پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، عقیده ملیگرایی و قرار دادن ایران در مقابل اسلام حربهای نیست که مخالفان در این زمان، آن را برای تضعیف اعتقادات دینی مردم مسلمان ایران به کار میبرند؛ بلکه دارای سوابقی طولانی است و اوج آن با ظهور دنیای متجدد و برگشت فرنگرفتگان روشنفکر به ایران و سیاستهای رژیم منحوس پهلوی نمود پیدا کرد. افراطیگری در پرداختن به مسئله ایران قدیم و تکیه بر پادشاهان و اعتقادات موهوم و غیرواقعی و اصالت دادن به ایران باستان در مقابل اسلام تا آنجا ادامه پیدا کرد که در اواخر عصر رژیم محمدرضا پهلوی تاریخ هجری شمسی که نمادی از هویت ملت مسلمان ایران محسوب میگردید حذف و جای خود را به تاریخ شاهنشاهی داد.
هر چند که این رفتارهای نابخردانه که در جهت اسلامزدایی بود با واکنش سرسختانه ملت مسلمان ایران روبهرو گردید و در نهایت منجر به فروپاشی پایههای پوشالی نظام شاهنشاهی گردید ولی حکایت از توطئهای حسابشده برای تقابل ایراندوستی و اسلامدوستی دارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشمن دیرین ملت ایران در هر لباس و با هر شیوهای که توانست به جنگ با نظام جمهوری اسلامی آمد تا شاید بتواند با سقوط این نظام زمینههای استیلای مجدد خود را بر ایران فراهم سازد. امروز دشمن در قالب جنگ نرم با استفاده از تمامی ابزارهای ضدفرهنگی تلاش میکند که بنیانهای اعتقادی مردم را مورد هجوم قرار دهد تا بدین وسیله زمینه بازگشت حکومت خویش را بر افکار و اعتقادات مردم فراهم آورد و در نتیجه به آسانی بتواند به غارت سرمایههای مردم عزیز ایران بپردازد.
در مورد این گرد و غباری که به اصطلاح ملیگرایان به دروغ ایراندوست ایجاد میکنند به چند نکته باید توجه کرد:
1) علاقهمندی به ایران هیچ تقابلی با اسلامگرایی و تدین ملت ایران ندارد. همانطور که در روایات آمده «حُبّ الوطن من الایمان» هر ایرانی مسلمان با تمام وجود کشورش را دوست میدارد و به آن عشق میورزد و در برابر تهدید هر بیگانهای حاضر است تا پای جان از کشور و آب و خاکش دفاع نماید. همان طور که در جنگ تحمیلی اینگونه بود. مردم مسلمان ایران اعم از تمامی نیروهای مسلح و بسیجیان سرافراز با الهام از مکتب انسانساز اسلام و پیروی از رهبر گرانقدر خویش حضرت امام خمینی (ره) تمامی تجاوزات بیگانه را دفع کردند و حاضر نشدند ذرّهای از خاک میهنمان را به دست دشمن بدهند. این در حالی بود که در تمامی جنگهایی که در سدههای اخیر از سوی متجاوزین و قوای بیگانگان علیه کشورمان رخ میداد همواره پارهای از خاک ایران در چنگال بیگانگان قرار میگرفت. مرور جنگهای گذشته تراژدی دردناکی است که قلب هر ایرانی غیرتمند را جریحهدار میکند.
2) توجه به مجد و عظمت ایران در گذشته و اشاره به تمدن دیرین ایران هیچ منافاتی با عزت و شکوه و عظمتی که در ایران بعد از اسلام شامل ایرانیان گردیده ندارد. برخی با اشاره به تمدن گذشته ایرانیان تلاش میکنند که هویت ایرانی اسلامی ما را زیر سؤال ببرند. در حالی که این تلاشها ظلمی بزرگ به هویت تاریخی ملت مسلمان ایران هست.
