پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، اعلام غیرمنتظره تنش زدایی ایران و عربستان پس از هفت سال، جامعه جهانی را غافلگیر کرد. آنچه شاید به عنوان شگفتی بزرگتر ظاهر شده است این است که توافق بین تهران و ریاض با میانجیگری چین و در مراسمی در پکن پایتخت این کشور اعلام شده است.
بیش از این دو کشور عراق و عمان تلاش کرده بودند روابط دیپلماتیک ایران و عربستان را مجددا برقرار کنند، اما این دولت چین بود که توانست با نمایش چشمگیر قدرت دیپلماتیک خود، در این زمینه موفق عمل نماید و دو کشور ایران و عربستان را به توافق رساند.
چین قبلاً از درگیر شدن در مسائل اختلافی بین کشورهای خارج از مرزهای خود اجتناب میکرد، اما به نظر میرسد این سیاست با توجه به پیشنهاد صلح پکن برای پایان دادن به جنگ اوکراین که مورد استقبال کیف و مسکو قرار گرفت، در حال تغییر است.
علیرغم مخالفت تعدادی از دولتهای منطقه، ایالات متحده آمریکا طی چندین دهه در منطقه غرب آسیا حضور نظامی فعال داشته و دارد. واشنگتن صدها پایگاه نظامی در بحبوحه تلاشهای پنتاگون برای حفظ حضور هژمونیک ایالات متحده در منطقه دارد. آمریکا برای این حضور نامیمون حود در منطقه خاورمیانه تاکنون هزینههای سنگین و بهای گزاف مرگباری را پرداخت کرده است.
تنها در دو دهه اخیر بنابر مدارک و شواهد موجود، ایالات متحده تحت عنوان «جنگ علیه تروریسم»، جنگها و درگیریهایی را به راه انداخته که منجر به افزایش شدید بیسابقه تروریسم و گروههای تروریستی در منطقه و سطح جهان گردیده است.
به لطف اقدامات استعماری و استثماری واشنگتن و متحد کلیدی منطقهای آن، اسرائیل، گروههای تروریستی تازهتشکیل شده تحت «جنگ علیه تروریسم»؛ صدها هزارغیرنظامی را بهویژه در افغانستان، سوریه و لیبی به آغوش مرگ کشاندهاند و میلیونها نفر دیگر نیز به دلیل سیاستهای فاجعه بار خارجی آمریکا یا مجروح شدهاند یا از خانههای خود آواره شدهاند.
در حالی که آمریکا علیه افغانستان، عراق و به طور غیرمستقیم علیه سوریه و یمن جنگ به راه انداخته است، با مداخله و دامن زدن به ناآرامی و ترور در کشورهایی مانند ایران و لبنان و در عین حال با استفاده از تمام امکانات، نقش مهمی در بی ثبات کردن غرب آسیا ایفا کرده است. یعنی قرار دادن یک کشور در مقابل کشور دیگر در منطقه.
سازندگان تسلیحات آمریکایی و رژیم صهیونیستی در نتیجه ماجراجوییهای نظامی واشنگتن در منطقه خاورمیانه و سطح جهان، به بهای خونهای گسترده ریخته شده بی گناهان غیرنظامی، منتفع اصلی در این زمینه بودهاند.
برخی در غرب آسیا به اشتباه برای اهداف امنیتی خود به ایالات متحده اتکا کردهاند و متوجه آن نبوده که وقتی منافع آمریکا توسط آن کشور تأمین نشود، واشنگتن به سادگی آن کشور را همراه با تمام تضمینهای امنیتی ادعایی خود رها خواهد کرد. این امر در دورههای مختلف، به ویژه در افغانستان، به عنوان یک مصداق قابل لمس و قابل درک میباشد. احساس میشود عربستان سعودی با درک رفتار آمریکا در افغانستان تا حدودی نسبت به حمایت آمریکا از جنگ یمن احساس تردید کرده است و درست به همین دلیل به اصلاح رویکرد سیاست منطقهای خود اقدام نموده که برقراری ارتباط دیپلماتیکی مجدد با ایران مقتدر را میتوان مصداق این تغییر رویکرد دانست و آن را گام بزرگی در معادلات آتی منطقه غرب آسیا در نظر گرفت. و البته نقش میانجی گری چین در تضمین توافق عربستان و ایران را نمیتوان نادیده انگاشت چرا که این حرکت و اقدام تمام شرقی با نگاه شرقی در حقیقت آزمون دشواری برای به چالش کشاندن ایالات متحده آمریکا بود که نشان دهد دوران افول قدرت خاورمیانهای آمریکا دیگر شعار نیست بلکه واقعیتی است انکارناپذیر و آمریکا باید این حقیقت مسلم را بپذیرد که منطقه خاورمیانه دیگر جولانگاه او نمیباشد و باید این منطقه را ترک و تمام پایگاههای نظامی خود را از این منطقه برچیند.
نقش چین به عنوان میانجی صلح در منطقهای که ایالات متحده از مدتها قبل در آن نفوذ داشته است، پنتاگون را غافلگیر کرده است. کاخ سفید میگوید ایالات متحده از نزدیک رفتار پکن در غرب آسیا و جاهای دیگر را زیر نظر دارد.
تصور درست و خوش بینانهای در منطقه غرب آسیا به وجود آمده و کشورها به این نتیجه رسیدهاند که وابستگی آنها به ایالات متحده دیگر در خدمت منافع آنها نیست و آمریکا برای ایشان قابل اعتماد نمیباشد.
