پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، بسیاری از اندیشمندان، براین باورند که در شناخت انسان، با پدیدهای همسان با سایر پدیدهها رو به رو نیستند؛ بلکه با موجودی معمّایی و ابهام آمیز مواجهاند که با تلاشهای علمی متداول، نمیتوان به آسانی به حقیقت او پی برد. در سوی دیگر، حس گرایان افراطی قرار دارند که روی از واقعیت برگرداندهاند و دیده بر بسیاری از حقایق انسان و راز و رمزهای او فروبستهاند و انسان را همچون ماشینی پیچیده و اندکی فراتر از حیوان میدانند.
هر چند که در طول تاریخ، متفکّران و فلاسفه، تعاریف بسیاری از انسان و حقیقت او و جایگاه او در هستی ارائه کرده اند، به جرئت می توان گفت که خداوند متعال، در کلام خویش، جامع ترین بینش را درباره انسان ارائه می دهد؛ بینشی که از جزئی نگری دور است، انسان را محدود نمی سازد و از یک بُعد به او نمی نگرد؛ بینشی که هم چگونگی پیدایش انسان و هم فلسفه خلقت او را مطرح می سازد و به پرسش های از کجا آمده ایم و به کجا می رویم، پاسخ کافی می دهد. ابعاد وجود انسان، نیازهای او و راه صحیح ارضای آنها را مشخّص می کند و چگونگی رابطه بین انسان با محیط پیرامونش را به دقیق ترین شکل، مشخّص می سازد و با این همه، باز آدمی را به تأمّل و تفکّر درباره این که از چه و برای چه آفریده شده است، دعوت می کند و می فرماید: «انسان، باید بنگرد که از چه آفریده شده است».[1]
بنابراین بحث انسان شناسی، تعیین و شناخت جایگاه آن در نظام هستی، بدون شناخت روح و روان انسان ناممکن است؛ زیرا اگر کسی حقیقت انسان را، جان او بداند و بودن او را در عالم در رابطه با توحید بشناسد، دیگر او را با دام (حیوان) یکسان نمی داند و در حیطه شناخت محدود به حس و تجربه نمی کند. پس هستی شناسی انسان و جایگاه او، وابسته به خداوند است و معرفت او نیز با معرفی او حاصل خواهد شد. ممکن نیست انسان در اصل هستی به خدا نیازمند باشد، ولی در شناخت از خداوند بی نیاز باشد. از این رو خداوند همان گونه که انسان را آفریده است، او را نیز از طریق خودش معرفی می کند.
انسان، موجودی دو بُعدی
شاید مهم ترین ویژگی انسان، دو ساحَتی (دو بُعدی) بودن او باشد. اعتقاد به دو بُعدی بودن وجود انسان، سابقه ای طولانی در تاریخ اندیشه بشر دارد. طبق این اعتقاد، انسان، در یک بُعد مادّی و جسمانی خلاصه نمی شود؛ بلکه از واقعیتی به نام نفس یا روح نیز برخوردار است. ریشه این اعتقاد، علاوه بر ادیان توحیدی، در بسیاری از ادیان غیرِ توحیدی نیز مشهود است و در میان فلاسفه نیز این نظریه، پیشینه طولانی دارد. در آیات فراوانی از قرآن کریم که درباره خلقت انسان، نحوه آفرینش او و ابعاد وجود او سخن می گویند نیز به دو بُعدی بودن انسان، اشاره شده است: «خداوند، آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد... و سپس او را سازمانِ هماهنگ بخشید و از روح خود در وی دمید».[2]
از دقّت در آیات قرآن کریم، این حقیقت نیز قابل درک است که حقیقت انسان و در واقع، انسانیت او، به بُعد معنوی او (یعنی روح او) بر می گردد، نه به همین جسم فناپذیر. در حقیقت، انسان از تمامی امکانات موجود باید در مسیر تکامل خویش (تزکیه نفس)، بهره جوید و در این راه، این امکانات (جسم و بُعد مادّی)، در حکم وسیله اند که گاه به اشتباه در حکم هدف قرار می گیرند و چه بسیاری انسان ها که بدون تأمّل در راز خلقت خویش تمام همّ و غمّ خود را صرف برآورده ساختن تمایلات جسمانی خویش می کنند.
