پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»،
اشاره:
مقاله پیش رو از جین لیانگ شیانگ، محقق ارشد و معاون مدیر مرکز مطالعات غرب آسیا و آفریقا، موسسه مطالعات بینالمللی شانگهای است که در تهران تایمز به چاپ رسیده و پس از برگردان، تقدیم خوانندگان گرامی میگردد.
ایالات متحده یکی از معدود کشورهایی است که بیشترین تنشهای طولانی مدت را با سایر کشورهای جهان دارد. دلایل متنوع هستند، اما برخی از آنها در واقع ریشه در سیاست داخلی ایالات متحده دارند. تنش بین ایران و آمریکا نمونه بارز آن است.
ایران برای رسیدن به تنش زدایی با آمریکا بارها تلاش کرده اما با موفقیت همراه نبوده و دلیل آن در واقع طرف آمریکا بوده است. این سیاست داخلی ایالات متحده است که چندین فرآیند نزدیک شدن بالقوه را مختل کرده است. به عبارت دیگربرقراری روابط میان ایران و آمریکا همیشه تحت تأثیر سیاست داخلی ایالات متحده بوده است.
دخالت سیاست داخلی ایالات متحده در سیاست خارجی این کشور به دو صورت صورت میگیرد. اولین مورد سیاست حزبی است. دو حزب اصلی در ایالات متحده وجود دارد، حزب جمهوری خواه و دموکرات. برای منافع حزب خود، یک حزب همیشه اقدامات، تصمیمات و سیاست های دولت تحت رهبری طرف دیگر را در چارچوب سیاست حزب به چالش می کشد. در نتیجه، یک توافق چندجانبه بینالمللی یا راهحلی در مورد یک موضع حساس که توسط دولت تحت رهبری یک طرف به دست میآید، میتواند عمداً توسط طرف دیگر در کنگره خراب شود.
دوم سیاست گذار است. راه حل بین المللی یک دولت می تواند توسط دولت بعدی کنار گذاشته شود، زیرا جانشین؛ اقدامات، تصمیمات و سیاست های خود را با مشروعیت زدایی از اقدامات پیشینیان مشروعیت می بخشد. معمولاً این نوع چالش ها زودتر از شروع کار انجام می شود. به هر حال، همیشه بهترین راه برای پیروزی در انتخابات با انتقاد از سیاست رئیس جمهور است.
دو سناریوی فوق در بسیاری از مسائل سیاست خارجی ایالات متحده رخ می دهد. در مسائل تغییرات آب و هوایی، توافقات به دست آمده توسط دولت های تحت رهبری دموکرات ها اغلب توسط جمهوری خواهان به چالش کشیده شده و حتی توسط جمهوری خواهان در کنگره وتو و به زیرکشیده شده است. سیاست عربستان سعودی در مورد رؤسای جمهور جمهوری خواه می تواند به راحتی توسط دموکرات ها در کنگره یا توسط رئیس جمهور دموکرات ها به نام حقوق بشر معکوس شود. سیاست ایالات متحده در قبال چین، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر نیز تحت تأثیر سیاست داخلی ایالات متحده است.
سیاست ایالات متحده در قبال ایران از نمونه های بارزی است که نشان داده چگونه سیاست داخلی ایالات متحده سیاست خارجی آن را مختل کرده است. در دو دهه گذشته شاهد بوده ایم که دولتهای ایالات متحده قصد داشتند برای مسائل مختلف مربوط به روابط ایالات متحده و ایران راه حلی پیدا کنند، به عنوان مثال، در باره موضوع هستهای مذاکره کنند، اما با مقاومت شدید جمهوریخواهان در کنگره مواجه شدند. در سال 2018، دولت ترامپ حتی از برجام خارج شد که به سختی توسط دولت دموکرات، باراک اوباما مذاکرات انجام گردید.
تاریخ همچنین دیده است که چگونه سیاست داخلی ایالات متحده بر بهبود روابط ایران و ایالات متحده تأثیر گذاشته استمثلا روابط در اواسط دهه 1990، وقتی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور بود، حتی با قول دادن به شرکتهای آمریکایی برای توسعه پروژههای انرژی ایران، که به عنوان یک تجارت بزرگ به حساب میآمد، قصد بهبود روابط ایران با آمریکا را داشت. علیرغم این پیشنهاد مساعد، ایران با قانون تحریمهای ایران و لیبی توسط کنگره با چالش مواجه گردید. این قانون ظالمانه تحریم توسط رئیس جمهور کلینتون امضا شد. با این قانون بود که فعالیت شرکتهای آمریکایی و سایر شرکت ها از سرمایهگذاری در بخشهای نفتی ایران منع شدند.
از سال 2001 تا 2002، رئیس جمهور خاتمی حملات 11 سپتامبر را فرصتی برای بهبود روابط با ایالات متحده می دانست به طوری که از ایالات متحده در اقدامات نظامی برای مبارزه با القاعده و تغییر رژیم در افغانستان حمایت بسیار اساسی کرد. اما ایران با توجه به حسن نیتش در این زمینه پاسخ مناسب و شایسته از سوی ایالات متحده دریافت نکرد؛ در عوض، بوش جوان در سخنرانی سال 2002 خود ، ایران را به همراه عراق و کره شمالی بهعنوان «محور شرارت» نامید، که بعداً به عنوان آغاز سیاست جدید ایالات متحده، به دنبال منزوی کردن ایران برآمد.
