پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، اگر بگوییم دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین آزمایشگاهها برای سنجش رفتارها، اخلاقیات، مواضع فردی و اجتماعی افراد و شخصیتها بوده است، سخنی بهگزاف نگفتهایم.
جنگ تحمیلی، انتخابات، ظهور و بروز دولتهای مختلف، همه و همه شرایط ریزشهای عجیب و غریب و گاه غیرقابلتصور و همراه با رویشهای فوقالعاده را فراهم ساخت. کافی است نگاهی به برهههای مختلف در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بکنیم. کارنامه زندگی افراد را نگاه کنیم. مواضع مختلف و چرخشهای غیرقابل تصوری که این افراد داشتهاند. همه و همه صحنههایی عجیب از بهت و ناباوری را برای ما رقم میزند. بهت و ناباوری از این جهت که خیلی از این افراد، جزء پیشگامان مردم در شکلدهی انقلاب، مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و مسئولیتهای اجرایی در نظام جمهوری اسلامی بودهاند.
از دوران ریاست جمهوری بنیصدر و غائلههایی که ایجاد کرد اگر بگذریم، نقطه اوج این دگرگونی در رفتار و مواضع افراد و شخصیتها، دوران پس از دوم خرداد 1376 هست. دورانی که میتوان آن را خیز بزرگ نیروهای تجدیدنظرکننده در مبانی انقلاب اسلامی برای تغییر ساختار نظام جمهوری اسلامی دانست و تداوم آن را نیز در فتنه خرداد سال 1388 و سپس دوران هشت ساله دولت روحانی باید جستجو کرد.
از همه اینها گذشته، چگونه میتوان تصور کرد که افراد و گروههایی که روزگاری سپر دفاع از انقلاب و خط امام را به دست داشتند و خود را محقتر از همه در حفظ آرمانهای نظام جمهوری اسلامی میپنداشتند کارشان بهجایی برسد که با جریان برانداز غربیها و استکبار جهانی در جهت قطع کردن ریشههای درخت نظام جمهوری اسلامی همراه و همسو شوند.
در جبهه مقابل نیز به غیر از خواص اهل بصیرت تودههای مردم را میبینیم که در شرایط سخت و بحرانی نظام به یاری انقلاب شتافتهاند و با حضور در صحنه و ایفای نقش سازنده، نظام را در برابر توفانهای هولناک و ویرانکننده محافظت کردهاند.
اینکه چگونه گروهی از خواص راه انحراف را طی کرده و به مبانی فکری و اعتقادی که روزگاری مدافع بیچونوچرای آن بودهاند پشت کردند، بحثی است جداگانه که باید به آسیبشناسی رفتار در ویژگیهای این طبقه پرداخت. شواهد نشان میدهد در همه دورانها خیلی از این خواص که نتوانستهاند تا پایان راه گام بردارند به چند عامل برمیگردد:
زمینههای انحراف از گذشته در درون آنها وجود داشته است؛ ولی شرایط جامعه، زمینه بروز و ظهور آنها را نمیداده است.
عدم دستیابی به یک اعتقاد عمیق و ریشهای که بتواند آنها را در برابر تندباد حوادث و شبهات فکری و اعتقادی مصون نگه دارد.
اطرافیان فاسد و منحرف.
فراهم شدن فرصت انحراف در سایه به دست گرفتن قدرت از این جهت که ظرفیت کافی را برای پذیرش قدرت نداشته اند.
نکتهای که میخواهیم در این مقال بدان بپردازیم، بحث تغییر دیدگاههای افرادی است که در بدنه تودهها قرار دارند. بهعنوانمثال وقتی انتخابات دوم خرداد پیش آمد و جریان بهاصطلاح اصلاحطلب برنده میدان شناخته شد، خیلی از طرفداران این جریان که از لایههای مردمی نیز بودند، خود را طرفدار تمامعیار آرمانهای نظام جمهوری اسلامی میدانستند.