قرآن کریم در مورد ویژگی های آدمی، به ابعاد فراوانی اشاره می کند که اغلب در یک حالت دو بُعدی قرار دارند؛ مانند دو گرایش تقوا و فُجور (پرهیزگاری و تبهکاری)، دو کارکرد نفس آدمی: امر به بدی و سرزنش بدی (امّاره و لوّامه)، مسیرهای دوگانه پیش روی انسان (تعالی و انحطاط) و... . تمام این اشارات، راهنماهایی به سوی یک ویژگی اساسی حاکم بر وجود انسان هستند که همانا ازحق انتخابگری او بشمار می آید.
سه ویژگی انسان
گستردگی دایره اختیار و انتخاب انسان در مورد سرنوشت و اینده اش، از سه ویژگی زیر در انسان، سرچشمه می گیرد:
1. وسعت دایره بینش و آگاهی: انسان با نیروی علم، دایره بینش و آگاهی خویش را از ظواهر و سطوح طبیعت، عبور می دهد و تا اعماق آن گسترش می بخشد و بدین ترتیب، قوانین طبیعت را می شناسد. با شناختن این قوانین، دست او برای ساختن طبیعت، آن چنان که با زندگی اش سازگارتر باشد، باز می شود و همین موضوع ـ که انسان را در مرتبه ای فراتر از سایر موجودات قرار می دهد ـ، نشان دهنده جایگاه ممتاز انسان در نظام هستی است.[3]
2 . برخورداری از فطرت کمال گرا: قرآن کریم می فرماید: « پس روی خود را با گرایش تمام به حق به سوی این دین کن با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خدای تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمیدانند».[4]
آنچه ازاین ایه استفاده می شود، این است که انسان از دیدگاه وحی، دارای سرشت و بنیادی ارزش گراست.
فطرت و الفاظ معادل آن، نشان دهنده نوعِ معینی از معرفت و میل در ضمیر آدمی است که پیوسته راهبر انسان به سوی خداوند باشد. بر این اساس، انسان، تنها در صورتی می تواند چشم از خدا برگیرد که چشم از خود برگیرد و تنها هنگامی می تواند حضور خدا را درک کند که بی پرده در خویشتن حضور یابد؛ حضوری که خداوند در گیر و دار آفرینش وی، او را به آن فرا می خوانَد. بدین گونه، خداوند، میان انسان و خویشتنِ او حایل است. پس فرار از خود و خدا هم رخ می دهد، چنان که قرار یافتن در خود و جستجوی آرامش در خویش، قرار یافتن در کنار خدا و آرام گرفتن با اوست.
وجود همین فطرت خداجو و کمال گراست که سبب می شود، دامنه اختیارات و انتخاب های انسان، در مقایسه با سایر موجودات، بسیار گسترده تر، ارزشمند تر و سازنده تر باشد.
3 . امانتداری و جانشینی خدا در زمین: در قرآن کریم، انسان، به عنوان موجودی که بارِ سنگین امانتِ الهی را بر دوش می کشد، معرفی شده است: «ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، که از تحمّل آن، سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و انسان، آن را برداشت...».5[5] مفسّران، درباره این امانت، احتمالات فراوانی داده اند؛ امّا غالباً آن را «اختیار» یا «تکلیف» و یا آن چیزی که تکلیف، مقدّمه رسیدن به آن است ـ یعنی «ولایت الهی» و جانشینی خدا، به واسطه آگاهی از حقایق دین و بندگی حق تعالی ـ دانسته اند. بدین ترتیب، انسان، به واسطه عبادت و اخلاص در بندگی خداوند، می تواند به مقام ولایت الهی برسد؛ یعنی خداوند، متولّی امور او در همه کارها می شود و مستقیماً او را تحت ولایت و تربیت خود قرار می دهد.
