگر راه باطل را انتخاب کرد از حیوانات پستتر میشود؛ چرا که آنان از قابلیتهاى معنوى انسان برخوردار نیستند.
3- اگر خداوند از ابتدا انسان را برخوردار از همه کمالهایى که براى او ممکن است میآفرید، این براى او کمال اختیارى به شمار نمیآمد و خداوند پیش از او موجوداتى را که همه کمالهایشان را از ابتدا واجد باشند آفریده بود. پس هدف از آفرینش انسان وقتى محقق میشود که او قابلیت کمال را داشته باشد و با فعل اختیارى خود به آن نایل آید. کافران و گنهکارانى که از رسیدن به این کمال باز میمانند، اگرچه هدف اصلى از آفرینش انسان را - که همان خواست تشریعى خداوند است - تحصیل نکردهاند، ولى با هدف تکوینى آفرینش انسان مخالفت نکردهاند؛ چراکه خداوند میخواست(به خواست تکوینى) آنان بتوانند راه حق یا باطل را انتخاب کنند. اگر خداوند انتخاب راه گمراهى را براى انسان غیر ممکن میکرد، ایمان و اطاعت او اختیارى و ارادى نمیشد.
4- خداوند به دلیل فیاض بودنش، میخواست علاوه بر کمالى که ملائکه دارند، یک کمال برترى نیز بیافریند و آن کمال اختیارى انسان است؛ یعنى موجودى را بیافریند که همه این کمالها را با اختیار و انتخاب خود به دست بیاورد؛ از اینرو انسان را آفرید، انسانى که از ابتدا داراى همه کمالاتِ لایق خود نیست، اما به گونهاى است که میتواند به آن کمالها برسد. روشن است کمالى که انسان با اختیار و انتخاب آزاد خود تحصیل میکند، از کمال اعطایى ملائکه برتر است. علی(ع) فرمود: «خداوند عزّ و جلّ ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برترخواهد بود و هرکس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پستتر خواهد بود».
مولوى نیز همین نکته را به نظم گفته است:
در حدیث آمد که خلاق مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جود
آن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوى
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهى
همچو حیوان از علف در فربهى
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدمیزاد و بشر
از فرشته نیمى و نیمش ز خر
نیم خر خود مایل سفلى بود
نیم دیگر مایل علوى شود
تا کدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا کدامین برد نبرد.
پس هدف فاعل و علت غایى در آفرینش انسان نیز، فیاض بودن خداوند است. لازمه فیاض بودن خدا، این است که این نوع از کمال ممکن را نیز بیافریند، کمالى که برترین کمال امکانى است.
منابع:
1- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 8، ص 61، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
2- مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی، ج 1 - 3، ص 170 – 179، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، 1378ش.
3- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 41، خ 1، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
4- شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 4، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
5- مطهري، شهيد مرتضی، انسان در قرآن(مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی4) ، تهران، صدرا، 1373.
6- حسن زاده آملی،استاد علامه حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه ، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1359.
7- حسن زاده آملی،استاد علامه حسن،انسان و قرآن، تهران، الف لام میم، چاپ اول، 1383.
8- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان، قم، نشر اسراء، چاپ اول، 1384.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/86067