حسن روحانی رییس جمهور وقت برای برقراری ارتباط ایران و آمریکا بسیار تلاش نمود که این مهم در حیات دولتش رخ نماید. البته از سوی دیگر هم نمی توان انکار کرد که دولت باراک اوباما به طور جدی قصد داشت در روابط با ایران در مورد موضوع هسته ای توافق داشته باشد و به عنوان گام دوم پس از توافق، گفت و گوی همه جانبه با ایران داشته باشد. با همین روحیه بود که سرانجام ایران و آمریکا در 4 جولای 2015 همراه با دیگر طرفها به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که توافق هستهای ایران نامیده میشود، رسیدند. به طور قطع در ذهن حسن روحانی، رئیس جمهور وقت، روابط ایران با آمریکا، امری جدی بود.
با این حال، دونالد ترامپ به شدت از سلف خود به دلیل مذاکره برجام به نفع ایران انتقاد کرد و معتقد بود که چنین انتقادی می تواند جایگاه او را در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 2016 تقویت کند. دونالد ترامپ بلافاصله پس از روی کار آمدن در اوایل سال 2017 اعلام کرد که از برجام خارج خواهد شد. توافق کردند و واقعاً در سال 2018 این کار را در حالی انجام دادند که سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران آغاز کرد که باعث تعلیق گام به گام اجرای توافق توسط ایران شد. تاریخ به یاد دارد که ایالات متحده فرصت دیگری را برای معکوس کردن روابط خود با ایران، که از یک تمدن بزرگ برخوردار می باشد، از دست داده است.
با وجود تلاشهای طرف ایرانی از رفسنجانی گرفته تا خاتمی و روحانی، روابط ایران و آمریکا منطق بسیار عجیبی داشت. هر بار که تغییر واقعی ممکن بود اتفاق بیفتد، روندهای مثبت معکوس شده بودند. به نظر میرسید که یک نیروی بسیار قوی در برابر روندهایی که در نهایت ایران و آمریکا را درگیر کرده است، واکنش نشان میدهد. روابط هر بار به سناریوی بدتری تبدیل می شد.
دلایل در واقع در سیاست داخلی ایالات متحده نهفته است. سه دسته از نیروهای ضد ایران در آمریکا وجود دارند که اول باید آن دسته از لیبرالهای سیاسی باشند که هر نظام سیاسی غیرغربی را اقتدارگرا میدانند و نظام اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. دومی باید لابیگران سیاسی طرفدار اسرائیل باشند و از سیاست ضد ایران برای منافع اسرائیل حمایت کنند. سوم کسانی باشند که خاطرات منفی از انقلاب اسلامی داشتند و دوست دارند از هر فرصتی برای بدنام کردن انقلاب اسلامی استفاده کنند. فیلم آرگو حتی برنده چندین جایزه اسکار شد که به نوعی نشان دهنده احساسات اجتماعی ضد ایرانی در ایالات متحده بود.
اگرچه برخی از دولت های ایالات متحده خواهان بهبود روابط با ایران بودند، اما نتوانستند این کار را به روشی پایدار انجام دهند. این نیروهای ضدایرانی نه تنها سیاست ضد ایرانی را به طور منظم ترویج میکنند، بلکه همیشه از سیاستهای حزبی ایالات متحده، سیاستهای کنگره و سیاست گذار برای معکوس کردن هر گونه روندی برای تغییر روابطشان به سمت منزوی تر کردن ایران، استفاده میکنند.
این موضوع ریشه مشکلات ایران و آمریکا را توضیح می دهد. اگرچه ایران بارها تلاش کرده بود تا در روابط ایران و آمریکا تغییراتی ایجاد کند. این تلاش ها برای آن که به نتیجه نرسد به شدت توسط نیروهای سیاسی ضد ایران در ایالات متحده و از طریق سیاست داخلی این کشور با مقاومت روبرو می گشت و نتیجه آن در مجموع معکوس می شد. علل ریشه ای عدم بر قراری روابط، میان ایران و آمریکا به ایالات متحده، به ویژه سیاست داخلی آن نهفته است. به عبارت دیگر، مقصر اصلی خود ایالات متحده می باشد که ایران را از دست داده است.[1]
از نگاه صاحب نظران مسلما و صد البته نداشتن روابط با ایران در درجه اول به ضرر منافع خود ایالات متحده می باشد که نمی تواند از ظرفیت ها و استعدادهای مادی و معنوی ایران به نحو مطلوب و شایسته که باید با نگاه احترام و در چارچوب قواعد و مقررات بین المللی باشد، بهره ببرد و استفاده نماید.
پینوشت:
1-Liangxiang. Dr. Jin. U.S.-Iran tensions: Problem lies in U.S. domestic politics. Translator: Asadollah Afshar. Tehran Times (TT ). September 29, 2023 - 23:28
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/85126