این کمال اختیاری، مزیتی برای انسان در میان تمامی موجودات است و فقط اوست که می تواند با استفاده از قدرت اختیار خویش، از ژرفای خاک و عالم مادّه، به اوج اخلاص و عبودیت و قرب الهی، بال و پر بگشاید، بر خلاف سایر موجودات که صرفاً بر اساس طبیعت و ذات خویش، به سمت کمال طبیعی خود (و نه کمال اختیاری) در حرکت هستند.
انسان؛ محوریترین موضوع آفرینش
در تعالیم ادیان آسمانی، به ویژه اسلام، پس از مسأله خدا، انسان، محوریترین مسأله به شمار آمده و آفرینش جهان ،فرستادن پیامبران و نزول کتابهای آسمانی برای رسیدن او به سعادت نهاییاش صورت گرفته است. در جهان بینی قرآن، هر چند همه موجودات آفریده خدایند، و هیچ چیز در عرض خدا قرار ندارد، اما میتوان گفت جهان از منظر قرآن را باید مانند دایرهای با دو نقطه استناد به مختصات اصلی، یکی در بالا (خدا) ودیگری درپایین (انسان)، در نظر گرفت. شاید بتوان گفت به جهت همین عظمت و جایگاه رفیع انسان است که، به رغم سابقه دیرینه و گستردگی تلاشهایی که بشر در زمینه شناخت انسان انجام داده است، انسان شناسان بزرگ بر این نکته تأکید دارند که ابزارهای شناخت بشر، از پاسخگویی صحیح و کامل به بسیاری از پرسشهای مهم ناظر به انسان و زوایای وجود وی ناتوانند.بدین جهت است که امروزه ازعناوین«انسان موجودی ناشناخته» و«بحران انسانشناسی» سخن به میان میآید.
تعریف انسان شناسی
هر منظومه معرفتی را که به بررسی انسان و یا بُعدی از ابعادی وجودی انسان و یا گروه و قشر خاصی از انسانها میپردازند، میتوان انسانشناسی نامید. انسان شناسی انواع مختلف و متنوعی دارد که، به لحاظ روش و یا نوع نگرش، از یکدیگرمتمایز میشوند. انسان شناسی را میتوان براساس روش به انسانشناسی تجربی، عرفانی، فلسفی و دینی تقسیم کرد و با توجه به نوع نگرش، به انسانشناسی کلا یا کل نگر و انسان شناسی خُرد یا جزء نگر دسته بندی نمود.
نگرشی جامع به انسان
انسان شناسی دین به گونهای است که انسان را جزء جزء نمیکند؛ انسان را محدود نمیسازد؛ تک بعدی به انسان نمینگرد؛ همهی ابعاد انسان را در نظر میگیرد و انسان را به صورت یک کل واحد مطرح میسازد. انسان را به صورت یک مجموعه کامل در نظر میگیرد. از همین جاست که تمام مسائلی که در بحث از انسان شناسی مطرح است، قرآن کریم همه آنها را مطرح میسازد. قرآن، هم چگونگی پیدایش انسان را مطرح میسازد، و هم فلسفه خلقت انسان را. قرآن، هم به سؤال از «کجا آمدهایم؟» پاسخ میگوید، و هم به سؤال «به کجا باید رفت؟»؛ هم ابعاد وجودی انسان را در نظر میگیرد، و هم طبیعت و نهاد آدمی را مشخص میکند؛ هم نیازهای انسان را مطرح میکند، و هم چگونگی ارضای این نیازها را. در قرآن، هم از عوامل رشد انسان سخن به میان آمده است، و هم به هر یک از موانع رشد، به طور مجزا و مستقل، اشاره شده است.
