پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، تصمیم برای حمله آشکار و گسترده به اوکراین، روند بلندمدت به سمت نظامیسازی سیاست خارجی روسیه را به اوج رساند. با این حال، این بار نیروهای مسلح نه به صورت محدود، بلکه بسیار گسترده تر، مستقر میشوند و رهبری روسیه آماده است تا خطرات نظامی و همچنین هزینههای قابل توجه در این خصوص (مثلاً تلفات) را بپذیرد. این اتخاذ سیاست جنگی به یک تغییر اساسی در محاسبه هزینه و فایده کرملین اشاره دارد. زیانهای اقتصادی و عقلانیت (تحریمها) دیگر نقشی ندارند. مسائل هویت ملی و الگو به عنوان یک قدرت بزرگ اصول راهنما هستند. این در استدلال شبه تاریخی که پوتین با آن حق وجود اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل انکار میکند و همچنین در حداکثر خواستههایی که از اوکراین و ناتو میکند منعکس میشود. از نگاه تحلیلگران بینالمللی فراخوان پوتین برای جنگ و تجاوز به اوکراین نشان میدهد که او دیگر اوکراین بدون اتحاد را یک هدف کافی نمیداند و میداند که دیگر اوکراین قادر به دفاع از خود نیست؛ و درست به همین دلیل تقاضا برای "از نژاد زدایی" اوکراین ثابت میکند که جایگزینی نظامی اجباری رهبری سیاسی با یک دولت دست نشانده طرفدار روسیه، هدف اصلی عملیات نظامی است.
صرف نظر از این که رهبری روسیه چه برنامههایی را برای زمان بعد از تهاجم دنبال میکند (دولت دست نشانده، الحاق به یک کشور، اتحادیه با بلاروس، مدلهای تقسیم)؛کنترل بر اوکراین به عنوان پیشنیاز برای ایجاد منطقه نفوذ و همچنین برای تغییر غیرمستقیم نظم امنیتی یورو آتلانتیک به نفع خود در فضای پس از شوروی تلقی میشود. پیش نویس معاهدات ارائه شده به ایالات متحده و ناتو در دسامبر 2021 نشان میدهد که مسکو به یک منطقه حائل با انگیزه امنیتی در فضای پس از شوروی راضی نخواهد بود. در واقع، سرزمینهای اعضای شرقی ناتو بهعنوان یک منطقه حائل مورد هدف قرار میگیرد که قرار است ائتلاف از آن خارج شود.
با حمله به اوکراین، مذاکرات با روسیه در مورد نظم امنیتی یورو آتلانتیک فعلا منسوخ شده است. ناتو و اتحادیه اروپا باید برای تحریکات بیشتر روسیه و احتمال تشدید تنش در خارج از خاک اوکراین آماده شوند. پوتین به طور ضمنی تهدید به تشدید تنش هستهای در صورت مداخله کشورهای غربی کرد. درگیری در دریا و هوا نیز دارای پتانسیل تشدید بیشتر است. مهمتر از همه، کشورهای اتحادیه اروپا و ناتو باید بدانند که مدتهاست بخشی از جنگ روسیه بودهاند: در تفکر نظامی روسیه، جنگهای مدرن دیگر به طور رسمی اعلام نمیشوند. در عوض، آنها به سادگی تکامل مییابند و به طور قابل توجهی توسط ابزارهای غیر نظامی به کار گرفته میشوند. در برابر این پس زمینه، اطلاعات نادرست، بخش جدایی ناپذیر از جنگ روانی ("mental'naya voyna") را تشکیل میدهد که چه بسا در نهایت خروجی آن که منجر به حاکمیت میگردد با درگیری به دست آید. البته آن چه لازم است بدانیم این نکته مهم است که در این مسیر به موازات حملات سایبری، گسترش فعالیتهای براندازی و اطلاعاتی نیز قابل انتظار است.
قدرت نمایی در سیاست خارجی و داخلی
برخی از تحلیلگران غربی براین باورند که تجاوز مسکو به اوکراین با انگیزه سیاست داخلی صورت نگرفته است و نمیتوان آن را تلاشی برای الحاق کریمه بشمار آورد و لذا باید آن را گامی در جهت دستیابی به اهداف نئو امپریالیستی و تجدیدنظرطلبانه دانست و به حساب آورد. بعید است جامعه روسیه در کوتاه مدت مقاومت قابل توجهی از خود نشان دهد. افزایش سرکوبهای دولتی به دو هدف دست یافته است: اول آنها اقلیت رو به رشد در کشور را که مایل به اعتراض هستند، مرعوب کردهاند. و دوم ساختارهای اپوزیسیون را که هنوز در سطح سیاسی و جامعه مدنی وجود داشتند، درهم شکستند. تظاهرات بزرگی مانند تظاهرات علیه الحاق کریمه و جنگ در دونباس در سالهای 2014 و 2015 امروز به سختی قابل تصور است. ترور بوریس نمتسوف در فوریه 2015، یکی از رهبران تظاهرات در آن زمان، در نگاهی به گذشته مانند یک کابوس وحشتناک برای وضعیت فعلی به نظر میرسد.