3) با نگاهی واقعبینانه و به دور از هر تعصب درمییابیم که دوران مجد و عظمت و ظهور و بروز شخصیتهای ارزشمند علمی و حماسی به دوران ایران پس از اسلام برمیگردد. شخصیتهای بزرگ علمی و ادبی که مایه فخر تمدن بشری هستند پرورشیافتگان مکتب اسلام هستند؛ همچون ابوعلی سینا، محمد غزالی، زکریای رازی، حافظ، سعدی و دهها شخصیت دیگر، این در حالی است که متأسفانه اکثریت قریب بهاتفاق پادشاهان ایرانی چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام همواره مظهر ظلم و ستم و ددمنشی بودهاند. زمانی که اسلام وارد ایران گردید، مردم ایران در سایه حاکمان جبار ساسانی تلخترین و فاجعهآمیزترین دوران زندگی را میگذراندند. فقر، تبعیض، بیچارگی، اختلافات شدید طبقاتی، حاکمیت امور خرافی و توسل به امور موهوم از ویژگیهای بارز حاکمیت نظام ظالمانه شاهنشاهی آن زمان بود. یکی از علل پذیرش اسلام توسط ایرانیان، احکام مترقی و عدالتمحور آن بود هر چند که باز هم پادشاهان ستمگر و اسلامستیز بعد از ورود اسلام به ایران نیز مانع از اجرای احکام اسلام در کشور گردیدند.
4) اینکه عدهای میگویند ما ایرانی هستیم و چرا قهرمانان قدیمیمان همچون رستم و سهراب و کاوه آهنگر را فراموش کرده و قهرمانان عاشورا همچون حسین بن علی (علیهالسلام)، حضرت ابوالفضل (سلامالله علیه)، حضرت علیاکبر (سلامالله علیه) و ... را بهعنوان قهرمان معرفی میکنیم، نتیجه عمق تفکرات خطرناک کسانی است که با این حربهها میخواهند سیاست اسلامزدایی خود را بهپیش ببرند.
اسلام مرز نمیشناسد و نگاهی جهانی دارد و در یک معنا اعتقاد به جامعهای جهانی دارد که توحید و یگانهپرستی در رأس آن هست و همه مردم جهان زیر لوای اللهاکبر با هم شعار برادری، برابری و عدالت سر میدهند.
همان طور که طاغوتهای حاکم بر هر ملت در یک محدوده جغرافیایی خاص دشمن همه ملتها هستند؛ بنابراین در نگاه دینی همه مردم جهان در برابر یکدیگر مسؤولند و قهرمانان واقعی هر ملتی قهرمان ملت دیگر نیز محسوب میشوند و شایسته تمجید و تجلیل.
5) بدون اینکه بخواهیم با نگاهی متعصبانه به گذشته پیش از اسلام بنگریم؛ درمییابیم که خیلی از این شخصیتها و قهرمانان، افسانه و اسطورهای بیش نیستند و اصلاً یکی از عوامل خلق شخصیتهای اسطورهای و افسانهای بدینجهت است که ملتها همواره به دنبال بهترینها و شرایط ایدهآل هستند. شرایطی که در آن ظلم و ستم و پلیدی نباشد. هر کجا که شرایط ظالمانه حاکم باشد و کسانی نباشند که در برابر زورمداران قد علم کنند و پرچم مبارزه را بر دوش بکشند، مردم آرزوها و آرمانهای خود را در قالب اسطورهها بیان میکنند و اینگونه است که اسطورهها خلق میشوند. در نتیجه درمییابیم بیشتر قهرمانانی که در ایران باستان از آنها یاد میکنیم همه اسطوره هستند و افسانه و واقعیت خارجی ندارد. در حالیکه قهرمانان دوره اسلامی چه ایرانی و چه غیرایرانی همگی الگوهای عینی و واقعی بودهاند که قهرمانانه ایستادند و با تباهیها و ستمگریها به نبرد برخاستند و شهادت را در آغوش گرفتند. نمونه عینی این قهرمانان واقعی و اسطورههای راستین دلاورمردانی بودند که در جنگ تحمیلی علیه دشمن بعثی خروشیدند و به خلق حماسههایی دست زدند که تاریخ برای آن نظیری نمیتواند پیدا کند. اگر این مدعیان ایراندوستی و ملیگرایی راست میگویند چرا از این سرداران شجاع همچون سردار شهید قاسم سلیمانی که مایه عزت ایران برای همیشه تاریخ گردیدهاند یادی نمیکنند. بدون هیچ تردیدی این افراد تحت لوای ایراندوستی قصد مبارزه عمیق با اسلام را دارند و گاه افراد کماطلاع یا ناآگاه نیز تحت تأثیر تبلیغات سوء این افراد قرار میگیرند.