تأثیر خدا شناسی در انسان شناسی
رابطه انسان شناسی و خداشناسی، هم در معرفت حصولی نسبت به انسان و خدا مطرح است و هم شناخت حضوری نسبت به خدا و انسان را در بر میگیرد. به تعبیر ایزوتسو، نویسنده کتاب خدا و انسان در قرآن، دو گونه اساسی از تفاهم میان خدا و انسان وجود دارد؛ یکی زبانی یا شفاهی است، که وسیله آن زبان بشری مشترک میان دو طرف است، و دیگری غیر شفاهی است، که وسیله آن از طرف خدا «نشانههای طبیعی» و از طرف بشر پیدا کردن هیأت خاص و انجام دادن بعضی حرکتهای بدنی است.
تأثیر نبوت در انسان شناسی
امکان و نیز اثبات نبوت، ارتباط وثیقی با شناخت انسان و حل برخی از مسائل انسان شناختی دارد. اگر در انسان شناسی اثبات نشود که انسان میتواند با خدا ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم - از طریق فرشتگان - داشته باشد، چگونه میتوان از وحی و پیامبری سخنی به میان آورد. وحی و پیامبری به این معنی است که در میان افراد بشر کسانی یافت میشوند که مستقیما، یا به وسیلهی فرشتگان، با خداوند ارتباط دارند، خداوند معجزات را به دست ایشان تحقق میبخشد و ایشان معارف و پیامهایی را از خدا دریافت میکنند تا به مردم برسانند. اثبات و پذیرش چنین حقیقتی مستلزم آن است که، پیش ازآن، استعداد بشر برای چنین ارتباطی به اثبات برسد.[6] به همین دلیل یکی از شبهات یا دست آویزهای منکران نبوت آن بوده است که انسان نمیتواند با خدا چنین ارتباطی داشته باشد. و این نوع ارتباط فراتر از حد توان بشر است. قرآن مجید در این خصوص از منکران نبوت نقل میکند که میگفتند:" فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ : اشراف قوم او که کافر شدند (به مردم) گفتند که این شخص جز آنکه بشری است مانند شما که میخواهد بر شما برتری یابد فضیلت دیگری ندارد و اگر خدا میخواست (رسول بر بشر بفرستد) همانا از جنس فرشتگان میفرستاد، ما این سخنانی که این شخص میگوید در میان پدران پیشین خود هیچ نشنیدهایم. ".[7]
تأمین سعادت انسان در دنیا و آخرت
بدون شک، قرآن کریم این معجزه ماندگار پیامبر اکرم (ص) نسخهای است شفابخش برای تمامی بیماریهای جسم و روح و کتابی است آسمانی و بی نظیر که برای هدایت انسانها نازل شده است، انسانی که پیامبران الهی آمدهاند تا او را به خود او بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو کنند. این است که انسان تا خود را نشناسد خدای خود را به درستی نمیتواند بشناسد و با شناخت خدای بزرگ میتواند به واقعیت حقیقی خود پی ببرد، من عرف نفسه فقد عرف ربه.
انسان از دیدگاه قرآن باید بداند از کجا آمده؟ در کجا هست؟ چگونه باید باشد؟ چه باید بکند؟ و به کجا میرود؟
تأمین سعادت انسان در دنیا و آخرت در گرو پاسخ دادن به این پنج سؤال است.
در بینش بزرگان دین، رسالت دین هدایتگری است و موضوع آن انسان است. با این حال، امر فردی نیست بلکه به عکس، از آنجا که چهره غالب زندگی انسان، زندگی جمعی است و جامعه برای او یک ضرورت است، دین نیز که هدفش سامان دادن به زندگی انسان و بهدنبال آن هدایت او به سوی کمال است نمیتواند نسبت به جامعه انسانی، روابط و نهادهای آن بیتوجه باشد.
