پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، یکی از اصطلاحاتی که در جامعه به خصوص در سطوح مدیریتی بر سر زبانهاست و روی آن بحث و گفتگو میشود کلمه «توسعه» است. گاهی این توسعه را با صفاتی همچون اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیز همراه میسازند.
در این مقال میخواهیم درباره معنا و مفهوم توسعه و اینکه این واژه از کجا گرفته شده و انطباق آن با تعالیم اسلام اشارهای کوتاه داشته باشیم. توسعه در معنایی که در مورد جوامع به کار میرود از غرب گرفته شده است. شهید آوینی در باره توسعه در مفهوم غربی معتقد است که: غربیها جوامع را به طور کلی به دو دسته تقسیم میکنند جوامع توسعهیافته و جوامع عقبمانده یا توسعهنیافته. توسعه در فرهنگ غرب الزاماً به معنای پیشرفت اقتصادی است و نه چیز دیگر بنابراین جامعه توسعهیافته جامعهای است که مردم از نظر مسکن، درآمد، مصرف بهداشت، صنعت، سوادآموزی، پایین آمدن مرگ و میر و غیره در حد بالایی باشند و جامعه عقبمانده جامعهای است که در محیطهای روستایی و بدون بهداشت و لوازم اولیه زندگی، در جنگ با عوامل ناسازگار طبیعی مثل سیل و قحطی و فرسایش خاک و اسیر امراضی مثل مالاریا، سل تراخم و سیاهزخم همراه با فقر غذایی و بیسوادی و جهالت و بلاهت، در خوف دائم از عواملی که علل آنها را نمیشناسد و بر سبیل خرافهپرستی ریشه آنها را در مبادی غیبی جستجو میکنند به سر میبرد. [توسعه و مبانی غرب، مرتضی آوینی صفحه ۷]
برخیها تلاش دارند این نوع برداشت از توسعه را با معنای تعالی و تکامل و رشد و کمال که در قرآن به آن اشاره شده منطبق بدانند، در حالی که اصلا این گونه نیست و در ادامه توضیح داده خواهد شد. همان طور که اشاره گردید توسعه در فرهنگ غرب کاملاً رویکردی اقتصادی دارد. ممکن است این سؤال برای خوانندگان پیش بیاید که اگر توسعه در تمدن غرب صرفاً اقتصادی است توجه به آموزش، فرهنگ، سیاست و غیره که فی ذاته مقولههای اقتصادی نیستند به چه معناست؟ میتوان این گونه پاسخ داد که در غرب همه این مفاهیم و امثال آن که ریشهای غیراقتصادی دارند به شکلی طراحی و اجرا میشوند که در نهایت در خدمت اقتصاد و مصرف باشند. بنابراین آموزش، فرهنگ و سیاست در غرب تا آنجا مورد توجه است که در خدمت اقتصاد و رفاه مادی باشد. تمدن غربی که محور را انسان میداند و اومانیسم را شاهکار دستاورد خود پس از قرون وسطا و ظهور انقلاب صنعتی و رنسانس میداند اعتقادش بر این است که همه پیشرفتهای انسان میبایست در جهت اقتصاد و رفاه مادی باشد. این طرز تفکر دقیقاً به نوع نگرش غرب درباره انسان برمیگردد و به عبارتی تفکر غربی همان چیزی را برای انسان میخواهد که برگرفته از برداشت و شناختش نسبت به انسان است. از نظر تمدن غرب، انسان صرفاً موجودی مادی است که باید در جهت ارضاء خواستههای مادی گام بردارد. غرب هیچ معنایی غیر از غرایز و ویژگیهای حیوانی برای انسان که قدرت عقلانی، او را از حیوانات محض جدا ساخته قائل نیست. کمال انسان را در خور و خواب و خشم و شهوت بیشتر نمیداند. با این توضیح روشن میشود که انسان توسعهیافته در فرهنگ غربی انسانی است که بیشتر تولید کند و بیشتر مصرف کند، بیشتر بخورد و بیشتر شهوترانی کند، بیشتر تفریح کند و بیشتر از امکانات دنیوی استفاده نماید. بدیهی است وقتی تلقی غرب از انسان اینگونه باشد توسعهای را هم که تعریف میکند بر همین مبنا خواهد بود. بنابراین مبانی توسعه را در نظام اسلامی با توسعه در مفهوم غربی آن نباید یکی دانست. توسعه دقیقاً همچون سایر اصطلاحات و مفاهیم برگرفته از قبیل دموکراسی و جامعه مدنی بار معنایی خاص خود را دارد که اجرای آنها با همان ویژگی تعریف شده در غرب در نظام مبتنی بر اسلام درست نمیباشد.