6) اسلام هیچوقت با آیینهای کهن که با خرافه و امور بیاساس و وهنآلود آمیخته نباشد مخالف نیست بلکه آن را میپذیرد و کامل میگرداند. همچون عید نوروز و امثال آن. ولی بهطور طبیعی اسلام که دین زندگی و منطق و عقلانیت است، هیچ امر موهوم و بیاساسی را ولو آنکه ریشه در تاریخ گذشته یک قوم هم داشته باشد نمیپذیرد و ترک آن را لازم میشمارد؛ و اصولاً اسلام برای اصلاح مردم و زدودن رفتارهای غلط از جامعه انسانی آمده است و پیروی از نیاکان را بهطور مطلق و هر شکلی و شیوهای نهتنها تأیید نمیکند بلکه آن را یکی از موانع شناخت نیز میشمارد و بهشدت از آن بیزاری میجوید.
خوب است به این پیامک که به مناسبت شب یلدا برای من ارسال گردید با این مضمون توجه کنید: در زمانی که اعراب دختران خود را زنده به گور میکردند، پدران ما ایرانیان برای سلامتی الهه میترا و الهه آب و... در شب یلدا دعا میکردند. در اصطلاح ادبی باید گفت این مدح شبیه ذم است؛ یعنی نویسنده این مطلب میخواسته ایرانیان کهن و ماقبل از اسلام را بستاید ولی در واقع آنها را ذم کرده است؛ چون اگر کشتن فرزند دختر توسط اعراب جاهلی عملی غیرانسانی تلقی میشود که قرآن نیز به شدت آن را تقبیح و برای مرتکبین آن مجازات سخت تعیین کرده و بهطورکلی با ظهور اسلام این سنت زشت و غیرانسانی از بین رفت، اعتقادات خرافی و جاهلانه نیز قابل سرزنش و نکوهش است. اینکه پدران ما اموری موهوم که همان انواع الهه باشد را بپرستند و یا برایشان دعا کنند، باز هم نوعی جاهلیت است که نشانه عقبماندگی فکری و نداشتن شناخت درست از حقایق است؛ بنابراین هر دو قابل سرزنش و عتاب هستند؛ و یا پرداختن به دین زرتشت در دنیای کنونی چه دردی را دوا میکند چه مشکلی از جامعه ایرانی را حل میکند هرچند این زرتشت دارای بنمایههای اخلاقی خوبی همچون پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک هست ولی در گذر زمان آنقدر دچار تحریفشده که هیچ صلاحیتی بهعنوان یک مکتب پیشرو و کاربردی در زندگی فردی و اجتماعی ندارد. این در حالی است که دین اسلام که تمامی دستورات مثبت ادیان گذشته از جمله آیین زرتشت را در خود جای داده به همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان توجهی کامل نموده و بهعنوان دینی کامل و کاربردی که تأمینکننده سعادت دنیا و آخرت بشریت است عرضاندام مینماید. حال اگر مدعیان ترویج زرتشت به دنبال اصلاح و رستگاری مردم ایران هستند چرا به مکتبی که همه ظرفیتهای رستگاری در آن نهفته است توجهی نمینمایند. این امر خود نشان میدهد که آنها به دنبال اهداف دیگری هستند و پیروی از زرتشت را نیز بهعنوان حربهای برای دستیابی به آن اهداف در نظر میگیرند.
نتیجه آنکه ایران و اسلام دو روی یک سکه هستند و کسی حق ندارد، به اسم ایراندوستی با اسلام مبارزه کند و یا اینکه به اسم اسلام با ایراندوستی و عشق به ایران به مبارزه برخیزد. هر دوی این تفکر خطرناک و به بیراهه رفتن است.
مطمئناً متدینترین ایرانیها علاقهمندترین و دوستدارترین فرد نسبت به ایران هستند.
آری:
چو ایران نباشد تن من مباد بر این بوم و بر زنده یکتن مباد.
دکتر نصرالله شفیعی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/18655