پايگاه خبري تحليلي «نيک رو»، مدتهاست که اعتراضات مردمی نسبت به عملکرد حسن روحانی رئیس جمهور سابق حتی بیشتر از سالهای نخست دور اول ریاست جمهوریاش به گوش میرسد.
این اعتراضات از نوع زیست لوکس و شاهانه و ناهمگون با زندگی شایسته یک مقام ارشد نظام اسلامی که ما در زیست ساده حضرت امام خمینی (ره) میدیدیم یا در زندگی ساده مقام عظمای ولایت امام خامنهای شاهدیم؛ تا برخوردهای متکبرانه و نیز عدم تحرک لازم در انجام وظایف ریاست جمهوری را در برمیگیرد.
پس از گذشت زمانی از شروع به کار و تعلیق تمامی وظایف ریاست جمهوری به مذاکرات هستهای برای رفع تحریمها، دلسوزان اعلام کردند راهبرد غلط تعطیل و تعلیق امور به مذاکرات هستهای نه تنها موجب اختلال در امور شده بلکه این علامت را به آمریکا و طرفهای مذاکره میدهد که ایران حل همه مشکلات خود را در گرو موفقیت در مذاکرات و رفع تحریمها میداند. روحانی این اشتباه راهبردی را علیرغم تذکرات رهبری فرزانه انقلاب و اعتراض گسترده مردم و فعالان سیاسی با اصراری مشکوک دنبال کرد تا بدانجا که غرب با درک این نقطه ضعف دولت روحانی، نه تنها امتیازی نداد بلکه به انحاء مختلف سنگاندازیهای جدید را انجام داده و تحریمهای جدیدی وضع نمود.
اشتباهات و ضعف شدید مدیریتی حسن روحانی فقط منحصر به این اشتباهات راهبردی نبود؛ بلکه دست در جیب مردم کردن و ضعف مدیریت وزرا را با اتکاء به داراییهای مردم بر طرف کردن، نتیجهاش فقر گسترده و سقوط طبقه متوسط به دامن فقر بود.
در این نوشته قصد نداریم تک تک ضعفهای مدیریتی روحانی را برشماریم؛ زیرا بسیار در مورد آن نوشته شده است و بالاتر از همه نگاهی به وضعیت زندگی مردم، قبل و بعد از ریاست جمهوری روحانی برای اثبات بیکفایتی وی کافی است. نظرسنجیهای پرهزینه نیز برای دانستن دیدگاه مردم لازم نیست؛ فقط کافی است از هر کس در هر شهر و خیابانی نظرشان را در مورد روحانی بپرسید؛ تا نظر مردم بیپرده آشکار شود. در این نوشته فقط به منطقی اشاره میکنیم که ضرورت محاکمه او را واضح میکند.
انقلاب اسلامی، انقلاب مردم مستضعف، علیه خوی و رفتار ضدمردمی سلطنت پهلوی بود. مردمی که شکاف طبقاتی و فقر و تبعیض امانشان را بریده بود و در همان حال باید شاهد حاکمیت کسانی میبودند که با تبختر و از موضع بالا آنان را به دیده تحقیر مینگریستند.
انقلاب اسلامی پیروز شد و مستضعفان به قدرت رسیدند. مقامات از امام جامعه تا رئیس جمهور و وزرا در بستر ارزشهای جدید که مردمگرایی و سادهزیستی بود؛ عمل میکردند.
اگر هم ضعفی بود مردم بهدلیل نبود تبعیض تحمل میکردند. جنگ تحمیلی را همین مستضعفان با جان و مال خود علیرغم حمایت جهان استکباری از صدام پیش بردند و ایران اسلامی را در جهان سرافراز کردند.