هدف همه انبیاء الهی؛ سعادت انسانها
همه انبیاء الهی یک هدف را تعقیب می کردند و آن سعادت انسانها از طریق ایمان به خدا و روز رستاخیز و تعلیم و تربیت صحیح دینی و تقویت اصول اخلاقی در جوامع بشری بوده است، و به همین دلیل همه پیامبران نزد ما محترمند، این مطلب را قرآن به ما آموخته است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ : پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى گذاريم) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم) و فرجام به سوى تو است.»[8]
هر چند با گذشت زمان و آمادگی نوع بشر برای تعلیمات عالی تر، ادیان الهی تدریجا کامل تر، و تعلیمات آنها عمیق تر و عمیق تر شده است تا نوبت به آخرین و کامل ترین آیین الهی یعنی آیین اسلام رسید و فرمان «...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ...: امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما برگزیدم... » صادر شد.[9]
پيامبران، راهنمايان انسانها
انسان سفر بسيار مهم و اسرارآميزي را در پيش دارد اما آيا زندگي وسفر آينده اش به قدر كافي آگاه است؟ آيا توشه ها ي لازم براي جهان آخرت را مي شناسد؟ آيا راه رسيدن به تكامل و سعادت خود را به خوبي مي داند؟ آيا از دشواري ها و پرتگاه هاي راه كاملا خبر دارد؟ چه كساني به پرسش ها ي او پاسخ مي دهند؟ چه كساني راه را به انسان نشان مي دهد و او را راهنمايي و ياري مي كنند؟قطعاپيامبران كه برگزيدگان خدايند.
پس انسان همیشه به وجود پيامبران و راهنمايي هاي آنان نيازمند است. خداي بزرگ كه همه ي موجومدات را آفريده آن ها را در مسيرتكامل قرار داده است، انسان ـ يعني كامل ترين و ارزنده ترين موجودات جهان ـ را در مسير پر خطر زندگي و سفر آخرت بدون راهبر و راهنما رها نكرده است، بلكه براي هدايت و ياري همه جانبه ي اوت راهنما باشي ر برگزيده است.
تنها خدا از اسرار جسم و جان انسان و گذشته و آينده او و زندگي وی و دنيا و آخرتش كاملا آگاه است. چه كسي بيشتر و بهتر از خدا از رموز آفرينش انسان آگاهي دارد؟ چه كسي بهتر از خدا مي تواند برنامه سعادت و تكامل انسان را در اختيارش قرار مي دهد؟ آيا ممكن است خداي مهرباني كه انسان را آفريده است. او را در اين راه دشوار بدون برنامه و رهبر و راهنما بگذارد؟
نه... هرگز؛ خدا انسان را در اين مسير پيچيده و دشوار تنها راها نكرده بلكه براي و راهنما و راهبر فرستاده است. پيامبران را برگزيده و اطلاهات لازم را در اختيارشان قرار داده است تا انسان ها را ياري كنند و با نشان دادن راه سعادت تكامل، آنها را به مقصد برسانند.
دعوت پيامبران
ازآغازخلقت انسان، همواره پيامبران ازجانب خدابراي هدايت اوبرگزيده شده اند.پيامبران همانند انسانهاي ديگر و در بين آنان زندگي مي كردند و به مردم آگاهي مي دادند. آن ها براي رشد و پرورش فكر و اخلاق و ايمان مردم مي كوشيدند. و توجه مردم را به سوي خدا و جهان جاويد آخرت جلب ميكردند. آنها روح خدا پرستي و خير خواهي و توجه به خوبي را در نهاد انسان ها بيدار مي ساختند و با شرك و كفر و ظلم و تجاوزگري پيكار مي كردند.
پيامبران مردم را به اخلاق نيك و كارها ي پسنديده فرا مي خواندند و از اخلاق زشت و كردار پليد و ناپسند باز مي داشتند. به واسطه كوشش ها و فداكاري ها و راهنمايي هاي پيامبران و پيروان آنها بشر توانسته است مسيركمال را طي كند.