متأسفانه عدهای با تأثر از فرهنگ غرب اصطلاحات غربی را با همان محتوا میگیرند و میخواهند با همان رنگ و لعاب غربی در جامعه دینی پیاده کنند. بدون تردید چنین روشی غلط است و ما را از اهدافمان دور میکند. اینکه در برههای از زمان عدهای تحت عنوان تکنوکرات یا فن سالار پیدا شدند، بر مبنای همین دیدگاه بود. آنها توسعه را با همه لوازمش از غرب گرفتند و قصد پیاده کردن آن را در جامعه اسلامی داشتند. اصولاً پذیرش بیچون و چرای ارکان تمدن غرب و تلاش برای اجرای آن در جوامع شرقی و دینی بدون توجه به ویژگیهای آن کشورها، حاصلی جز غربزدگی به دنبال نخواهد داشت.
با این تعاریف، توسعه در اسلام چیست؟ برعکس آنچه در غرب که توسعه فقط مفهوم اقتصادی و یا تکامل امکانات دنیوی را دارد نگاه اسلام به بشر و جامعه متفاوت است. اسلام درباره انسان تعبیراتی همچون رشد را به کار برده است.
انسان توسعهیافته در نگاه اسلام انسان مصرفگرا و دنیاطلب نیست، بر عکس در اسلام بر صرفهجویی، قناعت، پرهیز از ریخت و پاش و دوری از گرایش به زندگی تجملاتی مورد تأکید قرار گرفته است؛ یعنی همان ویژگیهایی که در جوامع غربی پسندیده است. توجه به آن بعد مهم انسان، یعنی روح و کمالات روحی و معنوی و ارزشهای ناب انسانی در جوامع توسعهیافته غرب معنا و مفهومی ندارد ولی در نظام دینی میبایست اصل و اساس قرار گیرد. به عبارتی در توسعه غربی فقط محور انسان است و بس؛ ولی در جامعه متکامل دینی تمامی اهداف و فعالیتها و سیر تلاشها به الله ختم میشود. قرآن مجید بارها و بارها بر این نکته تاکید ورزیده است: [الیه راجعون] (بقره/۴۶ و ۱۵۶)، [الی الله المصیر]، (آل عمران/۲۸)، [الی ربک المنتهی]، (نجم/۴۲)، [ان الی ربک الرجعی]، (علق/۸)، همه اینها نشان میدهد که تکامل و تعالی در اسلام به یک حرکت همهجانبه که در آن بعد فرهنگی و معنوی اصالت دارد برمیگردد. لزوماً همه برنامهها نیز درباره توسعه میبایست به این دستاورد منتج شود. بنابراین توسعه در نظام دینی هم در مبنا و هم در نتایج با توسعه غربی متفاوت است. این همان نکتهای است که همه طراحان و برنامهریزان در سطوح مختلف و متفاوت باید بدان توجه داشته باشند که متاسفانه باید به این نکته اذعان داشت در خیلی از موارد در توسعه مطرح شده پس از انقلاب به این اصل ظریف که همه امور الزاما میبایست با مبانی دینی همخوانی داشته باشد توجه نشده است. این بیتوجهی را هم در نظام بانکداری و امور اقتصادی میتوان پیدا کرد، هم در نظام آموزشی و دانشگاهی و مسائل فرهنگی و هنری.
تأکید متولیان آموزش و پرورش در دولت حسن روحانی بر اجرای سند ۲۰۳۰ نشانی از همین توسعه در معنایی غربزدگی است. هر چند نظام ما دارای عنوان دینی است ولی برای دستیابی به اهداف متعالی اسلام فاصلههای طولانی داریم. چه باید کرد که به چنین هدفی روز به روز نزدیکتر شویم؟
قبل از ارائه هر طرح و نظریهای باید آسیبشناسی کرد و این امر نیازمند پژوهشهای متعدد و متنوع در زمینههای مختلف است. پژوهشهای کاربردی دقیق و جامعهشناسانه میتواند بسیاری از معضلات و مشکلات را شناسایی کرده به ارائه راهحل بپردازد.
حضور انسانهای متعهد و معتقد به اسلام و مبانی دینی در رویکرد ایران اسلامی به آن پیشرفت و تعالی مورد نظر نظام جمهوری اسلامی در پستهای مختلف مدیریتی در این زمینه بسیار میتواند رهگشا بود.
با روی کار آمدن دولت آیتالله دکتر رئیسی این امید و انتظار وجود دارد. باید منتظر ماند.
دکتر نصرالله شفیعی