نکته مهم در خصوص چین این است که چین هیچ پایگاه نظامی در غرب آسیا ندارد. در واقع چین در هیچ کجای دنیا پایگاهی ندارد. تنها سربازان چینی مستقر در خارج از کشور آنهایی هستند که زیر نظر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در آفریقا خدمت میکنند. پکن نه جنگی به راه میاندازد و نه تمایلی به راه انداختن یا دامن زدن به جنگ یا درگیری دارد. حتی به دنبال رقابت با آمریکا در زمینههای اقتصادی و نظامی نیست.
کارشناسان میگویند چین اکنون قدرت شماره یک اقتصادی در جهان است و این موضوع برای کشورهای غرب آسیا و فراتر از آن جذابیت دارد.
در طول دهه گذشته، بسیاری به این درک رسیدهاند که ایجاد روابط نزدیک تر با چین، بدون هیچ گونه محدودیتی، رونق اقتصادی را برای مردم خود به ارمغان میآورد.
برخلاف واشنگتن، پکن از دیگر کشورهایی که به دنبال تجارت و همکاری با آن هستند، شرط نمیگذارد و از آنها درخواست اضافی و یا لطفی نمیکند.
موضوع دیگر اینکه سعودیها به دنبال ایجاد روابط نزدیک تر با رقیبان آمریکا هستند، و لذا سال گذشته ریاض و پکن بر سر صادرات نفت عربستان به واحد پول چین و نه دلار مذاکره کردند.
ایالات متحده روابط رو به رشد چین با کشورهای منطقه را تهدیدی برای منافع خود در غرب آسیا میداند و به همین دلیل باعث افزایش تنش با چین شده است.
این ناوهای هواپیمابر ایالات متحده هستند که در کنار آبهای چین حرکت میکنند و نه برعکس. واشنگتن همچنین اتهامات مضحکی را به یک بالن هواشناسی چینی که پکن اعتراف کرد از مسیر منحرف شده است، به عنوان یک شی جاسوسی تلقی و از جتهای جنگنده خود برای سرنگونی آن استفاده کرده است.
ایجاد جنگ روانی و راه انداختن کمپین ترس آفرینی و ارائه اطلاعات غلط و نادرست علیه چین برای کمرنگ کردن حضور چینیها در حل مناقشات بینالمللی به وضوح کارساز نبوده است و مصداق این ادعا همانا توافقنامه تهران و ریاض است که این دو کشور در پکن برای بازگرداندن روابط کامل دیپلماتیک خود آن را امضا کردهاند.
نکته دیگر که حائز اهمیت است آن است که رویکرد نظامی ایالات متحده چیزی جز فاجعه برای غرب آسیا به ارمغان نیاورده است، در حالی که رویکرد چین در حمایت از صلح با تمجید بینالمللی مواجه شده است، البته به استثنای ایالات متحده و اسرائیل که به دنبال جانبداری از سعودیها برای منزوی کردن ایران بودند.
آنچه بیش از همه آمریکا را ناامید میکند این است که توافق ایران و عربستان با حمایت چین، امیدواری به آرام کردن اوضاع در سایر کشورهای غرب آسیا مانند یمن، لبنان و عراق را نیز فراهم میکند.
جفری فلتمن، دیپلمات ارشد سابق آمریکایی، گفت که نقش چین مهم ترین جنبه توافق است. فلتمن، که اکنون یکی از همکاران موسسه بروکینگز[1] است، گفت: «این احتمالاً دقیقاً به عنوان یک سیلی به دولت بایدن و به عنوان مدرکی مبنی بر اینکه چین قدرت رو به رشد است، تفسیر خواهد شد.
دانیل راسل، دیپلمات ارشد ایالات متحده در امور شرق آسیا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، میگوید که دخالت چین در میانجی گری توافق ایران و عربستان میتواند "پیامدهای مهمی" برای واشنگتن داشته باشد.
"سئوال این است که آیا این شکل میانجی گریها در آینده هم انجام خواهد شد؟" او میگوید آیا زمانی که" شی جین پینگ" از مسکو بازدید میکند، می تواند با الگو قرار دادن توافق میان ایران و عربستان، آ ن را مقدمهای برای تلاش میانجیگری چین بین روسیه و اوکراین قرار دهد؟
نظم جهانی رو به افول به رهبری ایالات متحده آنقدر مخرب بوده است که چین اکنون احساس میکند زمان آن فرا رسیده است که وارد عمل شود و تلاش کند سطح گسترده بی ثباتی جهانی را که پنتاگون ایجاد کرده است را معکوس کند و در حال حاضر هیچ منطقهای به اندازه غرب آسیا ناامن نیست.
شاید منصفانه باشد که بگوییم روزهای اعمال نفوذ شوم ایالات متحده در غرب آسیا به آرامی اما مطمئناً به پایان میرسد[2] و این یعنی پایان سلطه آمریکا در منطقه غرب آسیا.
پینوشت:
[1] - نهاد بروکینگز (Brookings Institution) یک سازمان غیرانتفاعی غیر جانبدارنه آمریکایی از نوع اتاق فکراست که در زمینه تحلیل مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعالیت میکند. این نهاد در سال ۱۹۱۶ میلادی تأسیس شده و یکی از قدیمیترین موسسات در نوع خود میباشد. مقر آن در شهر واشینگتن است. بر اساس گزارش دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۲، این مؤسسه تأثیرگذارترین اتاق فکر در جهان شناخته میشود.
[2] - کربلایی؛ علی. نفوذ چین در غرب آسیا تولد یک نفس و هوای تازه است. برگردان: اسدالله افشار. تهران تایمز: یکشنبه 21اسفند1401 ( 12 مارس 2023)
دکتر اسدالله افشار