بسیاری از این افراد دارای سوابقی بس نیکو، در جبهه و جنگ و یا سایر میادین دفاع از انقلاب بودند. آنها خود را معتقد به ولایتفقیه میدانستند، با مبانی فکری و اعتقادی و سیاسی ملیگراها یا ملیمذهبیها مخالف بودند. آمریکا را مظهر جنایت و دشمن اصلی مردم جهان و ایران میدانستند، قانون اساسی را بهطور کامل قبول داشتند و اعتقادی به دیدگاه حاکمیت دوگانه نداشتند و معتقد به سایر شعارهایی که در متن انقلاب وجود داشت، بودند.
با ادامه حاکمیت دوم خردادیها دریافتیم که بهمرور تعدادی از همین افراد (همان لایههای مردمی) با پیروی از سردمداران جریان دوم خرداد که دچار انحرافات عمیق شده بودند کمکم رنگ باختند و از روشها و شعارها و ارزشها و اعتقادات اولیه خویش دست کشیدند و بهمرور دچار چرخشی 180 درجه شدند. در عوض بخش دیگری از تودههای مردم که حتی به رئیسجمهور پیروز جریان دوم خرداد هم رأی داده بودند، دچار چنین انحرافی نشدند و بر پایبندی بر اصول خدشهناپذیر نظام جمهوری اسلامی پای فشردند و تا آخر نظام را همراهی کردند و میکنند. علت چیست؟ رمز این دگرگونی در گروه اول و ثباتقدم در گروه دوم چه هست؟ پاسخ واضح و روشن است. گروه اول معیار را شخص قرار دادند و گروه دوم معیار را حق. گروه اول با حفظ علایق خود به سردمداران جریان دوم خرداد، چشمبسته در پیمودن راه باطل با آنها همراه شدند و به شاخصها و معیارهای اصلی توجه نکردند. ولی گروه دوم، این افراد را معیار قرار ندادند، آنها حق را معیار قرار دادند؛ یعنی همان ولیفقیه و اشارات انگشت او.
گروه اول رئیسجمهور پیروز خود را مظهر جریان حق دانستند و از هر آنچه او و اطرافیانش موضع میگرفتند پیروی میکردند و گروه دوم معیار حمایت خویش را از رئیسجمهور، حرکت بر محور ولایتفقیه و مبانی اعتقادی اسلام قرار دادند و اینگونه بود که گروه اول در نهایت در باتلاقی تحت عنوان فتنه سال 1388 افتادند و غرق شدند و گروهی دیگر حماسه نهم دیماه 1388 را خلق کردند.
در زمان امام علی علیهالسلام در آن شرایط بحرانی و نبرد بین سپاه آن حضرت و مخالفان که بسیاری از آنها جزء پیشگامان در اسلام و از صحابه پیامبر بودند وقتی فردی دچار تشکیک شد و به نیروهای هر دو سپاه نگاه کرد و در قامت هر دوی آنها سوابق دفاع از اسلام را دید از حضرت پرسید من چگونه قضاوت کنم که کدامیک از این افراد حق هستند یا باطل؟ و حضرت در پاسخی کوتاه و تاریخی و اعجاز گونه فرمودند: «مرد را با حق بسنجید نه حق را با مرد» و این رمز انحراف از حق یا استقامت در مسیر حق میباشد. این صحنه همچنان قابل تکرار است. وقتی شاخص، حق شد و معیار ولیفقیه قرار گرفت دیگر تمامی تعلقات فردی و گروهی کنار گذاشته میشود. هیچ رئیسجمهور و هیچ جریانی ولو با کسب آرای فراوان نمیتواند الگوی درازمدت جریان حق باشد، الگویی که بخواهد خود را در برابر ولایت قرار دهد و مسیر دیگری را بهغیر از جریان زلال نظام جمهوری اسلامی بپیماید. به عبارتی رأی به افراد مشروط و مقید است نه مطلق. مشروط بر اینکه رئیسجمهور، نماینده مجلس یا هر کس دیگر بر شعارهای اولیه خود باقی بماند؛ و این است تفاوت اساسی معتقدان به جریان اصیل اصولگرایی یا انقلابیگری و مدعیان اصلاحطلبی.
دکتر نصرالله شفیعی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/19086