در جامعه روسیه، آسیبهای ناشی از دو جنگ چچن، جنگ افغانستان و جنگ جهانی دوم هنوز وجود دارد. به ویژه، خاطره دومی به طور سیستماتیک در یک روایت تبلیغاتی «دفاعی» ساخته شده است، که اکنون نیز به شکلی هدفمند مورد استفاده قرار میگیرد. هدف از عملیات ویژه روسیه، به گفته پوتین، "تنش زدایی" با اوکراین است. او مدعی است که روسیه از خود در برابر "خشم فاشیسم" تحت کنترل غرب دفاع میکند. بدون این روایت، جذب جمعیت روسیه به کمپین در دراز مدت دشوار خواهد بود. تلفات روسیه در حال حاضر در داخل کشور پنهان شده است - مشابه تلفات درگیری روسیه در جنگ دونباس در سال های 2014 و 2015.
سرکوب همچنان افزایش خواهد یافت. از آغاز تجاوز تاکنون بیش از 5000 نفر بازداشت شدهاند (و برخی از آنها مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند). سانسور شدید و آزار و اذیت رسانههای مستقل نیز همچنان افزایش خواهد یافت. نشست شورای امنیت ملی که از تلویزیون ملی در مورد به رسمیت شناختن "جمهوریهای مردمی" در 21 فوریه پخش شد، نمایش قدرت مطلق پوتین در برابر رهبری عالی دولت، پارلمان و سرویسهای امنیتی بود. در همان زمان، رئیس جمهور روسیه بخشی از مسئولیت رویدادها را به اعضای شورای امنیت و همچنین لوکاشنکو، حاکم بلاروس، محول کرد.
جنگ علیه اوکراین میتواند در بلند مدت تأثیربی ثبات کنندهای بر روسیه داشته باشد. برخی تحلیلگران غربی هم با تأسی به دیدگاههای افراطی معتقدند؛ صحبتهایی درباره آغاز پایان حکومت پوتین که اکنون در مناسبتهای مختلف شنیده میشود، ممکن است موجه باشد اما با این حال، اوکراین را که در حال حاضر توسط تانکهای روسی تسخیر شده است، نجات نخواهد داد.
تحریم روسیه توسط کشورهای غربی
در واکنش به جنگ روسیه علیه اوکراین، کشورهای غربی تحریمهای گستردهای را اعمال کردند. بهویژه تحریمهای مالی به دلیل تأثیر فوری، ابزار انتخابی بودند. بانکهای روسیه به درجات مختلفی از سیستم مالی بینالمللی قطع شدند و ذخایر بانک مرکزی روسیه مسدود شد و امکان کاهش اثرات تحریمها را از این بانک سلب کرد. با این حال، قویتر از اقدامات خاص، عدم اطمینان عمومی و واکنش تنبیهی مرتبط با بازارها است. نمیتوان پیش بینی کرد که چه معاملات تجاری و مالی با روسیه حتی در آینده نزدیک امکان پذیر خواهد بود. با توجه به این موضوع و به دلیل نگرانیهای مربوط به شهرت، بسیاری از شرکتهای بزرگ اعلام کردهاند که در اسرع وقت روسیه را ترک خواهند کرد یا صادرات و واردات را متوقف خواهند کرد.
برای جلوگیری از سقوط روبل و وحشت در میان مردم، بانک مرکزی روسیه کنترل سرمایه شدیدی را اعمال کرد. سرمایه گذاران خارجی (نه تنها غربی) به طور خلاصه از فروش اوراق بهادار و سرمایه گذاری منع شدند. بنابراین، کاهش روبل در ابتدا ملایم باقی ماند. با این حال، ممنوعیتهای بانک مرکزی تجاوز گسترده به حقوق مالکیت سرمایه گذاران است که اعتماد به بازار سرمایه روسیه را برای سالهای آینده از بین میبرد. حتی اگر تحریمها برداشته میشد، روسیه همچنان به عنوان مکانی برای سرمایه گذاری نامطمئن بود.
جنگ وحشیانه فزایندهای که توسط روسیه به راه انداخته شده است و اکنون جمعیت غیرنظامی اوکراینی را نیز هدف قرار داده و میدهد، مسئله اقدامات احتمالی بیشتر علیه مسکو را مطرح میکند. تحریمها علیه بانکها میتواند تمدید شود؛ تاکنون تنها تعداد انگشت شماری از آنها تحت تأثیر شدیدترین به اصطلاح «تحریمهای مسدودکننده» آمریکا قرار گرفتهاند. علاوه بر این، فشار بر روسیه نیز میتواند با تحریم نفتی افزایش یابد. تجارت نفت حدود 700 میلیون دلار در روز به خزانه روسیه سرازیر میشود (علاوه بر حدود 150 میلیون دلار برای صادرات گاز).
تحریم نفتی علیه روسیه تنها تا حدی امکان پذیر است، زیرا چین در آن شرکت نخواهد کرد و باید در سطح بینالمللی هماهنگ شود. در غیر این صورت، افزایش قیمتها در بازارهای انرژی که از قبل متشنج هستند، میتواند تأثیر مالی بر روسیه را خنثی کند. برای تأثیرگذاری بر نتیجه جنگ، تحریم باید به سرعت اجرا شود. بنابراین یک اقدام فوری اما در ابتدا موقت - تحریم یک ماهه - قابل تصور است که به موازات آن با فروش هماهنگ نفت از ذخایر استراتژیک بینالمللی همراه باشد. در عین حال، فشار سیاسی باید بر کشورهای تولیدکننده اوپک برای استفاده از ظرفیتهای تولید آزاد اعمال شود. منافع تجاری این کشورها در گرفتن سهم بازار از روسیه، در لحظهای که مسکو با محکومیت بینالمللی مواجه است، میتواند به تضمین همکاری آنها کمک کند.
دکتر اسدالله افشار
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/67607