پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، نامت زیبا، مرامت دلربا، کلامت دلنشین و اهدافت مقدس بود.
مظلومیت همواره با تو همراه بود.
آنگاه که در مقابل اجانب ایستادی و جانانه مقاومت کردی و ترسی در تو وجود نداشت.
زمانی که دولت مرکزی ایران قصد جانت کرد.
دورانی که ملیگراها، نفوذیها و جریانهای دنیاپرست تو را نفهمیدند و دشمن جانت شدند.
آنجا که رضا خان قلدر با لشکری مجهز به سرزمین گیلان وارد شد و کوهها و صخرهها را در نوردید تا از تو رد پایی پیداکند و همه را تهدید کرد و گیلان را پر کرد از قزاقها و امنیههایی که به خونت تشنه بودند.
و لحظاتی که برخی از یاران نزدیکت یک به یک تو را تنها گذاشته و از شاه، اماننامه گرفتند.
وقتی حدود شصت سال، رضا شاه و محمد رضا شاه از سردار گیلانی ما چهرهای خشن، یاغی و ضد انسانی ترسیم کردند.
شصت سالی که هیچ نویسنده ای در ایران جرات نکرد یاد و خاطره ات را زنده نگه دارد.
مظلومیت معنا و حال دل شکستهات تماشایی شد.
شهامت، رشادت، صداقت، سلامت، صلابت، کفایت، متانت و ... را معنا کردی و آنچنان شدی که دوست و دشمن نتوانست و نمیتواند از تو نگوید.
شهید آیتالله مدرس که او هم در چنگال حکومت رضا شاهی گرفتار آمده بود و فقیهی بصیر و رجلی انقلابی بود، مردانه از تو دفاع کرده و در دورانی که گفتن حق و دفاع از میرزا جرم بود، نهضت و انقلاب جنگل و سردار مظلوم گیلانی را ستود و گفت:
حقیر از میرزا کوچک خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند ، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم، بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آنها در گیلان، عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی واجب است.
از سال ۱۳۰۰ که دولت مرکزی ایران با کمک نفوذی ها و اجانب درون تشکیلات تو، بدن نیمه جانت را بر بلندای کوه ها یافتند و همچون ارباب مظلوم و غریب ما امام حسین علیهالسلام سرت را از بدن جدا ساختند، همواره نام زیبایت درخشید و موجب افتخار مردمان گیلان زمین بودی و البته آنطور که شایسته تو بود از تو تجلیل نشد.
درود خدا بر سردار جنگل، میرزا کوچک خان، یونس استاد سرایی، فرزند میرزا بزرگ.
گیلان
حسن کربلایی