جان کلام این که؛ ارزش و جایگاه انسان در عالم، درحقیقت معرفی و شناخت موجودی است که بها و ارزش آن بهشت جاویدان الهی و جوار کریمانه خداوند است. هر انسانی اگر این کرامت خویش را فراموش کرده و اسیر خواسته های طبیعی و زمینی گردد. نه تنها از آن کرامت تنزّل نموده، بلکه از هویت انسانی نیز خارج شده و پس از مرگ به صورت غیرانسانی محشور می شود. از طرف دیگر، جایگاه انسان در نظام هستی، جایگاه خلیفة الله و جایگاه انسان جامع و کامل است که با آن سعه وجودی خویش کرامت های الهی را در جامعه بشری به ارمغان آورده و همه انسانها را به فرزانگی دعوت می نماید. در سایه این فراخوانی، مسیر علمی و عملی تربیت و تزکیه را به آنها رهنمون شده، تا رابطه خالصانه و بندگی خویش را با خداوند برقرار کرده و به او تقرب جویند؛ زیرا مقرّبان بارگاه خداوند جلوۀ بقای او شده و برای همیشه و جاودانه «عند ربهم یرزقون» خواهند بود. در این عالم و نظام آفرینش نیز، همه چیز در اختیار و خدمت آنان است و بر هر موجودی فضیلت و برتری دارند.
منابع:
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. اردبیلی، عبدالغنی(1381). تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
4. جوادی آملی،عبدالله( 1381).تفسیر موضوعی، ج 14،(صورت و سیرت انسان درقرآن) نشراسراء، چاپ دوم، قم.
5. جوادی آملی،عبدالله(1382). تفسیر موضوعی، ج 15، (حیات حقیقی انسان در قرآن)، نشر اسراء، چاپ اول، قم.
6. جوادی آملی، عبدالله(1384). بنیان مرصوص، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، قم.
7. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد... تصحیح اسماعیل انصاری.
8. خمینی، روح الله( 1384). تفسیر سوره حمد، چاپ نهم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
9. کلینی، یعقوب( 1388). اصول کافی، دارالکتب اسلامیه تهران.
10. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بیروت.
11. مصباح یزدی، محمدتقی( 1376). معارف قرآن، 1ـ3، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
12- آربلاستر، آنتونی (1377)، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز.
13- احمدی، بابک (1377)، معمای مدر نیته، تهران ، مرکز.
14- حسینی خامنه ای ،آیت الله سید علی ، آزادی از نظر اسلام و غرب ، اندیشه حوزه 1377 شماره 14.
15-کرنستون ، موریس (1357) ، تحلیلی نوین از آزادی، ترجمهی جلاالدین اعلم، تهران، امیرکبیر.
16- علامه طباطبائی، سید محمد حسین ، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 2 قم، انتشارات صدرا، بدون تاریخ.
17- ابراهیم مصطفی و...، معجم الوسیط، ج 2، بیروت- دار احیاء التراث العربی.
18- مطهری، مرتضی ، عدل الهی، چاپ دوم، تهران انتشارات صدرا، بدون تاریخ.
19- شریعتی، علی ، جامعه شناسی ادیان، بدون تاریخ.
20- افشار، اسدالله(1394) ، باز شناسی جایگاه انسان درنظام هستی ، تهران: سفيرارد هال.
پینوشت:
[1] - فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ.( سوره طارق/ 5)
[2] - الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ. ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ. ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ: همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد. سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود. آنگاه او را درستاندام كرد و از روح خويش در او دميد و براى شما گوش و ديدگان و دلها قرار داد چه اندك سپاس مى گزاريد.
[3] - مطهری؛ مرتضی (1368). مجموعه آثار/ جلد اول. تهران: صدرا.
[4] - فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ . (روم:30)
[5] - إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا. ( احزاب / 72)
[6] - مطهری، مرتضی (1368)، مجموعه آثار، جلد اول، تهران، صدرا.
[7] - سوره مؤمنون / 24.
[8] - سوره بقره / 285.
[9] - سوره مائده / 3.
دکتر اسدالله افشار