جنگ به پایان رسید و دوران سازندگی آغاز شد؛ آقای هاشمی رفسنجانی سنگ بنای ظهور نوعی از مدیران تجملگرا و تافته جدابافته از ملت را گذاشت اما بعضی از کفایتها در پیشبرد جامعه و رفع مشکلات تا حدودی زبان منتقدان را میبست. اما انحراف آغاز شده بود. مدیران هاشمی گمان میکردند در جایگاهی فراتر از مردم قرار دارند و حق دارند چونان وزرای رژیم پهلوی از مواهب بهره ببرند ولو مردم در فقر باشند. کاخها بر پا شد و بر حسب سنت الهی که ظهور کاخها ناشی از بدبختی اقشاری از ملت است؛ کوخها نیز ظاهر شد؛ طبقاتی از مردم به گرداب فقر کشیده شدند. رهبری نظام از رفع فقر و فساد و تبعیض گفت و در مورد خطر نادیده گرفتن عدالت هشدار داد؛ اما هاشمی «عدالت» را در سخنانش تحریف کرد و لازمه آن را سیاست «تعدیل» دید اما تعدیلی که از دل آن تبعیض و فقر و گرانی ظهور کرد. دوران اصلاحات، دوران انحراف ذهن مردم از اقتصاد به بازیهای سیاسی بازیگرانی بود که از منتهیالیه چپ به منتهیالیه راست جهیده بودند. خاتمی پروژه انحراف ذهن را پیش برد تا عمق شکاف اقتصادی دیده نشود. احمدینژاد آمد. امیدها زنده شد تا کارگزاران نظام به مردمگرایی بازگردند و شکاف طبقاتی کاهش یابد. مردم و رهبری امیدوار شدند اما فرقه انحرافی مسیر را منحرف کرد و امیدها از میان رفت تا روحانی آمد. او آمد تا خط انحراف از مسیر انقلاب را تکمیل کند. او آمد تا ماهیت نظام را تغییر دهد. جامعه را به سوی شکاف گسترده و جنگ فقر و غنا بکشاند. او آمد تا در ذهن مردم نظام الهی و اسلامی و مردمی را چونان حاکمیت مدیران لوکس ضدمردمی کاخنشین نشان دهد. او آمد تا ذهن مردم را از این که کارها بهدست خداست، منحرف سازد و به جای خدا، کدخدا را بنشاند. هر چند نهایتا همان گونه که بتهای دروغین، گرهگشای سران جاهلیت در هنگام ظهور اسلام نشد؛ کدخدایان پوچ این دوران هم نهایتا دست روحانی را خالی گذاشتند. او از ریاست جمهوری رفت در حالی که متعصبترین حامیانش نیز از شرم نمیتوانستند سر بلند کنند؛ یا کلامی در دفاع از او بگویند.
اما روحانی ضربهای سنگین را به تصویر مطلوب مستضعفان از نظام زد. تصویر مردمگرایی و فقرستیزی و عدالتخواهی نظام در دوران هشت ساله روحانی ضربهای سخت خورد و مخدوش شد.
تردیدی وجود ندارد که مستضعفان پشتوانه نظام اسلامی به شمار میروند و هر اقدامی که اعتماد آنان را مخدوش کند عملی ضدانقلابی و هر اقدامی که اعتماد را به آنان بازگرداند؛ عملی انقلابی است.
در حال حاضر روشن است که به محاکمه کشیدن حسن روحانی فقط برخورد با یک رئیس جمهوری نیست که در انجام وظایف خود کوتاهی کرده است؛ بلکه برخورد با یک نگرش و رویه است که در صورت عدم اصلاح، انحرافش قادر است به انقلاب اسلامی که ثمره خون شهدای بزرگی است؛ صدمات جدی وارد نماید.
محاکمه روحانی محاکمه تکبر و تبختر مسئولانی است که گمان میکنند تافته جدابافته از مردم هستند.
محاکمه روحانی، محاکمه نگرشی است که خدامحوری را کنار گذاشته و به کدخدامحوری رو آوردهاند.
محاکمه روحانی، محاکمه گرایشی در میان کارگزاران و مدیران است که زیست مجلل و شاهانه را به قیمت فقر مردم حق خود میدانند.
محاکمه روحانی، محاکمه بیکفایتی و همزمان خود را محق دانستن و فرافکنی است.
محاکمه روحانی این پیام را به جامعه و کارگزاران نظام دارد که مدیریت یعنی مسئولیت.
کارگزار نظام بودن یعنی ایثار، از خودگذشتگی و رفاه خود را فدای رفاه جامعه کردن، نه مردم را در عمق فقر فرو کردن و خود در کاخها آرامیدن.
محاکمه روحانی این پیام را دارد که اگر برای بردن اموال مردم و خوردن در کاخهای داخلی و با خانههای کاخگونه در غرب بعد از مسئولیت آمدهاید بدانید حساب و کتابی وجود دارد و از شما در همین دنیا بازخواست خواهد شد.
این محاکمه به مردم مستضعف پیام خواهد داد که هیچ کس نمیتواند به قیمت فقر شما شاهانه زندگی کند و از محاکمه بگریزد و به همگان پوزخند زند.
محاکمه روحانی یعنی ای شهدا، ای مستضعفان، ای امام محرومان و ای رهبری که بارها فریاد عدالت و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض سر دادید؛ اینک زمان آنست که کامجویان از دنیا به قیمت ناکامی مردمان، پاسخگو باشند.
محاکمه روحانی فقط محاکمه یک مدیر بیکفایت نیست؛ محاکمه بیکفایتی و اعلام جاودانگی و بقای انقلاب مستضعفان و پیروزی عدالت است.
دکتر حسن کربلایی حاجیاوغلی
اشتراک گذاری: لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/17428